مخاطب کودک و نوجوان در فرهنگ ما گم شده است!

تئاتر کودک و به ویژه نوجوان هنوز در ایران جایگاه شایسته ی خود را نیافته است و با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کند. کتابک به مناسبت روز جهانی تئاتر در بیستم ماه مارس (۲۹ اسفند) گفت و گویی را در زمینه کمبودها و خلاهای تئاتر کودک و نوجوان با منوچهر اکبرلو رئیس انجمن کودک و نوجوان خانه تئاتر انجام داده است که در زیر می خوانید.

  •  چرا در ایران به تئاتر نوجوان بها داده نمی‌شود؟

به نظر می رسد که مخاطب نوجوان از بنیاد در فرهنگ امروزی ما گم شده است. کمبود یا نبود تئاتر نوجوان و تولید کالای فرهنگی برای این گروه سنی تنها به تئاتر اختصاص ندارد. شاعران و رمان نویسان اندکی در این حوزه فعالیت می کنند. اصلاً سینمای نوجوان نداریم. نوعی غفلت در رابطه با نوجوان احساس می‌شود. نکته بسیار مهم محدودیت سالن است. در تهران که ده میلیون جمعیت دارد، تنها یک تالار هنر داریم که به تئاتر کودک اختصاص دارد که در محدوده طرح ترافیک است. در مناسبت‌هایی همچون روزهای وفات و زمان جشنواره‌های تئاتر بزرگسال، به سبب کمبود سالن به ناچار از تالار هنر استفاده می‌کنند. اگر همه این ها را جمع کنید و از ۳۶۵ روز کم کنید، به عدد نا امید کننده‌ای می‌رسید. دو سالن هم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داریم که در یک سال و نیم گذشته به دلایل درون سازمانی تعطیل بود. به این ترتیب، چند تئاتر می‌شود تولید کرد؟ بنابراین، نمایشگران ناچار هستند اولویت بندی کنند. یعنی هم در انتخاب مخاطب و هم در انتخاب ژانرهای مختلف، به خاطر محدودیت امکان عرضه، ریسک نمی‌کنند. وضعیت سالن تئاتر کودک را می‌توان مانند یک مغازه زیرپله تصور کرد که فروشنده مجبور است از تنوع چشم بپوشد و تنها کالاهایی را بیاورد که می‌داند نیاز به تبلیغات و ویترین ندارد. توقع بی‌جایی است اگر بخواهیم تئاتر ما تنوع ژانر داشته باشد و برای نوجوان کار کند. نکته دیگری که باید پذیرفت این است که کسانی که تئاتر کودک و نوجوان کار می‌کنند، به شکل سنتی عادت کرده‌اند برای کودکان و خردسالان تئاتر تولید کنند، نه برای نوجوانان. نه در میان کسانی که کار نظری و پژوهشی می‌کنند و نه در میان تولیدکنندگان این اتفاق نیافتاده است. چون در دوره نوجوانی به نظر می‌رسد آشنایی با روحیات نوجوان به خاطر دگرگونی‌های پرشتاب و شدید بسیار سخت است و جداسازی نمایشنامه‌ای که فقط برای نوجوان نوشته بشود یا ویژه جوانان و بزرگسالان باشد، دشوار است. نکته آخر این که بسیاری از نوجوانان، به سبب ویژگی‌های سنی‌شان تمایل دارند بزرگ‌تر دیده بشوند و نوجوانان اهل مطالعه و فعالیت‌های فرهنگی، بیشتر از رمان‌ها، فیلم‌ها و کالاهای فرهنگی بالاتر از سن‌شان استفاده می‌کنند. همه این‌ها سبب می‌شود که تئاتر نوجوان آن‌گونه که باید و شاید تولید نشود. 

