مترجم: شیرین سلیمی
هاینز یانیش[1] دورهی دبیرستان را در سال 1978 به پایان رساند و پس از آن، در دانشگاه وین[G1] در رشتهی زبانشناسی تاریخی و چاپ و نشر تحصیل کرد. او دستیار سردبیر مجلهی کودکان وایت ولت[2] و ویراستار یونگ پونن[3]، ناشر ادبیات کودکان و نوجوانان، است؛ همچنین از سال 1982 برای رسانههای خبری (رادیو) کار کرده و از سال 1984 سردبیر مجموعهی تصویری منشن بیلدر[4] (تصاویر افراد) بوده است. فیلمنامهی در «سایهی درخت سنگ صابون»[5] نوشتهی اوست. کتابهای تصویری متعدد و کتابهای شعر و داستان کودک و بزرگسال وی از سال 1989 به چاپ رسیدهاند. هاینز یانیش جوایز متعددی در عرصهی کتاب کودک به دست آورده است و بعضی داستانهایش به بیش از بیست زبان منتشر شدهاند.
این نویسنده نمایشنامهها یا قطعاتی موزون را برای تئاترهای مدرنی مانند «بالهای سمی»[6]، داستانی بر اساس «شنلقرمزی»[7]، «زیبای خفته بیدار میشود»[8]، «حرکت کارمن»[9]، «راز من، ترس من»[10] نوشته است؛ همچنین داستان «بارون مونهاوزن»[11] را در نمایشی کودکانه با موسیقی بازگو کرده و مواردی را به اُپرای کودکانهی «بروندیبار»[12] اثر هانس کراسا و آدولف هافمایستر[13] افزوده است.
خرید کتاب سفر زندگی هانس کریستین اندرسن
هاینز یانیش جلساتی برای تمرین خواندن و همچنین کارگاههایی با موضوع ادبیات و نوشتن خلاق برای کودکان و بزرگسالان در مدرسه و کتابخانه دارد. علاوه بر اینها، وی کارگاههای خلاقانهای برای هنرمندان جوان معلول برگزار میکند.
بخشی از مصاحبهی هاینز یانیش[14]
آیا با این موضوع که شما را «بچهی بزرگ» صدا میزنند، مشکلی ندارید؟
- بهطور یقین، از نظر من، ادبیات کودکان دو جنبه دارد، کودکان و ادبیات. هر دو برای من بسیار عزیز هستند. از اینکه بچهی بزرگی باشم لذت میبرم. نوعی تمایز است.
دربارهی قصهگویی افسانهها چطور؟
- افسانهها را دوست دارم، آنها را جمعآوری میکنم و از بازگویی آنها لذت میبرم. افسانهها همیشه داستان تغییر شکل هستند. فرد در حین خواندن، گوشهای خم میشود و در این حالت، هر چیزی امکانپذیر است. چوپان پادشاه میشود و دختر پرنسس. قصهگویی افسانهها برای من جالب است.
هنگام داستانخوانی در مدرسه، کودکان چه سؤالهایی از شما میکنند؟ برای مثال، چرا موهای شما بلند است؟
- گاهی جواب میدهم: در کودکی میخواستم بچهای هندی باشم و هنوز هم این را میخواهم. به نوعی انسان همیشه کودکی سرکش است.
آیا منطقی است که به کودکان بگوییم بچهخوک زیبا در جایی از داستان غذایی میشود که در بشقاب میگذارند؟
- باید دربارهی همه چیز صحبت کرد. کودکان احساساتی قوی دارند. در کتابم با نام «لپهای قرمز»[15] دربارهی مرگ پدربزرگم صحبت میکنم. در کتاب او برای همه میمیرد، اما برای من کِدر میشود. بسیاری از کودکان تجربههایی زودهنگام از مرگ دارند. هَمِسترشان، مادربزرگشان یا پسری در نزدیکی مدرسه مرده است. آنها لای پنبه بزرگ نشدهاند. همهی سؤالات پیرامون مرگ پذیرفتنیاند، اما من پاسخی برای آنها ندارم.
درباره کتاب سفر زندگی هانس کریستین آندرسن بیشتر بدانید:
[1] Heinz Janisch
[2] Weite Welt
[3] Jungbrunnen
[4] Menschenbilder
[5] Im Schatten des Kreidetuchbaums
[6] Giftige Flügel
[7] Rotkäppchen
[8] Dornröschen erwacht
[9] Carmen bewegt
[10] My Secret, My Fear
[11] Baron Münchhausen
[12] Brundibár
[13] Hans Krása und Adolf Hoffmeister
[14] Wolfgang Paterno
[15] That’s right