کتابخانه‌های خانگی در ژاپن

عنوان لاتین:
A home library in japan

 چند دقیقه ازساعت یک بعد ازظهر روز شنبه می‌گذرد، دریکی از خیابان‌های مسکونی توکیو، پسر بچه‌ای سوار بر دوچرخه‌اش درحرکت است. پسر بچه درمقابل خانه‌ای متوقف می‌شود و از زنبیلی که به دوچرخه‌اش وصل است دوتا کتاب درمی آورد و به سرعت داخل خانه می‌شود. چند دقیقه بعد از طرف دیگر خیابان دختر بچه‌ای به این سو می‌آید خواهر کوچکش هم همراه اوست. هردوشان بقچه پارچه‌ای بزرگی به دست دارند و کتاب‌ها را توی بقچه‌ها گذاشته‌اند. آنها هم داخل خانه می‌شوند کم کم دخترها، پسرهای بیشتری به این خانه می‌آیند و شما می‌توانید ازمیان پنجره  باز خانه صدای حرف‌ها وخنده‌های گرم و شاد این بچه‌ها را بشنوید.

 

 

این خانه یک خانه معمولی است و با خانه‌های دیگر خیابان تفاوت چندانی ندارد اما اگر جلوتر بروید حتما متوجه صفحه‌ای که به سردرخانه آویخته است می‌شوید برروی این صفحه تصویری است از دخترکوچکی که کتاب‌هایی رادر آغوش گرفته وزیر تصویر نوشته شده است:

کتابخانه میوه کاج Matsunomi Bunko

خوش آمدید: هر شنبه از ساعت ۱ تا ۵ بعد ازظهر

بله این یکی از آن چیزهایی است که ما به آن Katei Bunko – کتابخانه خانگی – می‌گوییم چیزی که امروزه در ژاپن دارد عمومیت پیدا می‌کند. کتابخانه خانگی کتابخانه کوچکی است در یک خانه شخصی برای استفاده بچه‌های محل دایر می‌شود. اگر چه ممکن است (ماتسو نومی بونکو) نمونه کاملی از این قبیل کتابخانه‌ها نباشد اما من آن را شرح می‌دهم تا شما کاملا متوجه شوید که کتابخانه خانگی چگونه است و طرز کار و اداره آن به چه صورت است.

حالا اگر دنبال بچه‌ها بروید خودتان را دراتاق مفروشی درست درکنار در ورودی می‌بینید. این یک کتابخانه است یا اگر بخواهیم دقیق‌تر گفته باشیم اتاقی است که در روزهای شنبه به کتابخانه تبدیل می‌شود. در بقیه روزهای هفته این اتاق مطالعه من است، ومن (کتابدار خانگی‌ای) هستم که میز کارش هفته‌ای یک بار تبدیل به پیشخوان مسئول کتابخانه می‌شود.

دوتا از دیوارهای اتاق را قفسه‌های کتاب پوشانده است ودراین قفسه‌ها تقریبا ۱۳۰۰ کتاب ویژه کودکان وجود دارد که به طرز بسیار ساده‌ای طبقه‌بندی شده است. اگر چه دربین کتاب‌ها یک مجموعه دایره المعارف مخصوص بچه‌ها و دو کتاب مرجع دیگر به چشم می‌خورد اما کتاب‌ها درمجموع کتاب‌های سرگرم کننده هستند ودر میان آن‌ها بسته به سن بچه‌ها همه جور کتابی رامی توان دید.

کار داوطلبانه در کتابخانه ماتسونومی بانکو

کتابخانه را سه نفر بزرگسال اداره می‌کنند. یکی از آن سه نفر من هستم. اگر مرا (مسئول کتابخانه) بتوان گفت آن دو را که دو دختر جوان هستند دستیارهای من می‌توان به حساب آورد. یکی از آنها دریک موسسه تحقیقاتی تربیتی منشی است و دیگری دانشجوی (مدرسه کتابداری ژاپن) است و هر دو به کتابهای کودکان علاقه مندند و دراینجا داوطلبانه کارمی کنند. در این کتابخانه کوچک ما همه کارها را – از پاسخ به پرسش بچه‌ها گرفته تا تعمیر کتاب‌ها – میان خود قسمت می‌کنیم.