  •  آیا تئاتر نوجوان برای تجربه‌های نو (با توجه به مخاطبانش) بیش از آن‌چه اکنون شاهدش هستیم، ظرفیت ندارد؟ 

تجربه باید در فضای فرهنگی‌ای به دست آید که رونق داشته باشد. البته این نظر شخصی من است. در حوزه‌ای که تولید ما اندک است، جایی برای  تجربه اندوزی وجود ندارد. گروه‌ها باید به شکل ثابت و تمام وقت در حال تولید باشند. این اتفاق در تئاتر نمی‌افتد، چون تولید محدود است. یعنی نمایشنامه کم نوشته می شود و کم  چاپ  می‌شود. نمایشنامه به اندازه داستان یا شعر و در مطبوعات چاپ نمی‌شود. نمایشنامه نویس زمانی نمایشنامه می‌نویسد که قرار باشد خودش یا دیگری آن را به نمایش دربیاورند. نمایش هم الزاماتی می‌خواهد فراتر از توانایی خود او. مهم تر از همه سالن است. گروه‌هایی که به طور ثابت نمایش اجرا می‌کنند، ناچارند برای گذران زندگی به جاهای دیگری پناه ببرند، از جمله مدرسه‌ها و فرهنگسراهایی که تعریف‌شان از تئاتر این است که اوقات فراغت کودکان را پرکند. یعنی به هیچ وجه به تئاتر به عنوان ابزار تربیتی، ابزار مشارکتی، ابزاری که می‌تواند خلاقیت کودکان و نوجوانان را پرورش بدهد، نگاه نمی‌کنند. برای این‌گونه جاها به ناچار باید نمایش‌هایی اجرا کرد که تنها لذت و سرگرمی را در نظر دارند. کوشش های زیادی شده که نمایش برای نوجوانان صبح‌ها اجرا شود تا از نظر اقتصادی به صرفه باشد و مخاطبان بتوانند گروهی بیایند، اما این تلاش‌ها با شکست روبه رو شده‌اند. تجربه‌های اندک تولید نمایش برای نوجوانان، به سبب شمار تماشاگران، منطق اقتصادی ندارد. بنابراین، دست اندرکاران تئاتر ترجیح می‌دهند برای گروه های سنی خردسالان و کودکان که تقاضا از طرف مربیان و مدیران مدرسه‌ها وجود دارد، نمایش تولید کنند.

  • برای بهره‌مند شدن از تجربه‌های کشورهای دیگر در این زمینه چه فعالت‌هایی صورت می‌گیرد؟ ارتباط کسانی که در عرصه تئاتر کودک و نوجوان ایران کار می‌کنند با همکاران خود در سطح بین المللی چگونه است؟ 

 تا چند سال گذشته ارتباطات تئاتری ما با جهان تئاتر برون مرزی تنها از طریق مرکز هنرهای نمایشی، و بخش روابط بین‌المللی در زمینه تئاتر کودک هم تنها از طریق کانون پرورش فکری بود، چون کانون نمایندگی اسیتیج (مرکز بین المللی  تئاتر کودک و نوجوان) را در ایران داشته است. اما در کانون که هیچ فعالیتی انجام نشده و می‌شود گفت فقط نامی از نمایندگی وجود داشته است. پس ارتباطات از این سو هم گسسته است. مسئول و متولی نمایش‌های حرفه‌ای هم مرکز هنرهای نمایشی (بخش بین الملل آن) است. تا چند سال گذشته این ارتباطات به طور کامل در اختیار این بخش بوده است. وقتی کانال این قدر بسته باشد، به طور طبیعی بحث رانت و انتخاب، صلاحدید فلان مسئول و روابط پیش می‌آید. خوشبختانه در چند سال اخیر فشارها خیلی زیاد شده که این تک محوری از بین برود، گرچه هنوز متولیان دولتی رسماً تمایل خودشان را نسبت به ارتباطات آزاد اعلام نکرده‌اند، گروه‌های مختلف توانسته‌اند از راه رفت و آمدهای‌شان و اینترنت، با معدود گروه‌های خارجی که به جشنواره‌های ایرانی می‌آیند ارتباطات پراکنده‌ای در عرصه تئاتر بزرگسال برقرار کنند. البته در حوزه تئاتر کودک هم این اتفاق می‌افتد. به نظر می‌رسد که تئاتر ما می‌خواهد این پوسته را بترکاند و با گروه‌های خارجی تعامل داشته باشد. در سال گذشته برای اولین بار یک تئاتر مشترک با آلمان داشتیم با عنوان"سلطان و گاگول". البته از سوی مرکز هنرهای نمایشی و کمپانی آلمانی حمایت می‌شد. این اتفاق‌ها جدیدند. متأسفانه نه به سبب تمایل مسئولان، بلکه بیشتر به خاطر تمایل نمایشگران. 

