کلیات اثر
کتاب «جزیره شادی» به نویسندگی و تصویرگری «ماریت تورن کویست»-تصویرگر برجسته سوئدی، هلندی- و ترجمه «محمدهادی محمدی»-نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک-اثری چندوجهی و با ژرفساختی چندبعدی است.
بار معنایی و ادبی این اثر که برنده جایزه بهترین کتاب تصویری بلژیک و همچنین جایزه قلم نقرهای هلند در سال ۲۰۱۸ شده است، به گونه ایست که مخاطب باید آن را فیلسوفانه بخواند.
اگر چه کودکان را فیلسوفان ذاتی خواندهاند ولیکن به نظر میرسد برخی از لایههای ژرفساخت اثر، فراتر از قدرت شناخت کودکان باشد. طبعاً دو عامل میتواند این مشکل را تعدیل کند:
نخست؛ سن و تجربه کودک:
کودکان بزرگتر میتوانند از عهده بخشی از انتزاع سنگین کتاب برآیند. علاوه بر این میزان کتابخوانی کودک و تجربه او در این عرصه، نیز نقش آفرین خواهد بود.
دوم؛ بلند خوانی جمعی اثر:
بلندخوانی جمعی اثر، همراه با حضور تسهیل گری مسلط و توانا به گشودن باب گفتگو پیرامون اثر با کودکان، میتواند به درک عمیقتر کودکان از لایههای تودرتوی داستان «جزیره شادی» منتهی شود.
داستان «جزیره شادی» برای بزرگسالان نیز خواندنی خواهد بود. همچنانکه به تعبیر نویسنده کتاب، سفر برای یافتن شادی، داستان همه آدمیان است. شاید از این رو بتوان عدم اشاره ناشر به گروه سنی مخاطب را تصمیمی آگاهانه دانست. کتاب از حیث ظاهر و عوامل پیرامتنی(۱) کاملاً مناسب مخاطب کودک است. ولی از حیث ژرفساخت و شناخت شناسی سن خاصی را نمیتوان به عنوان مخاطب اصلی کتاب در نظر گرفت.
«جزیره شادی» فراتر از هم سوئی متن و تصویر به دیالکتیک بین متن و تصویر رسیده است. چندان که متن گره گشای معمای تصاویر و تصاویر بر طرف کننده عجز کلمه در بیان عمق مطلب هستند.
عنصر ادبیت متن مهمترین ویژگی آن است. ترجمه اثر نه تنها از میزان این ادبیت نکاسته، بلکه به بهترین وجه، متنی شعرگونه در اختیار مخاطب فارسی زبان قرار داده است.
«جزیره شادی» داستان یک سفر است: دختری بلم سوار، رو به سوی افق و در جستجوی جزیره شادی پارو می زند.
روساخت این سفر، آفاقی و بیرونی است و ژرفساخت آن، یک سفر انفسی و درونی است که جنبههای شناختی بسیار دارد.
این سفر نیازمند تأملاتی چند است. تأملاتی از نظرگاه ادبی، فلسفی، روان شناسی و جامعه شناسی که بعضاً منتهی به نقد جنبههایی از اثر نیز میشوند.
«بازجویی» از متن
«خواندن به گونهای دیگر، هنر به گونهای دیگر است. هنر نگاه کردن و به گونهای دیگر دیدن، هنر گوش کردن و به گونهای دیگر شنیدن. هنر، درک هماهنگی گوهرین زیبایی است، به گونهای دیگر! نه آنگونه که به آن خو گرفتهایم. نگریستن به آنگونه که به آن خو گرفتهایم؛ شاید نگاهی تنپرورانه به کسالتبارترین رویه تکراری و فرسوده یا صورت بیرونی و کهنه زیبایی باشد؛ ولی خواندن، دیدن و شنیدن، نه به آنگونه که به آن خو گرفتهایم، خود هنری به گونه دیگر آفریدن است.»(۲) داستان جزیرهٔ شادی را باید به «گونهای دیگر» خواند تا فراتر از معنای ظاهری به معانی دیگری دست یافت. این کار در گرو ساختشکنی از متن و تحلیل و «بازجویی» از آن است.
هر داستان اثری مصنوع است، اما نه مصنوعی. داستان بُرشی از زندگی است، اما باید باورپذیر نیز باشد. داستاننویس همه لحظههای زندگی را موبهمو نمیتواند مطرح کند، پس ناگزیر باید دست به شگردهایی بزند. همچنانکه نویسنده و تصویرگر جزیرهٔ شادی در متن و تصویر کتابش چنین رفتار کرده است.
از تصویر روی جلد کتاب میتوان آغاز کرد که همه نشانههای ژرفساختی اثر را در خود دارد. تصویر پرندههایی که در صفحههای بعدی و پیش از آغاز متن دیده میشوند، نمادی از پرواز (بخوانید رشد) میتوان دانست. تعدد پرندهها با شکلهای گوناگون نیز، نه از یک رشد که از رشدها حکایت میکنند. بازتاب تصویر دخترک در آب، نشان از درونی بودن این رشد میتواند باشد.
