کامرون پسری است ۱۴ ساله که در اثر ابتلا به یک بیماری ویروسی واگیردار دچار نارسایی قلب شده و نیاز به پیوند قلب دارد اما چون قلب انسان برای تعویض وجود ندارد او مجبور است به تعویض قلبش با قلب یک گوسفند پرورش یافته برای این کار، رضایت دهد. کامرون با وجود هشدار دکترش درباره ی بر ملا نکردن این راز، آن را با دوستش در میان می گذارد. چاپ خبر آن در روزنامه ها پیامدهای ناگواری را به دنبال دارد. پس از مدتی بدن کامرون قلب پیوندی را نمی پذیرد. کامرون دیگر راضی به عمل و پیوند دوم نیست و ترجیح می دهد بمیرد، اما صحبت با مادر بزرگ دانا و مهربانش سبب رضایت او به عمل مجدد و زنده ماندن می شود. او با صحبت با مادربزرگش می فهمد زندگی زیباست.
پسری با قلب گوسفند یک داستانی است وقعگرا که می تواند برای کسانی با نارسایی قلب روی بدهد. موضوع آن یعنی تعویض و پیوند قلب، موضوعی جهانی است که اگرچه دائما انجام می شود اما از سوی پزشکان در حال مطالعه و تجربه هم هست تا به بهترین شکل انجام شود. به ویژه پیوند قلب یک گوسفند با انسان که به نظر می رسد در دنیای آینده روی خواهد داد.
کامرون که راوی داستان زندگی خود است، قرار است از قلب یک گوسفند استفاده کند اما در ابتدا به خاطر توجه اش به حقوق حیوانات و اینکه یک گوسفند باید کشته شود تا او زنده بماند، اصلا راضی به این کار نیست. او انسان و حیوان را برابر هم می داند و با خود برسر پذیرفتن این عمل جراحی، در کشمکش است. برخی افراد جامعه و همکلاسی هایش هم او را نمی پذیرند و معتقدند او یک جنایتکار است.اما امید به ادامه ی زندگی مانند یک انسان معمولی، امید به آینده و دیدن برادرش که در شرف به دنیا امدن است، سبب پذیرفتن این پیوند قلب می شود. این داستان زندگی یک بیمار را به تصویر می کشد که می خواهد عادی و معمولی زندگی کند ، شنا کند، دستش را به کف استخر بزند بدون انکه به نفس تنگی بیفتد ،ورزش کند و در کنار همسالانش عادی باشد و بر ناتوانی اش پیروز شود.
نقش مادر بزرگ های مهربان، بسیار زیبا بیان شده وگفت و گوی او با کامرون، در واپسین لحظات زندگیش، سبب ایجاد اعتماد به نفس در شخصیت داستان می شود.
این داستان برای بلندخوانی مناسب است. خانواده ها و مربیان می توانند با خواندن این کتاب و گفت و گو، فرزندان خود را که در گیر بیماری قلبی هستند، به پیشرفت های علم پزشکی و پیروزی بر این بیماری امیدوار کنند. داستان به دلواپسی های بسیاری از کودکان بیمار قلبی را پاسخ دهد و در آن ها امید به زندگی ایجاد کند.
کتاب اشاره ای هم به نقش روزنامه ها و نشریات زرد و جنجال آفرینی های آنان دارد و آن ها را نشریات بیشعور می نامد.
کتاب زندگی را زیبا می بیند.....به مبارزه برای زنده ماندن به هر گونه که ممکن هست، توجه دارد و احترام می گذارد.