  • آیا از طریق انجمن چنین ارتباطی امکان پذیر نیست؟ 

مسئله هزینه و نیروی انسانی است. از نیروی داوطلب به خاطر لزوم استمرار در کار نمی‌توانیم استفاده کنیم. بنابراین به نظر می‌رسد که برای رسیدن به تعامل بین‌المللی دو راهکار داریم: ایجاد انگیزه در مسئولان کانون پرورش فکری که ده‌ها سال اعتبار و پیشینه دارد. در خارج از ایران در بسیاری از نهادها فقط کانون را به عنوان متولی تولیدات کودک و نوجوان می‌شناسند. دوم این که فرهنگ‌سازی را کنیم که گروه ها خودشان این کار را بکنند. البته در حال حاضر به شکل پراکنده این کار انجام می‌شود. در جشنواره همدان، دیدیم که گروه‌ها، حتی گروه‌هایی که نمایش در جشنواره  نداشتند از اصفهان و قم، فقط به خاطر ارتباط برقرار کردن با کمپانی‌ها و شرکت‌ها و گروه‌های خارجی آمده بودند که گاه موفقیت آمیز هم هست. ما این کار را ترویج می‌کنیم. از گروه‌هایی که به خارج از کشور می‌روند، می‌خواهیم که فیلم برداری کنند، مجله و بروشور بیاورند و نشست‌هایی برای انتقال تجربه‌ها برگزار می‌کنیم. 

  • وضعیت تئاتر تلویزیونی برای کودک و نوجوان در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا این رسانه در این زمینه به رسالت خود عمل می‌کند؟ 

برخی از نهادهایی که با کودک و نوجوان سر و کار دارند، به طور کلی مسئولیت را از خودشان سلب کرده‌اند. یکی از آن‌ها آموزش و پرورش است و دیگری تلویزیون. به نظر می‌رسد که این دو نهاد، مشکل اساسی با تئاتر دارند. این نگرش در تلویزیون به دوره‌های مختلف و شخص خاصی ارتباط ندارد. به گمان من مدیران، دست کم در شبکه دوم -شبکه کودک- با این مقوله بیگانه هستند و به سرعت هم جا به جا می‌شوند. ما در هیچ زمینه‌ای تولیدات کودک و نوجوان نداریم. سریال یا فیلم کودک و نوجوان در شبکه تولید نمی‌شود. در بعضی نشست‌ها که با این مدیران داشتم یک چیز را در آن‌ها مشترک دیدم: توقع‌شان در این سطح است که برنامه کودک یک مجری و یک شخصیت عروسکی داشته باشد. یکی از آن‌ها کارهای خنده‌دار انجام بدهد و تماشاگران بیایند و بگویند و بخندند و سه چهار قطعه آهنگ هم پخش بشود و مجری‌ها بنا به مناسبت‌های مختلف مذهبی و ملی یا بدون مناسبت‌، سه‌-چهار پیام اخلاقی بدهند. این کارها کم هزینه‌ترین کارها هستند. یک مجری و یک عروسک گردان و یک دکور ثابت وجود دارد و توقع‌های بینندگان عادی را هم پاسخ می‌دهند. پا از این فراتر نمی‌گذارند. در جلسه‌ای با یکی از این مدیران خیلی خیلی خیلی سعی کردم به او بفهمانم که فیتیله تئاتر نیست و چقدر می‌تواند از نظر تربیتی و سلیقه هنری به مخاطب ما آسیب برساند. ولی همواره مدیران به آمار بسنده می کنند و می‌گویند آمار نشان داده است که نود و نه درصد کودکان و حتی بزرگسالان برنامه‌های کودک و نوجوان را نگاه می‌کنند. مسئولان، نگاه تخصصی به هنر کودک یا تئاتر کودک ندارند. آدم فرهنگی نیستند و پیشینه فرهنگی ندارند. بسیار بسیار کم یا در حد صفر تئاتر می‌بینند. وقتی کسی با این مقوله آشنا نباشد، توجیه کردنش برای عرضه تولیدات با کیفیت خوب به مخاطبان، کار بسیار دشواری است. مدیران تعریف صحیحی از تئاتر ندارند و بنابراین به "عمو پورنگ" و "فیتیله" بسنده می‌کنند و وارد این عرصه آموزش تئاتر یا اجرای آن نمی‌شوند. در دهه پنجاه یا شصت ماجرا برعکس بوده است، یعنی آدم‌های حرفه‌ای تئاتر کودک، از جمله رضا بابک، مرضیه برومند، ایرج طهماسب و حمید جبلی تولیدات اولیه‌شان، تئاتر برای تلویزیون بوده است و بعدها امکان پیدا کردند که در سالن‌ها اجرا بکنند. بسیاری از آثار ماندگار تئاتر کودک و نوجوان ما در دهه پنجاه و شصت، تئاتر تلویزیونی کودک بوده‌اند و بعدها متأسفانه به دلایل مختلف، دیگر تئاتر کودک در تلویزیون نداریم.