بچه‌ها ما را (کتابدار) صدا نمی‌کنند بلکه به ما bunko no onehsa می‌گویند که معنای آن (خواهران بزرگ کتابخانه) است. بعضی از بچه‌ها که فکر می‌کنند کتابدارها یک کم بزرگتر از آن هستند که بتوانند خواهر باشند آنها را((obasan) عمه صدا می‌کنند یا وقتی به خاطر شلوغ کردن و بی‌انضباطی از طرف کتابدارها مورد سرزنش قرارمی گیرند آن‌ها را sensei)) معلم کتابخانه می‌نامند. گاه گاه مادرم برای کمک به ما به کتابخانه می‌آید و در این صورت بچه‌ها به او مادر بزرگ کتابخانه می‌گویند وپدرم با آنکه اصلا کاربه کار کتابخانه ندارد وقتی که برای گردش روزانه در پارک نزدیک به خانه از خانه بیرون می‌رود بچه‌ها با دیدن او می‌گویند پدر بزرگ کتابخانه دارد می‌رود.

باوجود قفسه‌های بزرگ کتاب – میز – واین سه خواهربزرگ دراین اتاق چهار درچهار متر جای دیگر باقی نمی‌ماند. بااین حال بچه‌ها می‌توانند بنشینند حتی دراز بکشند وکاملا راحت باشند. شما پسر کوچکی رامی‌بینید که آرام درمقابل قفسه کتاب‌های مصور نشسته و مشغول انتخاب کتاب‌هایی است که به خانه ببرد. (بچه‌ها می‌توانند هر بار سه کتاب را برای مدت دو هفته به خانه ببرند). دوتا از دخترها را می‌بینید که سر کتابی باهمدیگر بگو مگو دارند ودعواشان سراین است که کدام یک باید آن کتاب جدید را اول به امانت بگیرند. پسری که شاگرد کلاس سوم است باغرور برای یکی از خواهر‌ها شرح می‌دهد که چرا دستش زخم شده است. پسر بچه پنج ساله دیگری دارد برای خواهر دیگر تعریف می‌کند که آن روز صبح پاسبانی به کودکستان آن‌ها آمده وبه بچه‌ها گفته است که موقع گذشتن از خیابان باید خیلی مواظب باشند ونباید یکدفعه از وسط خیابان بدوند. پسرک دیگری که دارد کتابی رامی‌خواند ومی‌خندد به سوی خواهر سومی می‌رود تا اورا هم درخوشی خود شریک کند. فضای اینجا به راستی مانند خانه است وبچه‌ها احساس می‌کنند که درخانه خودشان هستند.

ساعت قصه 

کتابخانه کم کم شلوغ و شلوغ‌تر می‌شود و در ساعت دو بعدازظهر شلوغی به نقطه اوج می‌رسد. درهمین موقع ساعت قصه آغاز می‌شود. بچه‌ها به خاطر ساعت قصه به یک اتاق در طبقه بالا برده می‌شوند. هر هفته به طور متوسط ۱۵ تا ۲۰ بچه به مدت نیم ساعت ازاین برنامه لذت می‌برند. من مسئول قصه گفتن برای بچه‌ها هستم اما دوخواهر دیگر هم دارند این هنر را یاد می‌گیرند و به نظر می‌رسد که از سهیم شدن دراین مسئولیت لذت می‌برند. برنامه اولین هفته هرماه مخصوص کودکانی است که هنوز به مدرسه نمی‌روند. در این برنامه قصه‌های مصور رابه صدای بلند برای بچه‌ها می‌خوانیم ترانه‌های کتاب را با آواز می‌خوانیم و قصه‌ها را با حرکات و بازی همراه می‌کنیم. تماشاگران برنامه ما –هر چند کم اما بسیار مشتاق و علاقه مندند. قصه‌های ما معمولا از قصه‌های مردم ملل مختلف تشکیل می‌شوند.

