کتاب «دخترک مو فرفری» داستان دختر کوچولوی موفرفری است که آنقدر موهایش را شانه نمیکند که موهایش میشوند یک جنگل.
یک روز دو پرنده به جنگل موهای دخترک سر میزنند به اسم چیک چیک و چاک چاک. پرندهها در جنگل میمانند. آواز میخوانند. یک روز قورچه و بورچه دو قورباغه راهراه گذرشان به جنگل میافتد. قورچه بورچه میکنند و آنها هم در جنگل میمانند. اما مگر میشود توی جنگلی که نه درخت دارد نه سبزه نه هوای خوبی ماند؟ دخترک موفرفری آن همه سر و صدای توی کلهاش را چطور میتواند تحمل کند؟ اگر یک روز شانهبهسری به جنگل بیاید چه. شانهبهسر چه کار میکند؟ او هم میماند؟ آواز سر میدهد و یک صدای دیگر توی جنگل بهمریخته و آشفتهی قصه میپیچد؟
کتاب «دخترک موفرفری» داستانی آموزشی و عبرتآموز برای مخاطب نیست که اگر موهایت را شانه نزدی چه اتفاقی میافتد. چه مشکلات بهداشتی، خانوادگی و اجتماعی برایت پیش میآید. دخترک موفرفری پیش از اینها به کودک خیالانگیزی و خلاقیت در مواجه با مسائل و دغدغههای روزمره، بازی با و توجه به واژهها، نامها و اشیاء دور و برش را آموزش میدهد و اینکه چگونه یک فعالیت تکراری و شاید کسلآور روزمره را میتواند به یک بازی خیالانگیز تبدیل کند و از آن لذت ببرد. همانطور که در انتهای داستان دخترک توی آیینه خوشحال است.