شیوا ضیایی

نام هنریشیوا ضیایی
نام
شیوا
نام خانوادگی
ضیایی

تاریخ تولد: ۵۳/۴/۱۳

محل تولد: اصفهان

اولین بار که متولد شدم تابستان بود. تو یه خونه بزرگ و قشنگ. پنجره‌ها و سقف‌های بلند.

پر از بوته‌های رز و گل‌های یاس. داربست‌های مو و درخت‌های سپیدار، توت و هلو و خرمالو.. زیر زمین تاریک و بزرگ و پله‌های پیچ دار پشت بام. ترسو بودم و خیالپرداز به همین خاطر خونه برام پر از داستان بود. شب‌ها توی راهرو روح‌ها پشت سرم بودند. ته حیاط تاریک، پشت درخت‌ها، پر از دزد بود وتوی کمد و زیر مبل‌ها آدم کوتوله‌ها زندگی می‌کردند توی اتاقم همیشه هیولایی بود که نیمه شب منو بفرسته پیش مامان بابا. زیر زمین که دیگه نگو.. مامان پر از ارامش بود و بابا پر از شور زندگی. شب‌های تابستان زیر نور ماه می‌خوابیدیم و روزهای زمستان توی افتاب نهار می‌خوردیم. مامان بافتنی می‌بافت و شکیبا کتاب میخوند، من نقاشی می‌کشیدم، بابا به گل‌ها آب می‌داد گاهی آبی به ما می‌پاشید و پر از خنده و شادی می‌شدیم. چند تا عروسک داشتم، یه دوچرخه دوتا گربه و یه عالمه دوست، همسایه، بچه‌های خاله و عمه. همیشه توی کتاب‌های درسی‌ام نقاشی می‌کشیدم. مهم نبود معلم تشویقم کند یا تنبیه... اگر فرض کنیم هنرمند باشم، بی شک اون خونه و اون آدم‌ها پایه و اساسش بودند. عضو کانون هم بودم هر ماه پستچی برام از تهران کتاب می‌آورد، آخ که چه مزه‌ای داشت.

شیوا ضیایی

«خرید کتاب‌های شیوا ضیایی»

مامان وقتی برام قصه می‌گفت روی کاغذ نقاشی می‌کشید، خیلی لذت‌بخش بود. اون موقع نه مامان چیزی از تصویرگری می‌دونست نه من.

دبستان راهنمایی و دبیرستان را گذروندم دیپلم ریاضی گرفتم. من که اهل حساب نبودم، کنکور هنر دادم. تهران نقاشی قبول شدم. دوباره متولد شدم.

دیگه از اون همه ارامش و امنیت خبری نبود. از یه خونه بزرگ تو یه شهر کوچیک اومدم تو یه اتاق وسط یه شهر بزرگ. باید روی پا می‌ایستادم باید به تنهایی و دوری عادت می‌کردم. و عادت کردم. درسم که تمام شد به خونه برنگشتم. یه اتاق اجاره کردم دنبال کار گشتم تو شرکت صبا برای یه سریال انیمیشن کار کردم، با مجتبی اشنا شدم. ازدواج کردم. تصویرگر شدم، مادر شدم. آوین تازه راه افتاده بود که بابا از دنیا رفت. بیشتر از ۵۰ کتاب تصویرگری کردم. برای مجلات کودکان و کتاب‌های درسی تصویرگری کردم. توی هشتمین، نهمین و سیزدهمین جشنواره مطبوعات اول شدم. جایزه‌های خرد و ریز گرفتم. تو نمایشگاه‌های زیادی شرکت کردم. اما، هنوز هم که هنوزه فکر می‌کنم آدم کوتوله‌ها توی کابینت‌ها قایم شده‌اند.

شیوا ضیایی

شیوا ضیایی

شیوا ضیایی

Submitted by admin on
شیوا ضیایی
نام
شیوا
نام خانوادگی
ضیایی

تاریخ تولد: ۵۳/۴/۱۳

محل تولد: اصفهان

اولین بار که متولد شدم تابستان بود. تو یه خونه بزرگ و قشنگ. پنجره‌ها و سقف‌های بلند.

پر از بوته‌های رز و گل‌های یاس. داربست‌های مو و درخت‌های سپیدار، توت و هلو و خرمالو.. زیر زمین تاریک و بزرگ و پله‌های پیچ دار پشت بام. ترسو بودم و خیالپرداز به همین خاطر خونه برام پر از داستان بود. شب‌ها توی راهرو روح‌ها پشت سرم بودند. ته حیاط تاریک، پشت درخت‌ها، پر از دزد بود وتوی کمد و زیر مبل‌ها آدم کوتوله‌ها زندگی می‌کردند توی اتاقم همیشه هیولایی بود که نیمه شب منو بفرسته پیش مامان بابا. زیر زمین که دیگه نگو.. مامان پر از ارامش بود و بابا پر از شور زندگی. شب‌های تابستان زیر نور ماه می‌خوابیدیم و روزهای زمستان توی افتاب نهار می‌خوردیم. مامان بافتنی می‌بافت و شکیبا کتاب میخوند، من نقاشی می‌کشیدم، بابا به گل‌ها آب می‌داد گاهی آبی به ما می‌پاشید و پر از خنده و شادی می‌شدیم. چند تا عروسک داشتم، یه دوچرخه دوتا گربه و یه عالمه دوست، همسایه، بچه‌های خاله و عمه. همیشه توی کتاب‌های درسی‌ام نقاشی می‌کشیدم. مهم نبود معلم تشویقم کند یا تنبیه... اگر فرض کنیم هنرمند باشم، بی شک اون خونه و اون آدم‌ها پایه و اساسش بودند. عضو کانون هم بودم هر ماه پستچی برام از تهران کتاب می‌آورد، آخ که چه مزه‌ای داشت.

شیوا ضیایی

«خرید کتاب‌های شیوا ضیایی»

مامان وقتی برام قصه می‌گفت روی کاغذ نقاشی می‌کشید، خیلی لذت‌بخش بود. اون موقع نه مامان چیزی از تصویرگری می‌دونست نه من.

دبستان راهنمایی و دبیرستان را گذروندم دیپلم ریاضی گرفتم. من که اهل حساب نبودم، کنکور هنر دادم. تهران نقاشی قبول شدم. دوباره متولد شدم.

دیگه از اون همه ارامش و امنیت خبری نبود. از یه خونه بزرگ تو یه شهر کوچیک اومدم تو یه اتاق وسط یه شهر بزرگ. باید روی پا می‌ایستادم باید به تنهایی و دوری عادت می‌کردم. و عادت کردم. درسم که تمام شد به خونه برنگشتم. یه اتاق اجاره کردم دنبال کار گشتم تو شرکت صبا برای یه سریال انیمیشن کار کردم، با مجتبی اشنا شدم. ازدواج کردم. تصویرگر شدم، مادر شدم. آوین تازه راه افتاده بود که بابا از دنیا رفت. بیشتر از ۵۰ کتاب تصویرگری کردم. برای مجلات کودکان و کتاب‌های درسی تصویرگری کردم. توی هشتمین، نهمین و سیزدهمین جشنواره مطبوعات اول شدم. جایزه‌های خرد و ریز گرفتم. تو نمایشگاه‌های زیادی شرکت کردم. اما، هنوز هم که هنوزه فکر می‌کنم آدم کوتوله‌ها توی کابینت‌ها قایم شده‌اند.

شیوا ضیایی

شیوا ضیایی

شیوا ضیایی

لینک کوتاه

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.