وقتی ساعت قصه به پایان می‌رسد بیشتر بچه‌ها راضی و خوشحال به خانه‌هایشان باز می‌گردند.

بین ساعت سه و پنج کتابخانه ما از آرامشی نسبی برخوردار است. فقط چند تایی که علاقه زیاد به کتاب دارند برای مطالعه بیشتر در کتابخانه می‌مانند وچند تایی هم از دختران تا وقتی که کتابخانه تعطیل شود با هم گپ می‌زنند واز حرف‌های هم لذت می‌برند.

محدودیت کتابخانه ماتسونومی بانکو

تقریبا هر هفته یکی از دخترها یا پسرها بچه‌ای را با خود می‌آورند ومی گوید: «این دوست من است ودلش می‌خواهد که عضو این کتابخانه شود».

واین برای ما لحظه سختی است، زیرا با آنکه دلمان می‌خواهد اعضای جدیدی را بپذیریم اما با محدودیت‌هایی که از نظر جا و ساعات کار کتابخانه داریم برایمان مشکل است که بچه‌های بیشتری را بپذیریم. ازموقع گشایش این کتابخانه در دو سال قبل تاکنون ۲۶۳ پسر ودختر در دفتر عضویت ما ثبت نام کرده‌اند و تاکنون ۶۳نفر از آن‌ها به دلایل مختلف به کتابخانه نمی‌آیند اما ۱۸۰نفر دیگر به طور منظم از کتابخانه استفاده می‌کنند ویک سوم از این عده تقریبا هر هفته به کتابخانه می‌آیند. ما کتابدارها تصمیم گرفته بودیم که هروقت که دیگر قادر نباشیم اسم همه بچه‌ها را از حفظ بدانیم پذیرفتن اعضای جدید را متوقف کنیم. چنین وقتی تقریبا خیلی زود رسید ودر نتیجه اکنون نام سی نفر در دفتر ما ثبت شده که باید به انتظار بمانند تا روزی نوبت به آن‌ها برسند.

شرایط عضویت در کتابخانه‌های خانگی ژاپن

ما برای معرفی کتابخانه هیچگونه تبلیغی نکرده‌ایم. تا زمانی که می‌خواستم کتابخانه را دایر کنم تنها کاری که کردم این بود که چند تا از بچه‌ها راکه همسایه‌مان بودند به کتابخانه دعوت کردم. بعد بچه‌های دیگر قضیه را از آن‌ها شنیدند وآمدند. شک ندارم که تعدادی از بچه‌های علاقه‌مند به کتاب با یک حس غریزی راه کتابخانه را پیدا کرده بودند درست مثل زنبور عسل که کندویش را پیدا می‌کند.

من هیچ کتابخانه خانگی‌ای را سراغ ندارم که به دلیل پیدا نکردن مشتری کافی کارش را تعطیل کرده باشد. برعکس بیشتر آن‌ها به خاطر ازدحام بیش از حد بچه‌ها فریادشان بلند است که «کمک !کمک». این واقعیت نشان می‌دهد که نیاز به داشتن کتابخانه‌های خوب برای بچه‌ها چقدر شدید است.

»ماتسو نومی بونکو» درش به روی هر بچه‌ای که راهش زیاد دور نباشد باز است. تنها چیزی که ما از بچه‌ها می‌خواهیم این است که قول بدهند که از کتاب‌ها به خوبی مواظبت کنند وآنها را در موعد مقرر به کتابخانه باز گردانند. دراینجا ما از کسی حق عضویت دریافت نمی‌کنیم و این است که استفاده از کتابخانه برای بچه‌ها هیچ خرجی در بر ندارد جز آنکه درصورت دیر باز گرداندن کتاب یا خراب کردن آن مبلغ ده ین از بچه‌ها به عنوان جریمه دریافت می‌شود. من تمام مخارج کتابخانه را شخصا متقبل می‌شوم. اما درمورد کتابخانه‌های خانگی دیگر معمول این است که ماهانه وجه مختصری در حدود ۲۰ تا ۵۰ ین از بچه‌ها دریافت می‌کنند (۲۶ین مساوی است با ده سنت ) واین پول را برای تهیه کتاب بیشتر ونوشت افزار مصرف می‌کنند. اما پرداخت این پول نیز الزامی نیست ومعمولا داوطلبانه صورت می‌گیرد.

