آنی ریچاردز در کتاب «چتر تابستان» عاشق این بود که با دوچرخه از بالای تپه سر بخورد و باد توی موهایش بپیچد، با دوستانش بازی کند و غذاهای مثل سوسیس بخورد. اما حالا هیچ کدام از این کارها را انجام نمیدهد. چرا؟ چون به نظرش خطرناک است. او به همین دلیل از بسیاری از چیزهایی که دوست دارد میگذرد تا در امان باشد. خیلیها سعی میکنند به او بگویند این همه مواظبت دلیلی ندارد، اما آنی نمیپذیرد. در مورد برادرش هم گفته بودند مشکلی وجود ندارد، اما از دنیا رفت.
این کتاب چالشهای دختری نوجوان را با مرگ برادرش روایت میکند، چالشی که این بار به خاطر اندوه از دست دادن برادر نیست. بیشتر از ترس است، ترس از بیماری و مرگ. آنی میترسد بیماری و مرگ به خاطر اتفاقاتی مثل مسمومیت غذایی، تصادف با دوچرخه، آبلهمرغان، تب زرد و حیواناتی که ممکن است از باغوحش فرار کرده باشد به سراغش بیاید! آنی نه فقط از چیزهایی که دوستشان دارد دوری میکند، روابطش با مادر و پدرش هم تغییر کرده است. آن دو هنوز به خاطر از دست دادن پسرشان سوگوارند.
«چتر تابستان» نشان میدهد مرگ یکی از اعضای خانواده چگونه میتواند زندگی بقیه را به هم بریزد، درعینحال میخواهد بگوید مرگ یک نفر نباید پایان زندگی بقیه باشد. زندگی بعد از مرگ عزیزان ادامه دارد، باید تلاش کرد و جنگید تا دوباره آرامش را به زندگی بازگرداند. وگرنه مثل این است که در تابستان چتر بالای سرمان بگیریم و خودمان را از آفتابی دلچسب محروم کنیم!
«لیزا گراف» نویسنده آمریکایی است. گراف کار خود را با ویراستاری کتاب های کودکان آغاز کرد و پس از مدتی، خود به نوشتن رمانهای کودک و نوجوان روی آورد. افزون بر «چتر تابستان»، رمانهای «چیزی درباره جرجی»، «کلاف پرگره» و «مطلقاً، تقریباً» برای نوجوانان به فارسی برگردانده و همگی به کوشش نشر پیدایش منتشر شدهاند. دیگر اثر گراف که به فارسی برگردانده شده است، «جنگ بزرگ در خانهی درختی» نام دارد. این کتاب برای کودکان سالهای پایانی دبستان مناسب است.
فعالیت پیشنهادی برای کتاب چتر تابستان