«میخواستم این کتاب، داستانِ دور بودن از کسی باشد که دوستش داری، اما با این حال پیوندی میانتان وجود دارد که حتا وقتی از هم جدا هستید، شما را به هم وصل نگه میدارد.»
هر سال در ماه آوریل، پرستوها برای لانهسازی در ایوان خانهی آنا ویلسون، که در ساحلِ دوردستِ غربِ کورنوال[1] قرار دارد، بازمیگردند. او میگوید: «آنها هر سال دو یا سه بار جوجهدار میشوند و دیدن لحظهای که جوجهها از لانه بیرون میآیند واقعاً دلنشین است. ما برایشان یک طاقچه ساختهایم تا وقتی شروع به بالوپر زدن میکنند، بتوانند رفتوبرگشت را تمرین کنند.»
این پرستوهایی که به پنوِیث[2] (محل زندگی آنا ویلسون) بازمیگردند، یکی از الهامهای اصلی کتاب تصویری جدید ویلسون، زود باز میگردم (Be Back Soon) بودند؛ کتابی که در سپتامبر ۲۰۲۴ منتشر شد و جنی بلومفیلد آن را به زیبایی تمام تصویرگری کرده است. این کتاب همچنین ادای احترامی است به عمو تیم و خاله شیلای ویلسون، که کتاب به یاد آنها نوشته شده است.

آنا در باره عمو تیم و خاله شیلا میگوید:
«آنها در دههی ۱۹۷۰، وقتی من بچه بودم، به آفریقای جنوبی رفتند. خالهام همیشه برایم نامه مینوشت و میگفت: ر«پرستوها تازه رسیدهاند. ممنون که در نبود ما از آنها مراقبت میکنی.»
و بعدتر در فصلی دیگر:«پرستوها حالا دارند ما را ترک میکنند؛ بهزودی پیش تو خواهند بود.»
کتاب «زود باز میگردم» با زیبایی تمام، مهاجرت سالانهی پرستوها را از آفریقا به اروپا و دوباره بازگشتشان را روایت میکند. این کتاب، داستان پسربچهای به نام مو و برادر بزرگترش بیبی است که کنار دریاچهای در جنوب آفریقا زندگی میکنند؛ جایی که آن دو برای تماشای پرستوها میروند و در مسابقهای دوستانه، تلاش میکنند اولین پرستویی را که از راه میرسد، پیدا کنند.وقتی بیبی مجبور میشود برای پیدا کردن کار به کشوری در شمال برود ـ«درست مثل پرستوها که باید برای بزرگ کردن جوجههایشان به سمت شمال پرواز کنند»- مو غمگین میشود، تا زمانی که بیبی به او میگوید: «هر وقت دلات برایام تنگ شد، به من فکر کن که دارم با پرستوها پرواز میکنم.» تا وقتی که او بازگردد، درست همانطور که پرستوها بازمیگردند.
ویلسون میگوید: «میخواستم این داستان دربارهی دور بودن از کسی باشد که دوستش داری، اما با این حال پیوندی میانتان وجود دارد که حتا وقتی از هم دورید، شما را به هم وصل نگه میدارد. فضای داستان در آفریقای جنوبی می گذرد، چون میدانستم مناظر آن بسیار شگفتانگیزند. از تصویرگری جنی بلومفیلد شگفتزدهام؛ انگار مستقیماً وارد دنیای ذهنی من شده و تصاویر را از آن بیرون کشیده است.»