در سراسر ژاپن تعداد قابل ملاحظه‌ای کتابخانه خانگی وجود دارد. در هر حال، از آنجا که این یک کار و اقدام شخصی است، دانستن تعداد دقیق وشرایط واقعی این کتابخانه مشکل است. ماه پیش jido Toshikan Kenkyukai که سازمانی غیر انتفاعی وداوطلب برای رشد و گسترش کتابخانه‌های کودکان است، تعداد و کار کتابخانه‌های خانگی را ارزیابی کرد. نتیجه کار این سازمان هنوز منتشر نشده است.

انواع کتابخانه‌های خانگی

کتابخانه‌های خانگی با هم تفاوت دارند. تفاوت آن‌ها از لحاظ محل است – بعضی  اتاقی جداگانه ، وبعضی دیگر گوشه‌ای از تالار ، یا حتی اتاق نشیمن خانواده را به این کار اختصاص داده‌اند. همچنین تفاوت آن‌ها در مجموعه کتاب‌هاست – بعضی بیش از ۲۰۰۰، و بعضی دیگرکمتر از ۱۰۰جلد کتاب دارند. و مهم‌تر از همه اینکه آن‌ها از لحاظ کیفیت نیز باهم تفاوت دارند. در بعضی از کتابخانه‌های خانگی ، کتاب‌ها  به‌وسیله کسی انتخاب می‌شود که نسبت به کتاب کودکان، آگاهی وشناخت کافی دارند، در صورتی که در بعضی دیگر از کتابخانه‌ها چنین نیست. و بدترین صورت کار این است که کتاب‌های مستعمل وغیر لازم از خانه‌های مختلف در کتابخانه گردآوری می‌شود.

کتابخانه‌ها از لحاظ ساعات کارنیز متفاوتند- پاره‌ای از آن‌ها هفته‌ای یک  بار در روزهای شنبه باز هستند وپاره‌ای دیگر بیشتر، حتی هرروز. از لحاظ گروه سنی ، بچه‌هایی که به کتابخانه می‌آیند نیز میان کتابخانه‌ها، تفاوت‌هایی وجوددارد- بعضی منحصرا بچه‌های هنوز به مدرسه نرفته را می‌پذیرند وبعضی دیگر حتی نوجوان دوره دوم دبیرستان راهم قبول می‌کنند. از لحاظ وضع مالی هم کتابخانه‌ها باهم تفاوت دارند- پاره‌ای حق عضویت دریافت می‌کنند وپاره دیگر نه.

 کتابخانه‌های خانگی به یک صورت اداره نمی‌شوند. بعضی از آنها به مفهوم درست کلمه. (خانگی) هستند وبعضی دیگر صورت تعاونی دارند- بعضی به وسیله گروهی ازمردم علاقه‌مند اداره می‌شوند. این نوع کتابخانه‌ها بیشتر درمجتمع مسکونی مشترک به چشم می‌خورد. دراین گونه مناطق، بسیاری از کودکستانها برای استفاده کودکانی که دوره کودکستانشان تمام شده است، اقدام به تاسیس کتابخانه کرده‌اند.

معابد، کلیساها، اقامتگاه‌ها و بعضی از سازمان‌های زنان، این شیوه را برای فعالیت‌های خود پسندیده‌اند. البته در این موارد، دیگر صحیح نیست که آن‌ها را کتابخانه‌های خانگی بنامیم. این است که این گونه کتابخانه‌ها komodo bunko (کتابخانه کودکان) یا chiiki bunko (کتابخانه محل) موسوم‌اند.

