کانون پرورش فکری کودک و نوجوان

کتاب ماه تی نی کلاه تی تی، مجموعه ای است از بازی - ترانه ها، شعر و نمایش است. نویسنده در آغاز کتاب سخنی در مورد متن کتاب دارد و از مربیان می خواهد با ابتکار خود و کمک کودکان بخش های گوناگون کتاب را در مهدهای کودک به اجرا در آورند.
یکشنبه, ۱ اسفند
قورباغه کوچولو، روباه قرمز، پروانه بنفش، گربه نارنجی، مار سبز، ماهی آبی و سگ سیاه و سفید را برای تولدش دعوت می کند. اما وقتی مهمان ها از راه می رسند مامان قورباغه پاک گیج می شود. روباه قرمز سبز است، پروانه بنفش زرد است، گربه نارنجی، آبی است، مار سبز، قرمز است، پرنده زرد، بنفش است، ماهی آبی، نارنجی است و سگ سیاه با لکه های سفید به رنگ سفید با لکه های سیاه است. قورباغه کوچولو به مامانش می گوید علتش این است که تو به آن ها به اندازه کافی نگاه نکرده ای.
یکشنبه, ۲۶ دی
"مرد بازرگان رفت و رفت از کوه و دشت گذشت تا به هندوستان رسید، هر چه داشت به سود فروخت و هر چه خواست به قیمت خرید. تحفه و سوغات فراوان در بار بست و وقت برگشت یاد خواهش و سفارش طوطی افتاد، بار و بنه وانهاد و رو به راه جنگل نهاد"
دوشنبه, ۲۰ دی
یکی بود یکی نبود. مرد فقیری بود که آه در بساط نداشت و به هر دری که می‌زد زندگی‌اش روبه‌راه نمی‌شد. شبی بعد از فکر کردن بسیار تصمیم گرفت برود و فلک را پیدا کند و علت این‌ همه بدبیاری و بدبختی را از او بپرسد ... و بعد سفری را آغاز می‌کند تا معلوم شود زندگی پر از فرصت است و ناهشیاری در از دست دادن فرصت‌ها نتایج سخت و بدی دارد.
چهارشنبه, ۱۷ آذر
این کتاب به سفارش امور پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ترجمه شده است و پیشنهادها و رهنمودهای ساده ای برای پدران و مادران و مربیان و آموزشگران، برای افزایش و گسترش فراگیری کودکان دارد. این پیشنهادها و رهنمودها برپایه ی روش آموزش خلاق تنظیم شده اند. به باور نویسنده، در روش آموزش خلاق نه خشونت برای آموزش در کار است و نه "لوس کردن". بنیاد این روش بر پایه ی ایجاد پرسش در ذهن مخاطب و راهنمایی او برای رسیدن به پاسخ  است.
دوشنبه, ۱۵ آذر
«مگی» ١٢ ساله قادر است با بلند خواندن کتاب، شخصیت های داستان را از دنیای درونی به دنیای بیرونی بکشاند. این نیروی جادویی که از پدرش آموخته سبب دردسرهایی برای او و خانواده اش می شود. اما سرانجام با کمک همین قدرت بر یک شخصیت منفی کتاب که جان گرفته و قصد نابودی پدر و مادرش را دارد، پیروز می شود.
یکشنبه, ۱۴ آذر
در روستایی که مردمان خیلی ساده و ترسویی زندگی می کردند، چوپانی بود بنام سمندر که پسری بنام دلاور داشت. آن ها چهل بره و یک بز داشتند. چهل بره یک طرف و بز هم یکطرف! بزی شیطان و بازیگوش! روزی از روزها بزبزک از گله جا می ماند. او راه روستا را بلد است، او آنقدر می آید تا به چشمه می رسد. چند زن کنار چشمه نشسته و مشغول شستن ظرف و لباس هستند.
شنبه, ۲۲ آبان
پرنده گفت شاعرم، منظومه ای است درباره ی زندگی، که شاعر با طراحی ذهنی، گفت و گو بین  دو شخصیت اصلی یعنی پرنده و درخت؛ احساس و اندیشه خود را نسبت به عناصری که زندگی می سازند، بیان می کند.
چهارشنبه, ۲۵ فروردین
تا به حال بر سر دوراهی مانده‌ای؟ انتخاب سخت است مگر نه؟ بر سر سه راهی چطور یا چهار راهی یا چه می‌دانم مثلا" هزار راهی؟ هر چه تعداد راه ها بیشتر باشد، انتخاب سخت‌تر می‌شود مگر نه؟ اما خودمانیم، هیجان‌انگیزتر هم می‌شود مگر نه؟
چهارشنبه, ۱۸ فروردین
امروز جمعه است. من یک برگ کاغذ چهارخانه دارم. یک جعبه آب رنگ هم دارم جعبه آب رنگ هفت رنگ دارد. هفت روز هفته داردم
چهارشنبه, ۲۶ اسفند
پسر کوچولو احساس کرد که از اعماق وجودش یک چیز وحشتناک بالا می آید؛ بالا، بالا، بالا، می آید تا اینکه ... کتاب تصویری خشم قلمبه با متنی کوتاه و تصاویری تاثیر گذار حس عصبانیت را به گونه ای خلاقانه و متفاوت نشان می دهد.