  • یکی از کمبودها در عرصه تئاتر کودک و نوجوان، نبود یک نشریه تخصصی است. چرا در ایران نشریه تخصصی تئاتر کودکان نداریم؟ 

نشریه نیاز به پول و از آن مهم‌تر، مکان مناسب عرضه و ساختار اداری دارد. تجربه‌هایی که تا حالا شده، به خاطر تغییر مدیران و قطع بودجه‌ها نتیجه بخش نبوده است. در حال حاضر تنها مجله "نمایش" هر دو ماه یک بار از سوی مرکز هنرهای نمایشی منتشر می‌شود و بخشی از آن به تئاتر کودک اختصاص دارد. دبیر این بخش من هستم و داوطلبانه انجام می‌دهم. تلاش داریم فعالیت‌های تئاتری را پوشش بدهیم و از همه مهم‌تر، مطالب آموزشی را در آن بیاوریم. حسنی که این مجله دارد، فراگیر بودن آن است، در سراسر کشور پخش می‌شود و به همه انجمن‌های نمایشی ایران می‌رود. اما هنوز نشریه تخصصی نداریم. یعنی مسئولان مرکز هنرهای نمایشی نپذیرفته اند که پیوست یا نشریه جداگانه در این زمینه داشته باشند. شاید دلیل آن‌ها منطقی باشد، چون به  همه جوانب فکر می‌کنند. شاید بعدها این توقع پیش بیاید که در زمینه تئاتر خیابانی، تئاتر عروسکی، تئاتر مذهبی و تئاتر تجربی و ... هم نشریه تخصصی وجود داشته باشد. اما چون کانون پرورش فکری فقط در زمینه تئاتر کودک و نوجوان کار می‌کند، توقع ما بجاست. سال گذشته نشریه‌ای به نام "تک" از سوی کانون در آمد که مطالب بسیار خوبی، دست کم به خاطر وضعیت کنونی که نشریه دیگری نداریم، در آن منتشر شد. اما با تغییر مدیر، دیگر در نیامد. مشکل بزرگ‌تر نشریه " تک"سامانه پخش بود که نیاز به آدم‌های حرفه‌ای دارد. 

  • شما ارتباط مدرسه‌ها و تئاتر را در حال حاضر چگونه می‌بینید؟ چقدر از استاندارد‌ها فاصله داریم؟

