پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان را مشاهده کنید.
فکر میکنی خواندن دفترچه خاطرات یکی دیگه مزه داره؟
من سوزن قورت دادم. نترسید ماجرای سوزن قورت دادن هم با بلعیدن یک عالمه پنبه ختم به خیر میشود.
این مجموعه داستان، برای آشنایی بیشتر خواننده با شیوههای مختلف روایت خاطرات است و نویسنده به خوبی توانسته در قالب داستان این خاطرات را خواندنی و جذاب کند.
سه شنبه, ۶ خرداد
کودکان عاشق تکرارند. در این مجموعه میتوانید با تکرار «کی بود؟ کی بود؟» همچنان آنها را مشتاق نگهدارید.
آنها عاشق بازیگوشیاند. حقیقت این است که بازیگوشیهای شاعر نامآشنای این مجموعه گاهی حتی از بازیگوشیهای بچهها هم فراتر میرود و به قول معروف دست آنها را از پشت میبندد.
یکشنبه, ۴ خرداد
پدران و مادران علم
توماس ادیسون، ماکس پلانک، گرگور مندل، آیزاک نیوتن، بقراط، ماری کوری، آلبرت آینشتاین، آلفرد وگنر، لویی پاستور، آنتوان لاوازیه.
شنبه, ۳ خرداد
بدن شگفتانگیز ما
«وقتی نشستهاید و استراحت میکنید، بدنتان آرام و بیحرکت به نظر میرسد؛ درحالیکه زیر پوستتان همه چیز حسابی شلوغ است. بخشهای متفاوت، سخت مشغول کارند: قلبتان ضربان دارد تا خون را به تمام بدنتان پمپاژ کند، ششهایتان با هر نفس، اکسیژن را از هوا میگیرند و رودههایتان آخرین وعدهی غذاییتان را تجربه میکنند...»
کتاب با این مقدمه آغاز و در ساختاری روشمند، با بیرونیترین بخش بدن یعنی پوست، ادامه مییابد. درفصلهای بعدی، به ترتیب مباحث استخوان، شش، قلب، گوارش، مغز و اعصاب و حواس دیده میشود.
شنبه, ۳ خرداد
معماری ایرانی، گره خورده به فرهنگ ایرانی
وقتی قرار است برای نوجوانان از یک مبحث علمی گفته شود، هم میتوان آن را مانند کتاب درسی نوشت و هم میتوان با کمک زبانی نرم و تا حدی داستانگو، تصاویر گویا و مربوط به مبحث مورد نظر و ارائهی نکات جالبی که کمتر به آنها توجه میشود، آن مبحث را بیشتر برایشان خواندنی کرد. کتاب سرگذشت معماری شیوهی دوم را انتخاب کرده است تا خواندن و دانستن دربارهی معماری نه فقط برای نوجوانان که برای هر کسی که میخواهد شناختی کلی از این رشته داشته باشد، تجربهای به یاد ماندنی شود.
شنبه, ۱۶ فروردین
کتاب «پسران آفتاب» زندگی ساحل نشینان خلیج پُزم در نزدیک شهر چابهار در جنوب شرقی ایران را روایت میکند. تیمور در تمام دنیا فقط پدربزرگی دارد. پدر و مادرش سالها پیش در پی خشکسالی به بندر گوادر پاکستان رفتند و تیمور را، که سخت مریض بود، دست پدربزرگ سپردند. پدربزرگ حاضر نمیشود آن جا را ترک کند. او بدون دوستان ماهیگیرش میمیرد. از پدرو مادر تیمور هیچ خبری نیست. تیمور نمیداند آن ها زندهاند یا مُرده.
سه شنبه, ۲۷ شهریور
نگارنده: زینب آقایی
چارلی یازده سال دارد، او مثل بچه های دیگری که در این سن هستند حساس است و خودش هم می داند. برای نمونه هر وقت با مادر و پدرش فیلم غصه داری تماشا می کند، اولین فردی است که به هق هق می افتد و یا احساسات اش سر کوچکترین موضوعی به شدت جریحه دار می شود. زمانی که پدر و مادر چارلی با هم ازدواج کردندT عاشق هم بودند ولی خیلی وقت است که با هم خوشبخت نیستند. برای همین تصمیم گرفتند از هم طلاق بگیرند.
