من، مایکل، یک کارآگاهم؛ «کارآگاه زبل».
در ابتدای تمام جلدهای مجموعهی مصور «کارآگاه زبل» جملهای با همین مضمون آمده است. اما کار یک کارآگاه چیست؟ ذرهبین دست گرفتن، کلاه کارآگاهی سر گذاشتن یا حل کردن معما؟ احتمالاً شما هم مثل مایکل به گزینهی آخر رأی میدهید!
از شما چه پنهان، مایکل حسابی در این کار موفق است. البته او حل کردن بعضی از معماها را دوست ندارد؛ مثل روزی که جیجی، مار خانگی الیزابت، درست ابتدای جشن تولد گم شد. این مار خیلی بزرگ بود و مایکل ماندن در جشن تولد را اصلاً دوست نداشت. اما چون دوستانش به کمک او نیاز داشتند، او تمام توانش را به کار گرفت تا از ماجرا سر در بیاورد. بله، مایکل با پرسوجو، دقت در جزئیات، کمک گرفتن از دوستان و حتی سگ باوفایش، تافی، موفق میشود که تمام معماها را بهدرستی حل کند.
در مجموعهی «کارآگاه زبل»، مایکل شخصیت اصلی داستانهاست و نویسنده، در هر جلد، بنا به موقعیت داستانی، شخصیت تازهای به ماجرا اضافه میکند. البته در برخی داستانها شخصیتهایی مشترک وجود دارد که مهمترین آنها رُزاموند، دوست مایکل، است. نکتهی دیگر اینکه داستان هر جلد مجزا از دیگری است و با پایان یافتن هر کتاب پروندهی آن معما بسته میشود؛ به این ترتیب کودک لزومی به خواندن پی در پی داستانها ندارد و حتی اگر سایر جلدها را نخوانده باشد، کاملاً از ماجرا سر درمیآورد.
در یکی از این داستانها، با عنوان «هشتپای بنفش»، مایکل متوجه میشود که «هشتپای بنفشِ» دوستش اُلیور گم شده است؛ آن هم نه یک هشتپای پلاستیکی معمولی! چون این هشتپا نشانهی جایگاه دوم مسابقات بیسبال است و تا وقتیکه پیدا نشود، تمرین کردن برای برگزاری مسابقه اصلاً فایدهای ندارد. برای همین مایکل همراه با سگ باهوشش، تافی، شروع به گشتنِ اطراف زمین بازی میکند. او از دوستانش هم پرسوجو میکند. اما نه خیر! انگار نه انگار! این دوروبرها هیچ خبری نیست. تا اینکه... وای تافی دارد خاک را زیرورو میکند. انگار یکی از پاهای هشتپای بیچاره را پیدا کرده است. از این لحظه به بعد مایکل باید به دنبال هشتپایی با هفت تا پا بگردد! البته اگر باقی پاهای هشتپا هنوز سر جای خودشان باشد!
مارجُری واینمَن شارمِت (1928- 2019) نویسندهی آمریکایی، بیش از 130 کتاب برای کودکان نوشته که به چندین زبان ترجمه شده و جوایز بسیاری مانند جایزهی کتاب کنگرهی ایالات متحده را برای او به ارمغان آورده است. در این میان، مجموعهی «کارآگاه زبل» از محبوبیت زیادی برخوردار است و به نوعی وارد فرهنگ مردم شده است. از بین داستانهای این مجموعه، مارجری داستان «مار سربهنیست شده» را با همکاری پسرش، اَندرو شارمِت و داستان «بوقلمون غولپیکر» را با همکاری همسرش، میچل شارمِت، نوشته است.
انتشارات محراب قلم از مجموعهی «کارآگاه زبل» عناوین زیر را روانهی بازار کرده است: