داستان فانتزی

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با کتاب کودک درباره داستان فانتزی را مشاهده کنید.

زیر دسته بندی ها
«جنگ ادامه دارد...» این جمله‌ای است که کتاب «دشمن» با آن آغاز می‌شود. واژه‌ها به رنگ سرخ و درشت نوشته شده‌اند در زمینه‌ای سیاه! کتابِ «دشمن» پیش از آغازِ داستان، از آغازِ جنگ می‌گوید. «این‌جا انگار بیابان است...» و در دو صفحه، چند تکه شاخه‌ی خشک را می‌بینیم. «... بیابانی با دوگودال...گودال‌هایی با دو سرباز...» پیرامون هر دو گودالی که دو سرباز در آن هستند، سیم خاردار است و هر دو سرباز، نردبان دارند برای بیرون آمدن از گودال و کلاه‌هایی شبیه هم. همه چیز این دو سرباز شبیه هم است و پرده کنار می‌رود و داستان آغاز می‌شود. سربازی در میانه‌ی یک پرده‌ی نمایش قرمز نشسته است با تفنگی در دست‌اش. و در زمینه‌ی قرمز، در صفحه‌ی روبه‌روی‌اش، واژه‌ی «دشمن» سیاه و درشت نوشته شده است. داستان آغاز شده.
سه شنبه, ۱۱ شهریور
«خر کوچولو کنار جسمی بزرگ و تیره‌رنگ دراز می‌کشد. چه بوی خوبی دارد. این همان جایی است که دنبال‌اش می‌گشت. این‌جا گرم و نرم است و درست بوی خانه‌ی مامان را می‌دهد. بله، خر کوچولو این‌جا می‌تواند بخوابد. با خیال آسوده چشم‌های کوچکش را می‌بندد.» این جملات پایانی آرامش‌بخش کتاب «خر کوچولو» است. یک کتاب تصویری تاثیرگذار و پرماجرا درباره خر کوچولویی که می‌خواهد روی پاهای خودش بایستد.
شنبه, ۱ شهریور
«بله، خر کوچولو کیک دوست دارد. اما آن بادبادک، آن بادبادک قشنگ با آن دم بلند...» دوراهی‌های ذهنی و عاطفی از همان سال‌های نخستین زندگی کودک آغاز می‌شوند. وابستگی و دلبستگی به چیزی، علاقه به داشتنش برای همیشه، ناتوانی در دل‌کندن از وسایل مورد علاقه و چالش‌های بخشیدن و هدیه دادن... کتاب «خر کوچولو و تولد یاکی» به این موضوعات می‌پردازد.
چهارشنبه, ۲۹ مرداد
«خر کوچولو و یاکی اسب‌بازی می‌کنند. به آن‌ها خیلی خوش می‌گذرد! اما... وقت حمام و خواب است.»
چهارشنبه, ۲۹ مرداد
کتاب «روز استخر» داستان گروهی از جانوران است که از شیرجه زدن در استخر می‌ترسند. خرگوش کوچولو که تا حالا شیرجه نزده از آن‌ها می پرسد که چه چیز شیرجه زدن این‌قدر وحشتناک است و هر کدام از جانوران از دید خود به او توضیح می‌دهد. در نهایت، وقتی خرگوش تصمیم می‌گیرد به مربی بگوید هیچ‌وقت شیرجه نخواهد زد، مربی می‌آید و به آن‌ها می‌گوید که ترس درواقع از قوه‌ی تخیل آن‌ها می‌آید و شیرجه زدن اصلاً ترسناک نیست.
چهارشنبه, ۲۲ مرداد
کتاب «بخشنده» داستان پسر نوجوانی به نام یوناس است. در جایی که یوناس زندگی می‌کند، جنگ، ترس و درد وجود ندارد. جامعه به شدت کنترل می‌شود و برای حفظ نظم و آرامش، افراد درباره‌ی هیچ یک از بخش‌های زندگی‌شان، مانند شغل یا ازدواج، حق انتخاب ندارند.
چهارشنبه, ۱ مرداد
کتاب «ماتیلدا» داستان دختری کنجکاو، باهوش و کتابخوان است. اما این ویژگی‌های ماتیلدا مورد پسند پدر و مادرش نیست. آن‌ها نه تنها به او نمی‌بالند، بلکه او را ابله هم می‌دانند. ماتیلدا با بالا رفتن سن و ورود به مدرسه، توانایی عجیبی در خودش کشف می‌کند؛ توانایی حرکت دادن اشیا از دور. او از این توانایی برای کمک به کسانی که دوست‌شان دارد استفاده می‌کند.
چهارشنبه, ۱ مرداد
«یک چیز دیگر» همان‌گونه که از نامش هم می‌توان استنباط کرد، عنوانِ کتابی با موضوع «تفاوت‌های فردی» است. به علاوه در این کتاب به مضامین دیگری چون «میزان پذیرشِ تفاوت‌های فردی در یک جامعه» و «مسائل عاطفیِ ایجاد شده در پیِ آن» اشاره شده است. اگرچه نقطه اوجِ داستان در فهمِ یک تجربه مشترک از «عدم پذیرفته شدن» توسط شخصیتِ اصلی داستان به وقوع می‌پیوندد؛ ولی چراییِ قبول این «پذیرشِ تفاوت‌ها» توسط او، بماند برای تجربه‌های زیسته و برداشت‌های شخصیِ خواننده. شخصیتِ اصلی داستان حیوانی با شمایل منحصر به فرد و در واقع «یک چیز دیگر» است که به دلیل ظاهر متفاوتش مورد قبول سایر حیوانات قرار نمی‌گیرد. او برای ایجاد شباهت بین خود و دیگران تمام تلاشش را می‌کند تا شاید از این طریق «چیزی» مانند خود آن‌ها یه به عبارتی جزئی از آن‌ها بشود. مثل آن‌ها ورزش می‌کند، لباس می‌پوشد و … اما هیچ‌کدام از این راه‌ها کارگشا نیست و هم‌چنان کسی به او روی خوش نشان نمی‌دهد. یکی از شب‌ها، «یک چیزی» در خانه او را می‌زند و می‌خواهد با او دوست شود. او از دیدنِ موجودی که با خودش و بقیه متفاوت است تعجب می‌کند! و مانند سایر حیوانات، اختلاف را نمی‌تواند بپذیرد و او را رد می‌کند. تا این‌که ناگهان چیزهای آشنایی در ذهنش تداعی می‌شود و کم‌کم احساس می‌کند ظاهر متفاوتِ آن موجود برایش اهمیت ندارد. بنابراین به دنبالش می‌رود و موجود را به خانه‌اش راه می‌دهد. آن‌ها با این‌که با هم هیچ شباهتی نداشتند، ولی دوست‌های بسیار خوبی برای هم می‌شوند. آن‌ها حتی زمانی که با یک تازه‌وارد که ظاهر عجیب و غریبی هم داشت مواجه می‌شوند، نه تنها جمله «تو مانند ما نیستی، تو از ما نیستی» را به او نمی‌گویند بلکه برایش جایی در میان خود فراهم می‌کنند و در کنار هم شاد هستند. کاترین کِیو یک نویسنده بنام انگلیسی است که کتابِ «یک چیز دیگر» شناخته‌شده‌ترین اثر او است. کریس ریدل تصویرگرِ اهل آفریقای جنوبیِ کتاب، به «خیال‌بافی‌های کودکان» بسیار اهمیت می‌دهد و به دنبال این است که در تصویرگری‌هایش منطقِ خاص کودکان را به‌طور دقیقی نشان دهد. او تاکنون جوایزی نیز کسب کرده است. نسرین وکیلی مترجم کتاب‌های کودکان و نوجوانان است. او تاکنون بیش از 150 جلد کتاب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان ترجمه کرده است. کتاب «یک چیز دیگر» در سال 1997 جایزه «یونسکو» را از آنِ خود کرد و در سال 1994 نامزد دریافت جایزه «اسمارتیز» و همین‌طور «کِیت گرین اِوِی» شد. به علاوه در سال 1386 نیز کتاب برگزیده «شورای کتاب کودک» و «جشنواره سلام بچه‌ها» در ایران شد.
سه شنبه, ۳۱ تیر
کتاب «موش مترو» داستان موشی است که به همراه صدها موش دیگر در مترو زندگی می‌کند، اما فرق بزرگی با موش‌های دیگر دارد. او دلش می‌خواهد سرزمین پایان تونل را کشف کند، و همین آرزو ماجراهای هیجان‌انگیزی را برایش به ارمغان می‌آورد.
شنبه, ۲۸ تیر
از جان خود بگذر تا جان کودکان، جان بماند! از خود گذشتن به چه معناست؟ اگر قرار باشد که برای کودکان دبستانی این مفهوم را باز کنیم، چگونه باید از ساده‌ترین و ملموس‌ترین واژه‌ها استفاده کنیم، تا آن‌ها معنای از خود گذشتن را درک کنند؟ اما اگر از خود گذشتن به ادبیات برسد، چگونه آن را باید در واژه‌ها و روایت و داستان بازنمایی کرد، چنان که هم ارزش‌های ادبی غنی بماند و هم این معنا بتواند به بهترین شکل به کودکان منتقل شود؟
یکشنبه, ۲۲ تیر
همه‌‌ی ماجرا از آنجایی شروع می‌شود که پسرکی از تختش می‌افتد. اگرچه موضوع داستان ساده است، نویسنده به‌سادگی از کنار این موضوع نمی‌گذرد و آن را به ماجرایی خیال‌انگیز تبدیل می‌کند.
یکشنبه, ۱۵ تیر
دو موجود یکسان از دو نسل متفاوت را تصور کنید، شاید فقط تصویر یک پدربزرگ و یک نوه‌ی آدمیزاد به ذهنتان برسد. اما دنیای خلاق کودکان، چیزی فراتر از این حرف‌هاست؛ جایی که دوتا قورباغه هم می‌توانند از دو نسل مختلف هم‌صحبت‌ و حتی راهنمای خوبی برای هم باشند! اجازه دهید کمی عقب‌تر برویم تا ببینیم ماجرا از چه قرار است.
شنبه, ۳۱ خرداد
دو سرزمین جدا از هم اما در کنار هم! خرس‌ها و گرگ‌ها در دو کشوری زندگی می‌کنند که فقط یک جوبیار خروشان، بین‌شان فاصله هست. هم خرس‌ها پادشاه خود را دوست دارند و هم گرگ‌ها. همه چیز در این دو سرزمین و میان ساکنان این دو، خوب است. صلح و صفا و دوستی بین‌شان برقرار است. آن‌ها با هم می‌رقصند، مسابقه‌های ورزشی برگزار می‌کنند. خرس‌ها همیشه در ماهیگیری برنده هستند و گرگ‌ها در مسابقه‌ها تا این‌که یک روز، رنگین‌کمانی مانند یک معجزه در آسمان پدیدار می‌شود. هیچ‌کس در این دو سرزمین تا آن روز رنگین‌کمان ندیده است.
یکشنبه, ۱۸ خرداد
داستانی درباره‌ی آرزوها! کبوتری که آرزوهای هیزم‌شکن فقیری را برآورده می‌کند. اما برآورده شدن آرزوها چه سرانجامی برای هیزم‌شکن دارد؟ روزی روزگاری هیزم‌شکن فقیری با همسر و سگ‌اش زندگی می‌کرد. او روزی برای قطع کردن درختی بزرگ به جنگل رفت و چند کبوتر زیبا دید. به خانه آمد و و تفنگ‌اش را برداشت تا کبوترها را بکشد. اما هیچ کبوتری را نتوانست شکار کند. یک کبوتر پیش هیزم‌شکن آمد و از او خواست تا دیگر به کبوترها شلیک نکند و به جای‌اش کبوتر آرزوهای او را برآورده کند.