شنبه, ۲۶ دی
روزی روزگاری اردکی بود که از بخت بد با کشاورز پیر و تنبلی زندگ می کرد. اردک همه کارهای مزرعه را می کرد. کشاورز تمام روز توی تخت می ماند. او مدام فریاد می زد: «کارها رو به راه است؟». اردک جواب می داد: «کواک! ». اردک بیچاره گوسفند ها را از تپه پایین می آورد، مرغ ها را توی مرغ دانی می کرد و ... کشاورز مدام فریاد می زد: «کارها رو به راه است؟». اردک جواب می داد: «کواک! »
چهارشنبه, ۱۶ دی
در میان همه پدیده های طبیعی پیرامون کودک،‌ ماه یکی از  گیراترین و پر راز و رمزترین پدیده ایی است که کودک از همان سنین ابتدایی با آن آشنا می شود . کودک پیش ازآن که حتی زبان به سخن گشاید،‌ هر شب بانگاهش در آسمان به جست و جوی ماه است، چه آن  زمان که هلال باریکی است یا زمانی که کامل و پرنور می شود.
یکشنبه, ۱۰ آبان
آهای، من می توانم اتوبوس را برانم؟ خواهش می کنم! قول می دهم مواظب باشم. تو را به خدا ، فقط یک دور! آن وقت من بهترین دوستت می شوم. گاهی اوقات در جواب درخواست های نابجای دیگران فقط باید " نه" بگویید. تو اجازه می دهی کبوتر اتوبوس براند؟
چهارشنبه, ۲۲ مهر
کتاب "کاش حرفی بزنی" عشق و دوستی دوره نوجوانی بین دختر و پسری را که همبازی بودند بیان می کند. موضوع شعرها به تناسب سن مخاطب، حالت های درونی و احساسات لطیف و عاشقانه است. قهر و آشتی و دغدغه های درونی، تنهایی، خاطره ها انتظار و ... را به ذهن مخاطب منتقل می کند.
دوشنبه, ۶ مهر
آیا تاکنون شرط بندی کرده اید؟ اگر شرط بندی کرده باشید می دانید کاری بسیار هیجان انگیز است زیرا پای بردو باخت و اثبات خود در میان است. مرد جوان و خیاط حیله گر حکایت شرط بندی جوانی است با گروهی از مردم. جوان شرط می بندد که از پس حیله ی خیاطی بر آید که تا آن زمان هیچ کس از پس او بر نیامده است. هیچ کس !! شاید تعجب کنید ولی چنین است.
شنبه, ۳ مرداد
"امین‌ترین دوست" داستانی است کوتاه و فانتزی با درونمایه دینی و موضوع خداشناسی. نویسنده این کتاب می‌کوشد در قالب داستانی فانتزی، مخاطب را به گونه‌ای هدایت کند که وجود خداوند را در همه حال حس کند. داستان از ساختاری منسجم برخوردار است. تصویرها همراه و کامل کننده متن‌اند.
شنبه, ۱۷ اسفند
حمزه پهلوان، پهلوانی مشهور است كه همه پهلوانان آرزو دارند با او كشتی بگیرند و او را به زمین بزنند تا اعتباری به‌دست آورند. روزی از روزها به‌راه می‌افتد تا برود دنیا را سیروسیاحت كن. در راه سفر دو مرد مدعی پهلوانی می‌بیند، آنها را به زمین می‌زند و بعد با كمال جوانمردی به شاگردی و همسفری می‌پذیرد. بعد به جنگل می‌رسد، با سلطان جنگل مبارزه می‌كند.
دوشنبه, ۵ اسفند
پیرزنی بود که از مال دنیا یک کلبه گلی و یک بز داشت. او با فروش شیر بزش زندگی می‌کرد. اما مدتی بود که روباهی شیر پیرزن را می‌خورد و فرار می‌کرد. یک روز پیرزن روی دیگ سرپوش گذاشت. سرپوش داغ بود.
یکشنبه, ۴ اسفند
یکی داشت و یکی نداشت. یکی می‌کاشت و یکی برمی‌داشت. پادشاهی به شکار خیلی علاقه داشت. روزی که با عده‌ای از درباریان می‌رود به شکار به دنبال آهویی می‌رود و از همه دور می‌افتد و وقتی به خودش می‌آید، می‌بیند هوا دارد تاریک می‌شود. شب را در جنگل سر می‌کند.
یکشنبه, ۴ اسفند
روزی بود، روزی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. نوازنده‌ای بود که از دار دنیا یک سرنا و یک دهل و یک آسیادستی داشت. وقتی مُرد برای سه پسرش به غیر از این‌ها هیچی باقی نگذاشت. بعد از چند وقت پسران نشستند و ارث پدر را بین خودشان تقسیم کردند: آسیادستی رسید به پسر کوچک، سرنا سهم وسطی شد و دهل رسید به پسر بزرگتر و ...
یکشنبه, ۴ اسفند
روزی گرگی برای شکار حیوانی به راه افتاد. او رفت و رفت تا به دره‌ای سرسبز رسید. در آن‌جا بره‌ای را دید... اما از بره گول خورد. بره فرار کرد و گرگ خواند: آواره بود یک بره تک و تنها بود تو دره
یکشنبه, ۴ اسفند
ناهی دختربچه ای است كه فروشنده ای دوره گرد از كنار دريا پيدا كرده و در يكی از روستاهای جنوب او را به زنی سياه به اسم دده بمباسی سپرده است. اسم او را بر وزن ماهی، ناهی می گذارند چون فكر می كنند دختر درياست.
یکشنبه, ۲۷ بهمن
" فرفری " گوسفند سفیدی است که در یک صبح درخشان بهاری به دنیا می آید. روزها می گذرد اما فرفری بزرگ نمی شود! گوسفندهای دیگرفرفری کوچولو را مسخره می کنند و می خندند. فرفری غصه می خورد و برای اینکه بزرگ به نظر برسد خودش را با برف سفید و شکوفه های سفید گیلاس و پشم های سفید چیده شده بقیه گوسفندان می پوشاند.
شنبه, ۲۶ بهمن