من سولماز خواجه وند هستم، نویسنده کودک و نوجوان. اون طور که مدارک و مادرم گفتند حوالی غروب شش آبان دنیا آمدم. ولی اگر از خودم بپرسند بیش از یک بار دنیا آمدهام. با هر باران، با هر برف ریزان و با هر وزش باد میان شاخ و برگهای تبریزی.
نوشتن را از نوجوانی شروع کردم، از دبیرستان. باور نداشتم میشود نویسنده شد. بیشتر شبیه خواب و خیال بود، شبیه یک آرزوی دور. اما داستان سرایی با من بود، مثل سایه، مثل یک همزاد، مثل یک دایه که بدود دنبال کودکی و رهایش نکند.
یکی از هزاران باری که دنیا آمدم، تمام روزهای هنرستان بود. وقتی که توی کلاسهای مدرسهٔ کوثرآفرین یاد میگرفتم چطور گوشهٔ دفترچهها نقشی را با حرکت تند صفحات تکان دهم و انیمیشنهای چند ثانیهای بسازم. یا وقتی که داستانی بگویم و سر کلاس تصویرسازی به تصویر بکشمش. یا با دوربین زنیت سنگین و ارزان قیمتمان عکسی بگیریم و میان تاریکی تاریک خانه با آگراندیسمان قدیمی مدرسه روی کاغذهای عکاسی چاپش کنیم. و تمام اینها نبود مگر با داستانی که برای هرکدام میساختم.
داستانها با من بودند تا قرارداد اولین کتابم را در سال پایان دبیرستان با انتشارات امیرکبیر بستم. و این طوری بود که باور کردم آرزوهای خیلی دور گاهی خیلی نزدیک هستند. از آن روز دیگر داستانها را روی کاغذ مینویسم تا کتاب شوند و به دست بچهها برسند.
برخی از آثار و جوایز سولماز خواجهوند:
- شب شد من بخوابم؟ انتشارات به نشر ۱۳۹۲، برگزیده کتاب سال جشنواره سلام بچهها
- روباه و خروس انتشارات فرای علم ۱۳۹۶، راهیابی به لیست لاکپشت پرنده
- مجموعه هفت جلدی ماجراهای تانتانا انتشارات فنی ایران ۱۳۹۷، کسب رتبهی اول داستان از جشنواره سپیدار
- دزدم و بچه میبرم انتشارات علمی فرهنگی ۱۳۹۴، راهیابی به لیست لاکپشت پرنده