ارتباط با طبیعت
کتاب «زود باز میگردم» بلافاصله پس از دو کتاب تصویری قبلی ویلسون منتشر میشود؛ هر دو اثری که زیبایی های طبیعت را جشن میگیرند.کتاب مانند «ستارهها بدرخش»[3] با تصویرگری هَری وودگیت[4]، که به تازگی منتشر شده، ارتباط انسان با طبیعت را برای کودکان خردسال بیان میکند، در بخشی از کتاب چنین آمده است: «تو بخشی از این زمین هستی؛ شبیه دانهای رشد میکنی، گاهی حالوهوایت شبیه ابرها تغییر میکند… و درست شبیه ستارهها، لحظهی درخشش تو هم فرا خواهد رسید.»
این کتاب نیز الهامگرفته از کورنوال بود. ویلسون میگوید:« این کتاب از گفتوگویی با دوست نویسندهام، لیز کسلر[5]، که آن زمان در سنت آیوز[6] زندگی میکرد، شکل گرفت. ما معمولاً با هم قدم میزدیم و یک روز او به من گفت: دارم به ایدهای برای یک کتاب کودک دارم فکر میکنم… دربارهی نشستن کنار دریا و دموبازدم همراه با موجها. من به او گفتم: اشکالی ندارد اگر کمی با این ایده بازی کنم؟»
آن اولین پاییز ما در اینجا-کورن وال- بود؛ ما هیچ وسیلهی گرمایشی نداشتیم و گاهی که دلام میگرفت، بیرون می رفتم و قدم می زدم. این کار باعث میشد به دنیای طبیعی اطرافم بیشتر توجه کنم، راهی که از خلال آن ایدههای بخشهای مختلف کتاب به ذهنم رسید. و سپس کتاب «پدربزرگ و پرستوماهیخوار» [7] آمده است، داستانی زیبا که با حساسیت بالایی روایت شده است و تصویرگری آن را سارا ماسینی انجام داد. داستانی دربارهی از دست دادن عزیزان و چرخهی زندگی است. این کتاب در فهرست نهایی جایزهی وینرایت[8] برای نویسندگی کودکان ۲۰۲۳ قرار گرفت و همچنین ادای احترامی است از سوی ویلسون به پدر فقیدش، مارتین[9].
در کتابک بخوانید: معرفی کتاب زود باز میگردم
در ابتدا پذیرش این کتاب از سوی ناشر کار سختی بود، چون داستان دربارهی مرگ یک پدربزرگ بود، اما در نهایت تبدیل به موفقترین کتاب تصویری ویلسون تا امروز شد. ویلسون میگوید: « من این کتاب را پیش از دوران همهگیری بیماری کرونا نوشتم، اما در طول قرنطینه، بسیاری از مردم پدربزرگها و مادربزرگهایشان را از دست دادند. هیچیک از کتابهایم تا به حال اینقدر موفق نبوده، بهویژه در زمینهی فروش حقوق انتشار خارجی. ناشر چندین نسخهی مشترک فروخته است و این همچنین اولین کتاب تصویری من است که در آمریکا هم منتشر شد.»
آنا ویلسون، نویسندهی بیش از ۵۰ کتاب برای کودکان است و بیش از ۲۰ سال پیش نوشتن را آغاز کرده، زمانی که به دلیل کار همسرش خانوادهاش به فرانسه نقل مکان کردند و او مجبور شد شغلش به عنوان ویراستار کتابهای تصویری کودکان را کنار بگذارد. او نویسندهی مجموعههای مختلف برای خوانندگان ابتدایی بوده است. استعداد و علاقهی او به نویسندگی طبیعت وقتی شکل گرفت که از سوی انتشارات Nosy Crow مأمور شد تا یک تقویم سالانهی طبیعت[10] برای کودکان با همکاری صندوق ملی حفاظت از میراث National Trust تهیه کند؛ نسخهی اول این مجموعه در سال ۲۰۱۹ منتشر شد.

ویلسون میگوید: «مادرم تازه فوت کرده بود و واقعاً نمیدانستم از کجا شروع کنم؛ من قبلاً هیچ کتاب غیرداستانی ننوشته بودم. بنابراین خودم را وادار کردم تا طول کانالی که آن زمان در کنار آن زندگی میکردیم، قدم بزنم. متوجه شدم که روی درختان، گلآذینهای آویزان[11] وجود دارد و به تمام رنگها توجه کردم — در زمستان رنگها بیشتر از آن چیزی هستند که فکر میکنیم: برگها با رنگهای مختلف، پوست درختان، خزهها و جلبکها. حس میکردم که حواسم واقعاً بیدار شدهاند.»

ویلسون در کنار پدر و مادرش
[1] Cornwall - منطقهغربی در انگلستان
[2] Penwith
[3] Shine Like the Stars
[4] Harry Woodgate
[5] Liz Kessler
[6] St Ives
[7] Grandpa and the Kingfisher
[8] Wainwright Prize
[9] پرستوی ماهیخوار (kingfisher) پرندهای رنگارنگ و زیباست که در بسیاری فرهنگها نماد زندگی، امید و چرخهٔ طبیعت محسوب میشود. در متن انگلیسی آمده که این پرنده زمانی «پرندهی سنت مارتین St Martin’s bird نامیده میشد. پدر آنا ویلسون هم نامش مارتین بوده، پس این پرنده بهطور نمادین نمایندهٔ پدرش نیز هست. واژهی فرانسوی martin-pêcheur هم معنای همان پرستوی ماهیخوار را میدهد و در واقع تأکیدی بر نام و نماد است. بنابراین، انتخاب این پرنده در کتاب ادای احترامی همزمان به طبیعت و به پدر فقید او است و همین باعث عمق عاطفی کتاب شده است.
[10] Nature Almanac
[11] Catkins