چرا در ژاپن امروز چنین کتابخانه‌های کوچکی برای کودکان ساخته می‌شود؟

عوامل متعددی مانند علاقه و توجه روز افزون مردم نسبت به مطالعه‌ی کودکان، و نیز افزایش چشمگیر کتاب کودکان در این امر دخالت دارند. با این حال نمی‌توان تاثیر و نفوذ خانم ishii را در امر گسترش این نوع کتابخانه‌ها از یاد برد. در واقع نمی‌توانیم بی‌ذکر نام او از کتابخانه خانگی صحبت کنیم.

خانم موموکوایشی یی یکی از نویسندگان ومترجمان مشهور کتاب‌های کودکان در ژاپن است. او کتاب‌های بسیاری برای بچه‌ها نوشته وخیلی هم کتاب ترجمه کرده است. از این‌ها گذشته نویسنده و مترجمی است که مدت‌ها در یکی از موسسات انتشاراتی مهم در توکیو ویراستار کتاب‌های کودکان بوده است. او سال‌ها پیش در کشورهای ایالات متحده آمریکا و اروپا سیر وسفر می‌کرد تا انتشارات کودکان و خدمات کتابخانه‌ای ویژه کودکان را از نزدیک بررسی و مطالعه کند.

در این کشورها او دقیقا می‌بیند که کتابخانه‌های کودکان در ایجاد و افزایش نوشته‌های خوب برای بچه‌ها، و حمایت از انتشار آثار شایسته‌تر برای کودکان، و رساندن کتاب به کودکان چه نقش فعال وزنده‌ای ایفا می‌کنند. او طی سال‌ها کار در ژاپن، همواره احساس می‌کرد که میان کودکان، یعنی خوانندگان کتاب، و بزرگسالان، یعنی تهیه کننندگان کتاب برای کودکان، می‌باید رابطه‌ای برقرار شود. او می‌دانست که تا این رابطه برقرار نشود، نمی‌توان انتظار داشت که کتاب‌های واقعا شایسته و با ارزش برای بچه‌ها به وجود آید. ونیز در آن کشورهای به این واقعیت پی برد که کتابخانه‌های کودکان در پنجاه سال اخیر نقش این رابطه را بازی کرده‌اند و نتیجه این ارتباط را در نوع کتاب‌هایی که این کشورها تهیه کرده‌اند، می‌توان به چشم دید.

کتابخانه کاتسورا بونکو

خانم ایشی یی با زیرکی وهوشمندی، نیاز به ایجاد کتابخانه‌ای برای کودکان را احساس کرد، زیرا به تجربه دریافته بود که «وقتی بچه‌ها وکتاب‌ها درفضایی آزاد، با هم گرد می‌آیند چه اتفاقی می‌افتد» این است که در سال ۱۹۸۵ کتابخانه کوچکی را در خانه خودش تشکیل داد، و به خاطر در خت بزرگ و کهنسال کاتسورائی که در باغچه خانه‌اش بود نام کتابخانه راkatsura bunko  گذاشت. (کاتسورا نوعی درخت  ارغوانی ژاپنی است) اگر چه اصل این فکر که می‌توان مجموعه کتاب‌های خصوصی خود را در اختیار نوجوانان گذارد از«ایشی یی» نبود، اما این کتابخانه او در میان تمام کتابخانه‌های کودکان ژاپن، یگانه است. زیرا که او نسبت به کودکان و کتاب‌ها شناخت عمیقی دارد و نقش کتابخانه را به درستی درک کرده است.

