مجموعه نوشته مناسب خانواده
روزی روزگاری پیرزن و پیرمردی در ده دورافتادهای زندگی میکردند و بچه نداشتند. آنها آرزو داشتند خدا به آنها بچهای بدهد. یک روز پیرزن داشت عدس میپخت که یکدفعه عدسی از توی دیگ پرید بیرون.
سه شنبه, ۱۰ دی
مجموعه هفت داستان درباره نوجوانانی که دوران بلوغ خود را سپری می کنند و با بحران های گوناگونی روبه رو هستند که گاه فاجعه آمیز می شود. نخستین عشق ها، ناکامی ها و کابوس های آنان و بر خوردهای شتابزده جامعه با آنان پایه و اساس این مجموعه داستان است.
دوشنبه, ۹ دی
انقلاب باشکوه در پایان سال ۱۶۸۸ و آغاز سال ۱۶۸۹ در انگلستان شکل گرفت. این انقلاب در مسالمت و آرامش رخ داد و در آن حاکمیتی خودکامه و بیرحم جای خود را به حاکمیتی دمکراتیک و پارلمانی داد.
دوشنبه, ۹ دی
هوگو و جاسپر، خواهر و برادری با اختلاف سن کم، متوجه میشوند که شهردار شهرشان قصد دارد با کمک پولداران و افراد بانفوذ شهر تنها پارک محله را خراب کند و به جای آن برج بسازد.
دوشنبه, ۹ دی
ماجرای اين كتاب در واقع زندگينامه ی دختر هفت ساله ای است كه همراه خانواده اش ازخوزستان؛ ايران به كاليفرنيای آمريكا می رود.
اين دختر داستان زندگیش را از روز ورودش به امريكا تا الان كه زنی حدود پنجاه ساله است بيان می كند. زبان كتاب طنز است.
دوشنبه, ۹ دی
خانم مرغه هر روز با سه جوجه خود برای خوردن دانه و كرم به باغ میروند. یك روز سر راه خود سگی را میبینند كه با طناب به درخت بسته شده است و پارس میكند. جوجهها هم با زبان خوش و هم با تهدید سعی میكنند از كنارش رد شوند، اما او هر بار پارس میكند و آنها را میترساند.
دوشنبه, ۹ دی
دو مرد هیزمشکن برای قطع درختان به جنگل آمازون میروند. یکی از آنها درخت بزرگی را به دیگری نشان میدهد و از جنگل بیرون میرود. درخت خیلی محکم و تنومند است و هیزمشکن زود خسته میشود و به خواب میرود. مار بوایی که روی درخت زندگی میکند، در گوش او میگوید که این درخت خانه او و گذشتگان اوست و هیزمشکن نباید آن را قطع کند.
دوشنبه, ۹ دی
روایتی از شاهزاده قورباغه. شخصیت اصلی آن دختری به نام رباجو عاشق سواركاری، كمنداندازی، نواختن گیتار و خواندن آواز است. در روزی توفانی، كلاه تازهاش به چاه میافتد. قورباغهای با دیدن ناراحتی رباجو حاضر میشود كلاه او را به سه شرط از چاه بیرون بیاورد.
دوشنبه, ۹ دی
قصه ی گرگ آوازه خوان از قصه های عامیانه ترکمنی است که در مجموعه مرز پرگهر منتشر شده است.
دوشنبه, ۹ دی
دویدم و دویدم از قصه های عامیانه و متل های قدیمی ایران است که به دلیل تکرار کلمات مشابه و آهنگی که در جملات آن وجود دارد، برای کودکان بسیار شیرین و جذاب است و به راحتی به خاطر سپرده می شود.
دوشنبه, ۹ دی
زین زوئن با سفینهاش در فضا به راه میافتد و میرود. او از سیارات مختلفی عبور میکند؛ سیارهی اولدوگلو که همه جای آن را آب گرفته است، سیارهی گوت گوت که رباتها قدرت را به دست دارند، سیارهی فوفی که فقط رنگ قرمز را میشناسند، سیارهی بورارک که پر از زباله است و ... . او همینطور به راهش ادامه میدهد اما کهکشان خیلی بزرگ است و زین زوئن مریخی خیلی کوچک.
دوشنبه, ۹ دی
"آنتونیو"ی نجار خوشحال است چون تکه چوبی پیدا کرده است و می تواند یک پایه ی میز چوبی از آن بسازد، اما با اولین تیشه بر چوب، انگار صدای نازکی می گوید: "یک خرده آهسته تر بزن." با هر تیشه صدای ناله از چوب بلند می شود و آنتونیو کار را ناتمام می گذارد. آنتونیو چوب را به دوستش "ژپتو" می دهد تا با آن آدمکی چوبی برای خیمه شب بازی بسازد و با آن نان در بیاورد.
دوشنبه, ۹ دی
آلیس از بیکار نشستن کنار خواهرش در کنار رودخانه، خسته میشود. کتابی که خواهرش مشغول خواندن آن است، نه تصویر دارد و نه گفتوگو. آلیس متوجه خرگوشی سفید میشود که جلیقهای برتن و ساعتی جیبی دارد و زیر لب با خودش حرف میزند و میرود.
