گرگ و بز - افسانه‌های ازوپ شماره 37

زمان انتشار: 1399/11/01 - 09:22

گرگ گرسنه به‌دنبال بزی بود که نوک صخره‌ای در حال جست وخیز بود، جایی که پنجه‌ی گرگ به آن نمی‌رسید.

گرگ که وانمود می‌کرد نگران سلامت بز است، فریاد زد: «آن‌جا برای تو خیلی خطرناک است،  اگر بیفتی! لطفا به حرفم گوش کن و پایین بیا! این‌ پایین  بهترین چیزها را می‌توانی پیدا کنی، خوش‌مزه‌ترین علف‌های این روستا را.»

بز نگاهی به لبه‌ی صخره کرد و گفت: «چه‌قدر نگران من هستی و چه‌قدر علف‌هایت را می‌بخشی! ولی من تو را می‌شناسم! تو به خواسته‌ی خودت فکر می‌کنی، نه به من!»

دعوتی که از روی خودخواهی باشد، پذیرفته نمی‌شود.

 

 

برگردان:
شیرین سلیمی
نویسنده
ازوپ
نویسنده:
Submitted by skyfa on