این نویسنده در سال ۱۹۶۵کتابی به نام «کتابخانه کودکان» منتشر کرد وهدفش از چاپ آن این بود که تجاربی را که در کتابخانه خود به دست آورده بود، در اختیار دیگران قرار دهد. این کتاب در کسانی که به مطالعه کودکان ونوجوانان علاقه‌مند بودند، حرکتی به وجود آورد و تعدادی از آنان را به ایجاد کتابخانه‌های خانگی تشویق کرد. با این وجود، خود خانم ایشی یی از این که می‌دید مردم از فکر ایجاد کتابخانه‌های خانگی به هیجان آمده‌اند و بی‌گدار به آب می‌زنند، هرگز خوشحال نشد، زیرا از این واقعیت کاملا آگاه بود که چنین کار و برنامه‌ای سنگین‌تر از آن است که یک نفر آدم معمولی بتواند به تنهایی توان تحملش را داشته باشد.

هدف اصلی او از نوشتن آن کتاب، تشویق مردم به ایجاد کتابخانه‌ای نظیر کتابخانه او نبود، بلکه منظورش آن بود که به مردم نشان بدهد که دسترسی بچه‌ها به کتاب‌های خوب وشایسته چه ضرورتی دارد و چه قدر برای بزرگسالان که کتاب بچه‌ها تهیه می‌کنند، مهم است عکس العمل‌های واقعی کودک را نسبت به انواع کتاب‌ها مطالعه کند، و خلاصه کلام این که کتابخانه کودکان چه نقش اساسی وسازنده‌ای در مطالعه کودکان دارد.

ممکن است بعضی‌ها سوال کنند: «پس چرا خانم ایشی یی برای ساختن کتابخانه‌اش آن همه زحمت کشید؟ آیا نمی‌توانست برای دیدن و مطالعه بچه‌ها به یک کتابخانه عمومی برود؟ آیا در ژاپن کتابخانه‌های عمومی وجود ندارد؟ اگر واقعا کتابخانه‌های عمومی برای کودکان وجود ندارد، چرا شما بزرگتر‌ها به جای اینکه به طور انفرادی دست به تاسیس کتابخانه‌های کوچک خانگی بزنید دور هم جمع نمی‌شوید و از دولت نمی‌خواهید که کتابخانه‌های بزرگ عمومی بسازد؟ این سوال‌ها بسیار منطقی به نظر می‌رسد، با این حال پاسخ دادن به آنها آسان نیست».

دلیل اهمیت کتابخانه‌های خانگی در ژاپن

من معتقد نیستم که کتابخانه خانگی در روند گسترش کتابخانه‌های کودکان ژاپنی نیروی اصلی و مهمی باشد. واقعیت این است که کتابخانه خانگی، مقوله‌ای خصوصی و بنابراین نا استوار یا نا پایدار است. مسائل کوچکی نظیر بیماری صاحب کتابخانه به سادگی می‌تواند به تعطیلی کتابخانه منجر شود. به علاوه، همه کتابخانه‌های خانگی آن قدر خوش اقبال وثروتمند نیستند که بتوانند مجموعه‌ای از کتاب‌های خوب و افراد شایسته را در اختیار داشته باشند.

حتی اگر کتابخانه‌ای خوب اداره شود، باز نیاز دارد به اینکه افراد دست اندر کار آن فداکاری زیادی از خود نشان دهند. برای همه واضح است که کودکان، کتاب خوب باید در اختیار داشته باشند و در نتیجه باید از توجه عموم برخوردار شوند واین کار با هزینه عمومی باید انجام پذیرد. بنابراین به اعتقاد من کتابخانه عمومی باید بهترین راه حل باشد، و سرانجام نیز خواهد بود. با این حال معتقدم که در شرایط کنونی بنا به دلایلی کتابخانه خانگی می‌تواند وجود خود را توجیه کند، و حتی نقش و سهم مهمی داشته باشد.