سه شنبه, ۲۴ فروردین
کتاب مهمانی برای خرس» داستان خرسی است که از مهمان خوشش نمی آید و به همین دلیل روی در خانه اش تابلوی «ورود ممنوع» نصب کرده است.
چهارشنبه, ۴ تیر
در سرزمین ادبیات، قانون ها با قوانین واقعیت تفاوت دارد؛ این را دیگر همه می دانند. ممکن است در دنیای ادبیات درخت ها حرف بزنند، آب ها سربالا بروند، ماه با خورشید دعوایش شود و حتی شاید گاوها هم بتوانند تایپ کنند! این اتفاق آخری همان اتفاقی است که در کتاب تق تق ما! گاوهایی که تایپ می کنند می تواند فرزند شما را متعجب و شگفت زده کند و بعد از چند لحظه او را بخنداند. دورین کرونین، در این کتاب کوتاه وخواندنی، تلاش کرده است، با استفاده از دنیای داستان وخلق اثری ادبی، کمی با ذهن مخاطب خود بازی کند و او را با نخستین قدم ها و پله های دنیای اندیشه آشنا سازد.
چهارشنبه, ۲ بهمن
اجرای بعضی از قانون ها در زمان خودشان سبب اتفاقات نادرستی شده است. به تدریج قانون ها برداشته شده اند، اما نحوه ی اجرای آن ها و مسائلی که در آن زمان پیش آمده خاطرات و رازهایی را به دنبال داشته است. نوجوانان کتاب های امروزی مانند گذشتگانشان، تام سایر و هاکلبری فین، قرار است رازهای سربه مهری را کشف کنند که بزرگ ترها یا حوصله ی کشف آن ها را ندارند یا به نفعشان نیست برملا شود.
سه شنبه, ۱ بهمن
دیوید برادر کوچک کاترین، مبتلا به اوتیسم است. کاترین برای اینکه دیودی دچار دردسر نشود مقرراتی را برایش وضع می کند: چگونه باید غذایش را بخورد، چگونه با دیگران رفتار کند یا جای اسباب بازی در آکواریوم نیست و....
سه شنبه, ۲۱ آبان
خانه قدیمی مادربزرگ در وسط شهر قرار دارد و هر کسی برای رسیدن به آن جا ناچاراست از کنار پنجره آشپزخانه عبور کند. نوه آنان دختر کوچکی است که مشاهدات خود را از این پنجره بیان می کند.
شنبه, ۲ شهریور
دیزی خواهر کوچک مکس کارهای بامزه ای می کند. او با شست پایش بازی می کند، با قاشق بر روی ظرف ها می کوبد و کارهای بسیار دیگر. تنها یک کارنمی کند و آن هم حرف زدن است.
همه تلاش می کنند تا او را به حرف زدن تشویق کنند ولی دیزی بازهم حرف نمی زند وهمچنان ساکت است تا اینکه یک روز هنگام صبحانه خوردن او شروع به حرف زدن می کند و چه حرف زدنی! او تمام آنچه را که تا آن روز گفته شده و شنیده بود تکرارمی کند. او دیگر به کسی فرصت حرف زدن نمی دهد و دیگر کسی امید ندارد که حرف زدن او تمام شود. حالا همه در حال گوش کردن هستند.
چهارشنبه, ۳۰ مرداد
مژده شانزده و مژگان هفده سال دارد و دو دخترخاله هستند. آن دو به همراه خانواده هایشان به سفر می روند. پدر که فراموش کرده داروی خود را بیاورد و مژگان را مقصر می داند و او را سرزنش می کند. فردای آن روز مژگان ناپدید می شود.
سه شنبه, ۱ مرداد
ماروین ۹ ساله با موهای قرمز و چشمان آبی در کلاس سوم درس می خواند. او با پدر، مادر و برادرش جیکوب یازده ساله و خواهرش لینزا چهارساله در شهرکوچکی نزدیک واشنگتن زندگی می کند.
دوشنبه, ۳۱ تیر
کتاب «دنیا چه قدربزرگ است؟» پرسشی است که بیشتر کودکان از پدر و مادر خود میکنند و شاید از خود شما هم بارها و بارها چنین پرسشی شده است.