شنبه, ۱۷ خرداد
«گربه‌ آقای براون» کتابی عجیب درباره‌ی یک دوستی عجیب است درباره‌ی یک عشق است که پایانی عجیب دارد؛ اما ساده با راه‌حلی شگفت!
چهارشنبه, ۱۴ خرداد
گرگ شرور است، خرگوش ترسو، روباه زیرک است و جغد باهوش؟ یا این‌ها: «باورهای ساده‌لوحانه‌ی مردم است.»؟ کتاب «گرگ نیکوکار» داستان گرگی درمان‌گر است اما در لایه‌های کتاب، داستان دیگری می‌بینیم که در آن شخصیت اصلی‌اش نه یک گرگ نیکوکار، که یک جغد خبیث و شرور است.
سه شنبه, ۱۳ خرداد
«کنجکاوی، شوقی کشنده است» این واژه‌ها از کتاب «روباه کوچک» است، واژه‌هایی که معنای زندگی است برای روباه کوچک و همه‌ی آن‌ها که در جست‌وجوی دنیاهای تازه هستند و از روزمرگی گریزان.
دوشنبه, ۱۲ خرداد
ترس، یواش یواش سرک می‌کشد به اتاق اِفی. پشت همه‌ی درها و دیوارها و پنجره‌‌هاست. مادر بیرون رفته و اِفی الان لقمه‌ی خوبی برای ترس است! ترس دو گوش بلند و چهره‌ای دودی و سیاه و محو دارد با چشمانی که دو لکه‌ی زرد خالی هستند. ترس، ترسناک است! و اِفی از ترسِ ترس، به زیر میز می‌رود. اما او تنها هم نیست و یک کتاب با اوست. کتابی که یک دوست خیلی خوب درون‌اش است، خرسی به‌نام هولپل تولپل. او پرزورترین خرس دنیا است.
دوشنبه, ۱۲ خرداد
باران خانه‌ی آقا کوچولو را در کتاب «آقا کوچولو خانه‌اش را از دست می‌دهد» خراب کرده است. یک چهار دیواری مقوایی که سقف‌اش درِ جعبه‌ی کفش است. آقاکوچولو در این خانه شاد و آسوده بود اما سه روز باریدن باران، جعبه‌اش را نرم و خیس کرد. دو تصویر روبه‌روی هم رخدادهای جالبی را نشان می‌دهد. در تصویر سمت راست، آقاکوچولو پای‌اش را هم انداخته و خواننده و ببیننده کتاب می‌تواند آسودگی و شادی او را ببیند. در تصویر روبه‌روی‌اش فرار او را از خانه‌اش می‌بینیم.  این کتاب، داستانی زیبا و عمیق را بازگو می‌کند از بحران! شرایطی که یک‌باره می‌تواند آسایش ما را بگیرد و بی‌خانه‌‌مان کند.
شنبه, ۲۳ فروردین
در کتاب «آقا کوچولو به یک دوست کمک می‌کند»، قورباغه توی یک بطری گیر کرده است. او بطری را از رودخانه پیدا می‌کند و به کرانه‌ی رودخانه می‌برد. قورباغه‌ی کنجکاو یک کاغذ درون بطری می‌بیند و برای درآوردن کاغذ به درون بطری می‌رود اما دیگر نمی‌تواند بیرون بیاید. آقا کوچولو که از آن‌جا می‌گذرد، قورباغه‌ی اسیر درون بطری را می‌بیند و پاهای قورباغه را می‌گیرد و آن‌قدر می‌کشد تا قورباغه درمی‌آید. از این‌جا، سفر، جست‌وجو و دوستی قورباغه و آقا کوچولو آغاز می‌شود. روی کاغذ توی بطری نوشته بود، کمک! و قورباغه و آقا کوچولو فکر می‌کنند باید کسی را که کمک می‌خواهد، پیدا کنند.
شنبه, ۲۴ اسفند