نخستین دلیل برای توجیه موجودیت کتابخانه‌های خانگی این است که تعداد کتابخانه‌های عمومی اندک است و چشم انداز نزدیکی هم برای افزایش انقلابی آن وجود ندارد. در حالی که بچه‌ها دارند رشد می‌کنند و هم اکنون نیازمند کتاب هستند. طبق آمار سال ۱۹۷۰ تعداد ۱۸۱۴ کتابخانه عمومی در ژاپن وجود دارد. از این تعداد فقط ۷۲۶ کتابخانه، اتاق یا جای مخصوصی برای بچه‌ها دارند. برای مثال اگر‌بخش خود را در نظر بگیریم، در این‌بخش یک کتابخانه وجود دارد که باید به جمعیتی بالغ بر ۳۵۰۰۰ نفر خدمت کند. اگر بخواهیم از خانه ما به آنجا برویم باید ده دقیقه پیاده برویم و پانزده دقیقه هم سوار اتوبوس بشویم. بسیاری از بچه‌ها و ما دسترسی به کتابخانه عمومی ندارند. یکی از پسران ما در "ماتسونوی نونکو" وقتی شنید که خانواده یکی از دختر‌ها می‌خواهد به جایی نقل مکان کند که در آنجا از کتابخانه خانگی خبری نیست، دلسوزانه برای دختر آه کشید و زیر لب گفت«طفلک بیچاره» بعد ناگهان چشمان مشتاقش را به سوی من گرداند و پرسید: «اگر من روزی به یک همچون محلی بروم شما با پست برایم کتاب می‌فرستید؟ » بنابراین کتابخانه خانگی لازم است.

دومین دلیل برای موجودیت کتابخانه‌های خانگی این است که ما نمی‌توانیم آن خدمتی را که از کتابخانه‌های عمومی انتظار داریم دریافت کنیم، زیرا از طرفی در کتابخانه‌های عمومی‌مان کتابداران ویژه کودکان تربیت نکرده‌ایم، و از طرف دیگر کتابخانه‌های ما، آن طور که خانم برود در مطرح می‌کند، در پذیرفتن نقش خود به عنوان راهنما و راهبر در جامعه موفق نیستند.

درست است که در کشورمان مدارس کتابداری وعنوان‌هایی همچون shisho (کتابدار) یا shishomo (کمک کتابدار) وجود دارد، اما کتابداری در ژاپن هنوز حرفه تثبیت شده ومشخصی نیست، به این معنی که کارمندان کتابخانه‌ها هم مانند دیگر کارمندان دولتی استخدام می‌شوند و در اختیار کتابخانه‌ها قرار داده می‌شود. در نتیجه گاه افرادی که هیچ علاقه‌ای به کار کتابخانه ندارند، چه برسد به کتابداری بچه‌ها، در‌بخش‌های ویژه کودکان به کارگماشده می‌شوند. در این صورت، حتی اگر به طور اتفاقی به کار با بچه‌ها تمایل پیدا کنند، بعد از مدتی این امکان وجود دارد که به جای دیگری منتقل شوند. این تقریبا روشن است که کارمندان دولت نمی‌توانند برای مدتی طولانی در یک سمت و موقعیت باقی بمانند. مدتی قبل در توکیو کتابدار فعالی را که درکارکردن با بچه‌ها خیلی هم موفق بود، ناگهان به اداره بیمه درمانی منتقل کردند! بنابراین با این شرایط، آیا می‌توانیم انتظار داشته باشیم که کتابدارهای بچه‌ها در حرفه و کارشان آگاه و کارآمد باشند؟

فلسفه کتابخانه با توجه به نقش آن در جامعه، به وضوح در جور بودن مجموعه کتاب‌های کتابخانه انعکاس می‌یابد. وهمین امر در مورد کامل نبودن یا جور نبودن کتاب‌ها نیز صادق است. به گمان من اعتقاد بسیاری از کتابداران کتابخانه‌های عمومی این است که نباید این همه درمورد انتخاب کتاب‌ها محدودیت داشته باشند، زیرا آن‌ها به طبقات گوناگون وسیعی از مردم خدمت می‌کنند واگر چنین شود نتیجه کار، مجموعه جور و متعادلی خواهد بود که درآن کتاب‌ها‌ی نامرغوب هم جایی در قفسه‌ها خواهد داشت. مجموعه‌ای که خوب انتخاب شده باشد، به خودی خود انگیزه‌ای است برای مطالعه. ما از کتابخانه انتظار داریم که این وظیفه انتخاب کتاب را بر عهده بگیرد. اما ازاین کتابخانه‌های عمومی انتظار ما را کاملا بر نمی‌آورد ومن فکر می‌کنم که این خود دلیلی است برای اینکه چرا آن‌ها که کتاب خانم ایشی ئی را می‌خوانند و همین طور به جای آنکه از دولت بخواهد کتابخانه عمومی بر ایشان درست کند، بیشتر به کتابخانه خانگی گرایش پیدا کرده‌اند.

