خواندن، پلی برای گذر از «سرگردانی» به «حیرانی»

یادداشتی به بهانه برگزاری نمایشگاه کتاب با موضوع انتخاب کتاب برای کودکان

«بین دانستن و ندانستن تا جهان باقیست مرزی هست همچنان بوده است تا جهان بوده است»

مهدی اخوان ثالث

«ژوزف برادسکی»- شاعر روس تبار آمریکائی و برنده جایزه نوبل ۱۹۸۷- در نوشتاری۱، دشواری انتخاب کتاب را پیش می‌کشد. او با اشاره به «بی نهایت بودن نشر» و «پایان ناپذیری کتاب‌ها»، خوانندگان را سرگردان در«اقیانوس آثار» تصور می‌کند که برای رهایی از این سرگردانی نیاز به «قطب نما» دارند.

او می‌نویسد:«از آنجا که ما انسانها فانی هستیم و کتاب خواندن هم کار وقت گیری است، باید نظامی طراحی کنیم تا به ما امکان صرفه جویی در این کار را بدهد.»

او ایفا نقش «قطب نما» را به منتقدین ادبی می‌دهد. اما بی درنگ می‌نویسد:«دریغ که سوزن این قطب نما در نشان دادن جهت به شدت مردد است. آنچه برای عده‌ای شمال است، برای عده‌ای دیگر جنوب است و همین تشتت آرا در مورد شرق و غرب نیز صادق است»

وی در ادامه، یک راه حل پیشنهاد می‌کند:«شق دیگر آن است که بتوانید برای خود سلیقه مستقلی پیدا کنید؛ قطب نمای خود را بسازید و خودتان را با ستاره‌ها و صور فلکی درخشان همواره دور از دسترس آشنا سازید»

اما باز هم این راه را نقد می‌کند و می‌نویسد:

«این راه چنان زمان کشنده‌ای از شما می‌گیرد که یک آن چشم باز می‌کنید و خودتان را پیر و سفید مو می‌بینید که با دسته‌ای کتاب در زیر بغل، به دنبال راه خروج می‌گردید»

راه حل نهایی و مطلوب «برادسکی» برای معضلی که طرح افکنده است، خواندن شعر است. چرا که او شاعر است و دل در گرو شعر دارد. او شعر را ابزاری می‌داند که هر آنچه باید گفته شود را به صورت «فشرده و پرمغز» مطرح می‌کند. اما:

۱-اغنا جماعت کتابخوان و اهل مطالعه برای تمرکز صرف بر روی شعرخوانی، علی رغم تمامی مزایای شعر و همه لذائذ خواندنش، کاری است ناممکن.

۲-شعر به رغم «فشردگی و پرمغزی»، مشکل مطرح شده توسط «برادسکی»، یعنی «پایان ناپذیری کتاب‌ها» را حل نمی‌کند. رابطه سه گانه «شاعر، شعر و خواننده» نیز همچون رابطه سه گانه «نویسنده، متن و مخاطب» تکثرآفرین است. هر شاعری با شعرش پنجره‌ای از دنیا به روی مخاطب می‌گشاید که منظره آن برای هر مخاطب یکسان نیست. پس شعر نیز چون نثر، حتی اگر با مرکب هفت دریا۲ نیز نگاشته شود، سخن پایانی را نخواهد گفت.

۳-برای اهل مطالعه و جمعیت کتابخوان، راه گریزی از راه حل نخست «برادسکی»، یعنی «یافتن سلیقه مستقل» و «ساختن قطب نمای خود» و «آشنا شدن با ستاره‌ها و صور فلکی درخشان همواره دور از دسترس» وجود  ندارد. حتی اگر منتهی به «حیرانی» شود.

از این راه حل می‌توان نقبی زد به مسئله کتابخوانی کودکان. بن مایه و سرشت کنجکاوانه کودکی، فرصت مغتنمی است برای والدین تا با انتخاب کتاب برای فرزندانشان، شهد لذت خواندن را به آنها بچشانند و به مرور زمان خواندن را در نزد آنها بدل به عادت کنند.

عادت به خواندن و به تعبیری درونی شدن مطالعه در نزد کودکان، می‌تواند آنان را در آینده، «صاحب سلیقه» کند. چندان که بتوانند »قطب نمای» خود را بسازند. اگر چه به احتمال قریب به یقین، در آینده خود را به تعبیر «برادسکی»، «پیر و سفید مو با دسته‌ای کتاب در زیر بغل»، حیران خواهند یافت.

۴- به هر حال چاره‌ای جز انتخاب کردن نیست:

انتخاب بین خواندن و نخواندن و یا انتخاب بین «سرگردانی ندانستن» و «حیرانی دانستن»

این انتخاب، پیش از آنکه انتخابی برای کودکان باشد، انتخابی است که بر دوش والدین سنگینی می‌کند.

«سرگردانی» و «حیرانی» به ظاهر یکسان می‌نمایند، اما مدار وجودی این دو یکسان نیست:

سرگردانی حاصل ناآگاهی است و حیرانی نتیجه آگاهی. خواندن اگر چه کنشی «بی پایان» است، اما عبث نیست. چرا که مدار وجودی آدمیان را تغییر می‌دهد.

نیندیشیدن والدین به این انتخاب، به معنای گریز از آن نیست، بلکه به معنای انتخاب شق اول، یعنی «سرگردانی ندانستن» برای فرزندانشان است.

  • ارجاعات:

۱-«چگونه کتاب بخوانیم؟» - ژوزف برادسکی - ترجمه سما قرائی - مجله بخارا - مهر ۱۳۸۸ - شماره ۶۸ و ۶۹

۲-اشاره ایست به آیه بیست و هفتم سوره لقمان در قرآن کریم:

《و اگر تمام درختان قلم شوند و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مرکب گردند، باز نگارش کلمات خدا، ناتمام بماند》

نویسنده
یاشار هدایی
Submitted by admin on