چشمهای سار کوچولو ضعیف شده است و نمیتواند کتاب بخواند و باید از عینک استفاده کند. وقتی دوستانش او را با عینک میبینند به او میخندند و مسخرهاش میکنند. سار کوچولو غمگین میشود.
اما وقتی در جنگل پایش بین چوبها گیر میکند و با کمک عینکش خود را نجات میدهد، همهی سار کوچولوها هم میخواهند یک عینک داشته باشند.
این کتاب به کودکانی که دچار ضعف بینایی هستند، کمک میکند تا با رغبت بیشتری از عینک استفاده کنند.
در این داستان کودکان با ارشمیدس، دانشمند یونانی آشنا میشوند و میتوانند اطلاعاتی درباره ی آینهها و عدسیها به دست بیاورند. همچنین این داستان نشان میدهد که دانشی را که از کتابها به دست میآوریم میتواند در زندگی به کارمان آید و کودکان را تشویق به مطالعه کتاب میکند.