مشق شب ، این‌بار از منظر فلسفه برای کودکان

فلسفه برای کودکان و نوجوانان (فبک) یا فکرپروری برای کودکان و نوجوانان برنامه‌ای برای آموزش تفکر عمیق فلسفی است که به پرورش قدرت استدلال، داوری و تمیز در کودکان و نوجوانان می‌پردازد و دست کم، سه گونه تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه و تفکر مراقبتی را در بچه‌ها پیشرفت می‌دهد. اولین‌بار نام این برنامه آموزشی توسط لیپمن در سال ۱۹۷۴ مطرح شد و پس از آن کشورهای دیگر هم کار بر روی این برنامه آموزشی را آغاز کردند.

در ایران هم مانند بسیاری از کشورهای دیگر، پژوهشگران بسیاری وارد مطالعه در این حوزه شدند. دکتر یحیی قائدی یکی از پیشگامان برنامه فلسفه برای کودکان در ایران است که کار بر تز دکترای وی با موضوع «برنامه فلسفه برای کودکان» از سال ۱۳۷۸ شروع و در سال ۱۳۸۲ دفاع شد. این پژوهش یکی از نخستین پژوهش‌های ایرانی در این زمینه بود، به سراغ ایشان رفتیم تا درباره مفهوم مشق در برنامه فلسفه برای کودکان گفت‌وگو کنیم.

آقای دکتر قائدی مشق شب شما را به یاد چه چیزهایی می‌اندازد؟

باید دنبال یک واژه بگردم، واژه‌ای که سختی، تلخی، ترس، درد و رنج را هم‌زمان معنا کند، تصویرگر تنبیه‌هایی که با چوب، برای عدم انجام یا نادرستی مشق‌ها کف دست‌ها می‌خورد، باشد. مشق، مشق، مشق جز درد چه به یادم می‌آورد؟ حالا که بیشتر فکر می‌کنم، حس ترس پررنگ‌تر در خاطرم نشسته است. یک پنجشنبه و جمعه باید دفتری صد برگ را مشق و جریمه می‌نوشتیم. همه ۴۸ ساعت را می‌نوشتیم، باز هم تمام نمی‌شد و من برای اولین‌بار به «تقلب» فکر کردم. این‌که درشت درشت بنویسم. این‌که بین خطوط را جا بگذارم و همواره به خودم می‌گفتم معلم که نمی‌رسد مشق همه بچه‌ها را با دقت نگاه کند. می‌ترسیدم و به خودم دلداری می‌دادم.

مشق با مشقت همراه بود. در عروسی و عزا تصویر واضحی دارم از کودکان نگون‌بخت افتاده در گوشه صحن که به نوشتن مشق مشغول بودند. مشق شب در تضاد مداوم با لذات کودکی ما بود. از رهگذر این حجم نوشتن حتا خوش‌خط هم نشدیم، حالا از خود می‌پرسم: مشق شب به تو چه داد؟ تنفر از مدرسه و معلم. وقتی خودم شروع به تدریس در دانشگاه نمودم، مهم‌ترین دغدغه‌ام این بود که چطور از تکلیف دادن و آزمون گرفتن سنتی دانشجوها رها شوم؟ حالا که بیست سالی از آغاز این تلاش می‌گذرد، معتقدم نه تنها در معنای کارکردیِ مشق به شیوه سنتی که حتا آزمون هم باید شک کنیم. مشق؛ ساختن مسیر یادگیری است اما در قبال این مسیر نمی‌توان پاهای کودکان را زنجیر کرد و پر پرواز آن‌ها را شکست. زمانی مشق می‌تواند مسیرسازی کند که آزادی کودک در حین انجام آن به رسمیت شناخته شود. قوه اختیار کودک فعال باشد و صرفاً محتواسازی و تلنبار کردن محتوا ارزش نباشد. مشقی که میل و علاقه کودک را نادیده می‌گیرد، پل نمی‌سازد بلکه برای پرورش مهارت‌های فردی کودک سد می‌سازد.

حالا که به مشق فکر می‌کنم، معتقدم مشق باید فیلم دیدن و تفسیر آن باشد. مشق باید سفرنامه‌نویسی باشد. مشق باید شعر و ترانه خوانی باشد. مشق باید حساب کردن هزینه‌های مختلف برای لذات و سرگرمی‌ها باشد. مشق باید تفسیر انیمیشن و کارتون باشد. مشق باید ساختن میهمانی باشد. مشق باید رمان نوشتن باشد. مشق یعنی تمرین زندگی. نه تکلیف رنج و مشقت، آن هم دستوری از بالا به پایین.