سومین دلیل برای موجودیت کتابخانه‌های خانگی به گمان من این است که کتابخانه خانگی به خاطر کوچک بودن نسبت به کتابخانه عمومی مزیت دارد. بسیاری از خارجیان، بخصوص کتابداران آمریکایی که از کتابخانه‌های خانگی ما دیدن می‌کنند، پیداست که سخت تحت تاثیر قرارمی گیرند. ابتدا به نظرم عجیب می‌آمد که آن‌ها آن همه به هیجان می‌آمدند چون از همه چیز گذشته کتابخانه خانگی در واقع جانشین ساده‌ای است برای کتابخانه عمومی، و آن‌ها (کتابداران آمریکایی) می‌توانند به کتابخانه‌های عمومی خود ببالند. اما بعد فهمیدم که شاید آنچه که آن‌ها را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌دهد، راحت و خودمانی بودن محل وصمیمیت بچه‌ها با کتابداران است. تجربه کار در یکی از کتابخانه‌های عمومی بزرگ به من نشان داده است که بچه‌ها در کتابخانه خانگی ازهمان ابتدا خودشان رادرخانه خود احساس می‌کنند و آن‌جا را خیلی راحت‌تر از ساختمان بتونی وعظیم کتابخانه عمومی قبول می‌کنند. بچه‌ها در کتابخانه خانگی از توجه و مراقبت شخصی بیشتری برخوردارند و ما بزرگسالان نیز می‌توانیم از آنها چیزهای زیادی بیاموزیم. زیرا روابط میان بزرگسالان وکودکان در کتابخانه خانگی خیلی نزدیکتر وصمیمانه‌تر است. خود من در «ماتسو نومی بونکو» به خصوص از بچه‌هایی که هنوز به مدرسه نمی‌روند چیزهای بسیاری آموخته‌ام. اتاق کتابخانه، درست مثل اتاق معاینه‌ای است که در آن می‌توان طرز مطالعه بچه‌ها ومطالب خواندنی آن‌ها را زیر میکروسکپ قرارداد. در واقع فضای خودمانی و روابط نزدیک وصمیمانه بچه‌ها با کتابدارها چیزی است که مختص به کتابخانه‌های خانگی است.

***

کتابخانه خانگی ممکن است قدرت ونفوذی نداشته باشد وهمین طور کارآیی زیاد نداشته باشد، اما برای بچه‌هایی که لذت خواندن را در آنجا کشف کرده‌اند جزئی از رشد و بلوغ آنها محسوب می‌شود.

ما دایر کنندگان کتابخانه‌های خانگی می‌دانیم که وقتی بچه‌ها بزرگ شوند، به یاد می‌آورند که درکودکی، کتابخانه خانگی بر ایشان چه مفهوم زیبایی داشت. نقش کتابخانه خانگی مانند برداشتن سنگی است از جاده برای هموار کردن راه پیشرفت کتابخانه عمومی مانند شکستن صخره‌های روی زمین است برای ساختن و برپا داشتن کتابخانه عمومی. امیدواریم که مجموعه اطلاعات و تجاربی که مادر کتابخانه‌های خانگی اندوخته‌ایم روزی در گسترش کتابخانه‌های عمومی در ژاپن موثر بوده و بتوانند در این راه کمکی باشد.

 

کتابخانه های کودک و نوجوان:
منبع
ماتسواوکا، کیوکو .«کتابخانه های خانگی در ژاپن». ترجمه حسن پستا. مجله پویش، ( به…
Submitted by admin on