از لحاظ کمی حضور گروه‌های نمایش در سطح مدرسه‌ها بسیار زیاد است، اما بازتاب مطبوعاتی ندارد. اما این‌ حرکت ها تئاتر به معنای واقعی نیستند، یعنی از رسالت و کیفیتی که ما از تئاتر انتظار داریم، بی‌بهره اند، به دودلیل: نگاه متولیان مدرسه یعنی مربی تربیتی، معاون مدرسه، مدیر و دیگر مسئولان آموزشی  به نمایش، تفننی است. گرچه در هر صورت من معتقدم تئاتری که سرگرم کننده نباشد، اساساً تئاتر نیست. نگاهی که ما داریم این است که تئاتر آگاهی بخش هم باشد و به فرهنگ‌سازی و رشد کودکان و نوجوانان کمک کند. گروه‌های تئاتری هم برای ادامه حیات مجبورند تابع خواست سفارش‌دهنده باشند. یکی از تفاوت‌های تئاتر کودک و بزرگسال این است که کودکان خودشان قدرت انتخاب ندارند و ما بزرگترها، کالای فرهنگی را در اختیارشان قرار می‌دهیم. دلیل دوم این است که چون شأن کار تئاتر در مدرسه درست تعریف نشده است، آن‌هایی که پختگی و تجربه دارند تمایل کمتری به اجرا در مدرسه‌ها نشان می‌دهند. در نتیجه جوان‌ترها و بی‌تجربه ترها دعوت مدرسه ها را می پذیرند. البته گروه‌هایی هستند که در این زمینه کار می‌کنند و این کار برای شان مهم است و تداوم هم دارد. 

  •  در زمینه نمایش خلاق که در مهدکودک‌ها باب شده است چطور؟

یکی از بخش‌های بسیار مهم تئاتر کودک، نمایش خلاق است. بیشتر کسانی با مهد کودک ها همکاری می‌کنند که یا به شکل آکادمیک یا تجربی تئاتر آموخته‌اند، ولی نمایش خلاق را اصلاً نمی‌شناسند و روش‌هایی را که تجربی یاد گرفته‌اند با کودکان کار می‌کنند. یا کسانی هستند که از تجربه‌های‌شان در مقام شاگردی در جلسه‌های آموزشی چند روزه یا از روی مقاله‌ها یا کتاب‌ها استفاده می‌کنند. به طور طبیعی کیفیت این آموزش‌ها آن گونه که باید و شاید نیست. بنابراین در مهد کودک‌ها نمایش خلاق اجرا می‌شود ولی به شکل‌های مختلفی که اشاره کردم. 

  •  آقای اکبرلو شما در سال هشتاد و پنج یک سری مقاله را گردآوری و چاپ کردید و کتابنامه‌ای نیز از نمایشنامه‌های موجود منتشر کرده بودید که در آغاز آن به مسائلی هم‌چون تعداد کم ناشران و نمایشنامه‌های کودک و نوجوان و کیفیت پایین آن‌ها اشاره داشتید. حالا با گذشت چهار سال فکر می‌کنید تغییری در این آمار به سود تئاتر کودک و نوجوان رخ داده است؟

 در چهار‌-‌پنج سال گذشته جریانی آغاز شده است، که من نام آن را گذاشته‌ام "نهضت ترجمه" و دلیل آن هم تمایل مدیران و دبیر جشنواره تئاتر کودک، آقای رحماندوست و پشتیبانی آقای صادق موسوی، مسئول پیشین دفتر تئاتر کودک است، که رویداد فرخنده‌ای است. در پنج سال گذشته نزدیک سی کتاب منتشر شده است گزیده ای است از بهترین آثار منتشر شده در زمینه ی مباحث نظری. این سی کتاب که مجری ترجمه آن‌ها آقای حسین فدایی حسین است، در تئاتر کودک ما تحولی ایجاد کرده است و آن افزایش چشمگیر و ناگهانی مباحث نظری است. یک مجموعه هم شامل نمایشنامه ‌های مطرح اروپا و امریکا منتشر شده است. در دوره پیش از انقلاب، تنها نمایشنامه "دوازده ماه" اثر معروف مارشاک ترجمه شده بود. در بیست‌- سی سال گذشته هم شاید دست بالا پنج کتاب ترجمه شده باشد. بنابراین، ما از نظر کمی جهش داریم. افزون بر این بعضی ناشران در سال‌های اخیر به شکل حرفه‌ای روی تئاتر تمرکز کرده‌اند، مانند نشر نی، انتشارات افراز، انتشارات قطره و در این  میان نمایشنامه هایی ویژه کودکان و نوجوانان را نیز منتشر کرده‌اند، مانند نمایشنامه های آقای حسن دولت‌آبادی که از سوی یونسکو هم مورد تقدیر قرار گرفته است.

Submitted by admin on