دکتر یحیی قائدی

دکتر یحیی قائدی

برای فلسفه‌ورزی مشق هم می‌دهید؟

چرا استفاده از واژه مشق و تکلیف این‌قدر سخت است برایم هنوز؟ بله، تمرین‌هایی می‌دهم که با خودارزیابی و دگر ارزیابی همراه است اما کسی نمره نمی‌گیرد. شرکت در تمام مراحل انجام تمرین‌ها داوطلبانه است و هر کسی باید مبتنی بر علاقه شخصی‌اش موتورش را روشن کند و در مسیر بیفتد. اصل اساسی تمرین‌های ما به دور از اجبار است. در واقع ما به جای تکلیف، بازی‌ها و نمایش‌های مبتنی بر پرسش طراحی و اجرا می‌کنیم، معلوماتی ارائه نمی‌شود. کودکان و دانشجوها انباری از معلومات نیستند و هر یک کارگردان ساخت یک موقعیت و پروژه فکری–زیستی‌اند.

شعار ما این است که مشق‌های اجباری بخشی از چرخه عقده‌های فرو خورده والدین و معلم‌هاست، با این توجیه که ما نوشتیم و چیزی نشد شما هم باید بنویسید. برای خروج از آن باید تمرین کرد، خودمان و توانمان را بشناسیم نه این‌که از روی نوشته‌های دیگران کپی و تولید انبوه کنیم.

ساختار آموزش و پرورش سنتی ایران حافظه‌محور و مبتنی بر متکلم‌وحده بودن معلم‌هاست، دنیای شبکه‌ای و شیشه‌ای امروز کودکان را با کهکشانی از دیده‌ها و اطلاعات همراه می‌کند. والدین بین ارزش‌های سنتی و نیازهای دنیای امروز سرگردان شده‌اند. برای گذر از این دوگانه چه باید کرد؟

فقط والدین سرگردان نیستند، می‌توانم ادعا کنم خیل عظیمی از معلمان و متخصصان هم در همین وادی‌اند. مدت‌هاست مدیران آموزش و پرورش تلاش می‌کنند به تدریج از حجم این مشق‌ها کاسته شود و ضرورت آن را کاملاً درک کرده‌اند. این امر جهانی است و نه فقط مختص ایران. در چهار کنج جهان علاقه زیادی دارند که کودکان با کتاب‌های بزرگ و مفاهیم مفصل مواجه شوند و زود آن‌ها را یاد بگیرند.

والدین بسیار زیادی در ایران هنوز از این‌که کودکان مطالب را حفظ کنند و به قول خودشان مثل بلبل ارائه دهند، لذت می‌برند. والدین بسیاری هستند که خواهان تکالیف مفصل و متنوع‌اند تا بشود این‌گونه کودک را به بهانه درس در خانه سرگرم نگه داشت. بیشترین فشار بر کودکان وارد می‌شود و آن‌ها قربانی این سرگردانی‌اند. آموزش و پرورش به عنوان مهم‌ترین نهاد آموزشی ایران چاره‌ای ندارد جز این‌که مفهوم مشق و تکلیف را تغییر دهد و قبل از هر چیز والدین را آگاه و انتظارات آن‌ها را همسان‌سازی کند.

این‌که والدین بدانند مشق‌های حافظه‌محور به سمت مشق‌های مهارتی و دست‌ورزانه و تعاملی خواهند رفت، و با این کار از کمیت کاسته و بر کیفیت مشق افزوده خواهد شد. والدین وقتی یک مشق کاغذی و عینی نمی‌بینند احساس این‌که کودکشان چیزی یاد نگرفته، نداشته باشند. و این‌که مهارت‌ورزی را به رسمیت بشناسند.

از منظر نیچه فلسفه نوعی مشق مشقت‌بار زندگی است که نتیجه آن، وارستگی ابرانسان‌گونه می‌شود. چقدر با این نظر همدلی دارید؟

به نظرم مشقی که نیچه توصیف می‌کند، کاملاً وجودی است نه تحمیلی. وقتی یک کودک به دنیا می‌آید، به شکل از پیش تعیین شده وارد دنیایی از رنج‌ها و دردها می‌شود. هر چقدر بزرگ می‌شویم، می‌فهمیم بسیاری از چیزهایی که قبلاً آن‌ها را حقیقت زندگی می‌دانستیم، آن‌گونه نیست و نگرش ما تغییر می‌کند. این تغییر نگرش نوعی اکتشاف درون خود و درون جهان است و هر اکتشافی، هم لذت دارد و هم رنج. از منظر نیچه این رنج‌های وجودی می‌توانند مقدمه ادراک شوند. من بر این باورم که نه رنج‌ها و نه لذت‌ها دائمی نیستند و اتفاقاً فلسفه، مشق کردن این باور است که هیچ رنج یا لذتی ابدی نیست و همه چیز در گذر و تغییر است. نه رنج‌زدایی و نه رنج‌افزاییف کمکی به رشد کودکان نمی‌کند.

کودکان وقتی مشق می‌کنند که لذت ببرند، بدون عادت کردن به شیرینی امور کهنه؛ وقتی که تمرین کنند به شناختِ رنج‌آورِ تازگی‌ها و امور جدید؛ آن‌وقت معنای مشق می‌شود فلسفه زیست کودکان.

نویسنده
سحر سلطانی
Submitted by admin on