دوشنبه, ۹ دی
دامیان و برادرش آنتونی و پدرشان به خانهای نو اسباب کشی میکنند. جامعه در گیرودار تبدیل واحد پول پوند به یورو است. بالای تخت مادر در بیمارستان، نام قدیس پشتیبان بیماران را زده اند و همین دامیان را به قدیسان علاقه مند کرده است و حتی سایتی در این باره پیدا میکند.
دوشنبه, ۹ دی
پژوهشها این باور را تأیید میکنند که کودکان و نوجوانان هرچه بیشتر بخوانند، مهارت بیشتری در خواندن به دست می آورند و بیشتر لذت میبرند.
متاسفانه، خلاف این موضوع نیز درست است: بچهها هر اندازه کمتر کتاب بخوانند، مهارتهای خواندن در آنها کاهش مییابد و خواندن برایشان کاری رنج آورمیشود و کم کم از آن دوری میکنند.
آیا برای تشویق فرزندان به خواندن میتوان کاری انجام داد؟
نخست بهتر است سبب بیعلاقگی فرزندتان را به خواندن بیابید. این شناخت به شما کمک میکند راه یا راه هایی را برای تشویق فرزندتان بیابید تا بتواند لذت مطالعه را کشف کند.
چهارشنبه, ۲۷ آذر
برای کودکان بلندخوانی کنید تا همواره خواندن کتاب به آنها احساس خوب و لذت بخشی بدهد، با واژههای گوناگون آشنا شوند
چهارشنبه, ۲۷ آذر
چه چیز بهتر از اینکه در تعطیلات، برنامههایی برای فعالیت مشترک با فرزندان خود سپری کنید! به این معنی که به همراه کشف محیطهای جدید، فرصت بسیار مناسبی به وجود میآید که رشد زبانی فرزندتان را پرورش دهید.
یکشنبه, ۱۷ آذر
برف باریده است. مادر هنگام خروج از خانه از سلی و برادرش میخواهد كه برفها را پارو كنند. آنها مشغول كارند كه گربه با كلاه از راه میرسد، وارد خانه میشود و همه چیز را به هم میریزد. سپس برای تمیز كردن خانه، گربههایی كوچك و كوچك تر را یكی پس از دیگری از كلاهش بیرون میآورد تا به او كمك كنند.
یکشنبه, ۱۷ آذر
خوابآور تنها روی همهی مردم غبار خواب میپاشد جز یك پسر ویك دختر كه میخواهد با آنها دوست شود. تا اینكه تصویر ماه خندان را در آب میبیند و پیش او میرود. ماه میگوید كه مدتهاست چشم به راه اوست چون هرگز خسته نمیشود و نمیخوابد. خوابآور تنها اورا برای دوستی انتخاب میكند.
یکشنبه, ۱۷ آذر
پتسون پیرمردی روستایی است كه تنها زندگی میكند. همسایهاش؛خانم آندرسون، برایش گربهی كوچولویی هدیه میآورد و پتسون با وجود فیندوس كوچولوی گربه، دیگر احساس تنهایی نمیكند. روزی فیندوس از ترس گوركن پنهان میشود.
یکشنبه, ۱۷ آذر
ننه همرو اسباب بازیهای سفالی میسازد، آن ها را رنگ میکند و قصهی مجسمههای خود را برای بچهها میگوید. از جملهی این قصهها، قصهی شیری گرسنه است که میخواهد قوچی را بخورد. قوچ که زورش به شیر نمیرسد، به حیله متوسل میشود و به او میگوید که خوردن راه و رسمی دارد و شیر باید برای خوردن او سیخ، فلفل و ... مهیا کند.
یکشنبه, ۱۷ آذر
خانم حنا روزی تصمیم میگیرد برای گردش از خانه خارج شود. او از حیاط، از روی خرمن علف، از جلوی آسیاب، از شكاف دیوار چوبی و از زیر كندوهای عسل میگذرد و به موقع برای شام به خانه باز میگردد. اینها تنها اطلاعاتی اند كه كتاب به خواننده میدهد.
یکشنبه, ۱۷ آذر
همراهی خانواده برای موفقیت كودكان در مطالعه ضروری است. پژوهشها نشان میدهد كه والدین با گفت و گو، آواز خواندن و كتاب خواندن برای كودكان، سلولهایی از مغز آنها را به فعالیت وا میدارند كه برای پرورش و سلامت روانشان ضروری است.
والدین میتوانند مهارت خواندن را از راه ارتباط با فرزندان خود ایجاد كنند. آنها با تشویق كودكان به برقراری ارتباط، شالودهی موفقیت آتی مطالعه را در آنها پی میریزند.
یکشنبه, ۱۷ آذر
گودون یک برادر کوچولو دارد به اسم گاستون که مثل همهی بچه کوچولوها همیشه جای بزرگی را در زندگی خانواده اشغال میکند. وقتی قرار است خانواده به مسافرت بروند، مادر به قدری برای گاستون کوچولو وسیله برمیدارد که توی ماشین هم جا برای نشستن نمیماند! وقتی بالاخره پدر موفق میشود تمام وسیلهها را طوری توی ماشین جا بدهد و راه میافتند، به ترافیک برمیخورند و مجبور میشوند بساط خود را وسط راه پهن کنند.
یکشنبه, ۱۷ آذر