دوشنبه, ۶ خرداد
روی ابرهارت به تازگی به همراه خانواده به شهر کوکونات در ایالت فلوریدا آمده است و در مدرسه راهنمایی تریس درس میخواند. روزی که دانا مترسون پسر زورگوی مدرسه صورت او را به پنجره اتوبوس مدرسه میچسباند، در خیابان پسری با پاهای برهنه را در حال دویدن میبیند و کنجکاو میشود و پرس و جو او را وارد ماجراهای بسیاری میکند.
او نخست با بئاتریس خواهر ناتنی مولت فینگرز، پسر مرموز دونده، و سپس با خود او آشنا میشود. سرانجام این دوستی با خبر شدن از شرایط زندگی جغدهای نقبکن است. آنها در محوطهای لانه دارند که شرکت پنکیک یکی از همکلاسیهایش برای ساختن رستوران در حال خاکبرداری است.
چهارشنبه, ۱ خرداد
جورج پسر نوجوانی که شیفته ی داستان ها و ماجراهای جنگ جهانی دوم و هواپیماهای بمب افکن نازی و تانک های غول پیکر ارتش خودی با اطلاعات زیادی درباره آن ها است. روزی او با اردوی مدرسه به موزه ی جنگ جهانی دوم می رود.
چهارشنبه, ۱ خرداد
در یک شب زمستانی و زیر نورکامل ماه، پدرو دختر پیاده به سمت جنگل می روند تا جغد بزرگ شاخدار را ببینند. آن ها باید در آرامش و سکوت راه می رفتند زیرا برای دیدن شباویز باید آرام بود وشجاع وازتاریکی، سکوت وسایه های وهم انگیز جنگل نترسید وشوروحرارت داشت، باید نگاه کرد وگوش داد.
در مسیر حرکت دختر در کنار پدراحساس امنیت و حمایت می کند. او از پدر چیزهای بسیاری می آموزد و با دنیای ناشناخته آشنا می شود و سرانجام جغد را می بینند که با غرور بر سر درختی نشسته است. داستان هم در کلام و هم در تصویر به خوبی حالت وهم انگیز و ترسناک جنگل را نشان می دهد.
سه شنبه, ۸ اسفند
«برسد به دست معلم عزیزم» داستان دختری به نام امیلی است که تصور میکند یک نهنگ آبی در حوض خانهشان زندگی میکند و برای معلماش درباره آن مینویسد. داستان در واقع مجموعهای از نامههای امیلی و معلم برای یکدیگر است.
شنبه, ۵ اسفند
کلویی دختر نوجوان خیال پردازی است. او دوست دارد از زندگی پیرمرد خانه به دوشی که در پارک زندگی می کند سر در بیاورد. این کنجکاوی داستان آقای بو گندو را پیش می برد؛ داستان شکل گرفتن دوستی بین مردی که بارزترین ویژگی اش بوی گند است و دختری که یک مادر وسواسی دارد. مادر کلویی نامزد نمایندگی مجلس شده و اگر بفهمد دخترش یک خانه به دوش را با خودش به خانه آورده و او را در انباری پنهان کرده است قشقرق به پا می کند!
شنبه, ۵ اسفند
آبیلین دختر دوازده ساله ای است که پدرش، گیدئون تاکر، او را به شهر مانیفست در کانزاس نزد یک دوست قدیمی می فرستد، شهری که خود بخشی از دوران کودکی و جوانی اش را آنجا سپری کرده است.
شنبه, ۵ اسفند
«مین لی» دختری نوجوان است از خانواده ای فقیر و کشاورز که در دره ی «کوه بی ثمر» و در کنار مزرعه ی برنج زندگی می کند. شب ها پدرش با گفتن قصه های زیبا او را سرگرم و به دنیای خیال می برد.
مادر که از سرنوشت خود گله مند است از شنیدن قصه هایی که مین لی را خیالپرداز می کند ناراضی است. مین لی برای پرسیدن راز تغییر سرنوشت و خوشبخت شدن خانواده اش از «پیرمرد ماه» به سفری شگفت انگیز می رود و با اژدهایی که نمی تواند پرواز کند و او هم در جست و جوی این راز است همراه می شود. در پایان هر دو راز برملا و کشف می شود.
شنبه, ۵ اسفند
وودرو پسری دوازده ساله با چشمانی چپ است که یک شب مادرش ناگهانی خانه را ترک می کند و ناپدید می شود و او ناچار برای ادامه زندگی پیش پدربزرگ و مادربزرگ خود در یکی از شهرهای ویرجینیا می رود.
شنبه, ۵ اسفند