یادداشتی درباره نقش کتاب خواندن در فربهای مغز کودکان
برای بسیاری از ما پیش آمده است که کاری را از فرط تکرار؛ بی آنکه دربارهاش فکر کرده باشیم، به نحو احسن انجام دادهایم. آشناترین مثال، شاید رانندگی باشد. راننده ماهر در طول مسیر رانندگی به حرکات دست و پای خود نمیاندیشد.
دلیل این نیندیشیدن در یکی از مکانیسمهای مغز نهفته است. مغز در مواجهه با تکرار و تجربه، مدار عصبی مربوط به یک فعالیت را تشکیل میدهد و مبادرت به الگو سازی میکند. با وجود چنین الگوهایی مغز میتواند حرکات صعب و پیچیده را در کوتاهترین زمان ممکن و با صرف حداقل نیرو مدیریت کرده و یک فعالیت هدفمند را به سامان برساند.
به میزانی که انسان در کاری مهارت پیدا کند، این الگو نیز قویتر و سریعتر عمل خواهد کرد.
چندانکه فرآیند آن بصورت آگاهانه برای انسان محسوس و ملموس نخواهد بود.
بنیان این الگو سازی مغز، بر رشد سلولهای عصبی و تولید سیناپسها یا اتصالات بین این سلولها استوار است. این الگوها را میتوان به یک مدار سیم پیچی تشبیه کرد. با روشن شدن این سیم پیچی، مغز همچون سیستم خودکار در هواپیما کار میکند، یعنی بدون دخالت خلبان (بخوانید خوداگاهی انسان) عمل میکند.
اما با کوچکترین تغییرات در دنیای بیرون، به ناگهان این الگو کارایی خود را از دست میدهد و فرد -هرچند ماهر در انجام کاری که پیش از آن چشم بسته انجام می داد-عاجز میماند.
اما این تغییر ناگهانی، به معنای پایان کار نیست. سیستم پیچیده مغز همچنان انعطاف پذیر است. این انعطاف پذیری امکان میدهد تا مغز در مواجهه با تجارب جدید و تکرارها، مدار عصبی جدید و یا الگوی نویی بسازد.
به این عملکرد مغز، «نورو پلاستیسیتی»۱ گفته میشود. این لغت برای بیان اتصالات عصبی جدید و تکثیر نورونهای مغزی در جواب به شرایط جدید و تجارب نو به کار میرود.۲ به بیانی دیگر، «نوروپلاستیسیتی» یا انعطاف پذیری عصبی، به توانایی مغز در سازگاری با شرایط محیطی از طریق تنظیم یا اصلاحات ارتباطات عصبی اطلاق میشود.۳
انعطاف پذیری مغز، مکانیسمی در خدمت زندگی است. زیرا زیست و بقا در محیطها و شرایط مختلف را ممکن میسازد. از اینرو، مغز یک سخت افزار نیست، بلکه یک «زیست افزار» است.۴
انعطاف پذیری مغز، در همه سنین ممکن است.
اما مغز کودکان به مراتب انعطاف پذیرتر از مغز بزرگسالان است. با استناد به این نکته، میتوان از نقش تجربههای با کیفیتی یاد کرد که بزرگسالان میتوانند برای کودکان رقم بزنند و از میان این تجربهها نیز میتوان گریزی زد به موضوع پراهمیت بلند خوانی برای کودکان و خواندن کتاب توسط کودکان.
بخش بزرگی از پروسه خواندن از مکانیسم انعطاف پذیری مغز تبعیت میکند. اما توانایی یا مهارت کودک در خواندن که بدواً با بلند خوانی برای او آغاز میشود، تنها یک مهارت نیست.
زیرا خواندن کتاب، تنها یک فعل نیست. خواندن در بطن خود افعالی چون شنیدن، دیدن، گفتن و در نهایت نوشتن را نیز دربر دارد. هر یک از این افعال میتوانند حاوی و حامل تجاربی با کیفیت برای کودکان باشد. تجاربی که از شنیدن اصوات و آواها شروع میشود و با گذر از دنیای واژهها و کلمات و درک معنای آنها به درک موقعیتها و فراز و نشیبهای زندگی و ارزشهای حاکم بر آن منتهی میشود. از اینرو، خواندن منبع لایزالی از تجربه است.
در این نگاه موردی، خواندن به مثابه تجربهای در نظر گرفته میشود که منجر به الگو سازی مغز در هر یک از مهارتهای یادشده میشود.
دوره کودکی بواسطه قدرت مغز در انعطاف پذیری، فرصت مغتنمی است برای فربه سازی مغز، که طی آن هیچ تجربه ارزشمندی را خاصه تجربه پرثمر خواندن را نباید از کف داد.
منابع و ارجاعات:
۱- Neuroplasticity
۲- چشم ذهن (علم جدید تحول فردی)- دکتر دانیل جی.سیگل- ترجمه: دکتر فروغ هدایی- نشر ذهن آویز- ۱۳۹۰- صفحه ۱۹
۳- مغز (زندگی ما چگونه شکل میگیرد؟)- دیوید ایگلمن- ترجمه: یاشار مجتهد زاده- انتشارات سبزان- ۱۳۹۶- صفحه ۲۲۷
۴- همان منبع- صفحه ۱۸۳