پاراگراف افتتاحیه داستان، روایتی است از یک «صحنه»(۳) که طی آن مخاطب به کتاب الصاق میشود تا از ادامه داستان آگاه شود:
«بر روی بَلَمی ساخته از تخته و ریسمان
دخترکی بر آب پارو میزد
در راهی که پیش گرفته بود
بهسوی افق میراند»
واژه «افق» حامل دو معنای «ناشناختگی» و «جستوجو» است. همچنانکه در تصویر، دخترک بر روی بَلَم ایستاده و به افق ناشناخته خیره شده است.
تصاویر بعدی با بهرهگیری از شگرد «تلخیص»(۴)، عنصر زمان را متناسب با حوصله مخاطب کودک وارد داستان کرده است. تصاویر بیانگر چرخش شب و روز هستند، چنانکه رشد نیز زمانبر است. همه این زمان در چارچوب داستان نمیگنجد، پس تصاویر به ایجاز از این زمان سخن میگویند و متن با کمترین واژهها با این شگرد همسو میشود:
«اما افق بسیار دور بود
دورتر از آنچه تاکنون در خیال پرورانده بود»
دریا بستر بَلَم و پهنه زندگی است و نشان از وسعت دارد؛ وسعتی بهاندازه خیال. اگر پاراگراف افتتاحیه کنجکاوی مخاطب کودک را برمیانگیزد، پاراگراف دوم به تخیل او تلنگر میزند.
پاره بعدی داستان، بیانگر یکی از مراحل رشد، ورود به اجتماع و «جامعهپذیری» است که با بهرهگیری از شگرد «توصیف»(۵) بازگو میشود:
«بهناگهان او دیگر تنها نبود
دوستان قدیمیاش را دید
و چهرههایی تازه
ماهیانی شگفت
و پرندگانی عجیب»
نویسنده در این «توصیف» نیز دست به گزینش میزند تا گذشته و اکنون را در وجود شخصیت داستانی و زیر مفهوم رشد، گردآورد. دیدن «دوستان قدیمی» در کنار «چهرههایی تازه» نشانههای این انتقال زمانی و دگرگونی روحی هستند. چنین انتقال و دگرگونی بدون «رشد شناختی» نمیتواند باشد. «پرندگان عجیب» و «ماهیان شگفت» نشانههایی از تجارب شناختی هستند.
گذر از «صحنه» به «تلخیص» و از تلخیص به «توصیف»، این توانایی را به نویسنده داده است تا طرح داستانی درخور حوصله مخاطب و برپایه اندیشه و کشف و تحوّل، پیریزی کند. این گذر به کمک متن و تصویر انجام گرفته است.
منابع و پینوشت:
۱-paratextual: به معنای جنبههایی از شخصیت کتاب است که ارتباطی مستقیمی با متن ندارند. مانند قطع، نوع صفحه آرایی، اندازه حروف، تقدیم نامه، آستر بدرقه، جنس کاغذ و مانند آن، که در واقع شئونات پیرامون متن به شمار میروند. (جان کلام ادبیات کودک-کیمبرلی رنلدز-ترجمه مهدی حجوانی-نشر افق-۱۳۹۴-صفحه ۳۵)
۲. صنعتی، محمد، «تحلیلهای روانشناختی در هنر و ادبیات»، (تهران، مرکز، ۱۳۷۸)، ص نخست.
۳. «صحنه عبارت است از عملی خاص که در مکانی خاص و زمانی خاص روی میدهد... صحنه چون به خواننده امکان میدهد که شخصاً و بیواسطه با جهان داستان تماس بگیرد و شخصیتها را در حین عمل مشاهده کند، این حس و پندار را در او ایجاد میکند که خود در صحنه حاضر است و در ماجرا شرکت دارد. بههمین جهت صحنه پُرارزشترین و جذابترین ابزار روایت است.» ایرانی، ناصر، «داستان: تعاریف، ابزارها و عناصر»، (تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۴)، ص ۸۹ و ۹۰.
۴. «تلخیص در اصطلاحشناسی داستان، بهمعنای خلاصه کردن زمان، رویداد، عمل، سرگذشت یا حالتی است... تلخیص در داستان درست مثل فشردن پرتقالی است و عصارهاش را گرفتن و پوستش را دور انداختن.» داستان: تعاریف، ... ص ۸۰.
۵. «توصیف» نوعی روایت است که طی آن نویسنده «داستان خویش را متوقف میسازد تا ما امکان بیابیم تصویر ثابتی از یک منظره خارجی یا حالت روحی را تماشا کنیم» داستان: تعاریف، ...، ص ۱۰۳.
ادامه دارد...
سلسله تأملاتی درباره کتاب جزیره شادی - بخش دوم
سلسله تأملاتی درباره کتاب جزیره شادی - بخش سوم