فریده فرجام، نمایش نامه نویس و کارگردان و نویسنده کودکان و بزرگ سالان، شنبه ۱۸ شهریور مهمان خانه کتابدار کودک و نوجوان و ترویج خواندن بود. او در این نشست از تجربه های نویسندگی خود و از احساس و دریافت هایش در سفر به ایران برای حاضران سخن گفت.
نوش آفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک، یحیی مافی، از بنیان گذاران شورای کتاب کودک، مروجان ادبیات کودک، اعضای شورا و شماری از دانش آموزان مدرسه مشارکتی موسسه پژوهشی کودکان دنیا از شرکت کنندگان در این برنامه بودند.
فریده فرجام که بیش از هر چیز برای کتاب مهمان های ناخوانده در دنیای ادبیات کودک مشهور است، پس از بیش از چهل سال دوری از وطن، به ایران سفر کرده و از چند نهاد مطرح ادبیات کودک در ایران بازدید کرده است.
فریده فرجام، از نخستین اعضای گروه های بررسی شورای کتاب کودک در دهه ۱۳۴۰ و عضو هیئت مدیره شورای کتاب کودک در زمان تاسیس آن بوده است. مهمان های ناخوانده، گل بلور و خورشید، عمو نوروز، و زنجیر عمو زنجیرباف، مهم ترین کتاب های او در دنیای ادبیات کودک ایران هستند.
در آغاز این نشست، نوش آفرین انصاری سخنان کوتاهی گفت و به سفر دو تن از اعضای شورای کتاب کودک و خانه کتابدار کودک و نوجوان به مناطق زلزله زده آذربایجان اشاره کرد. شورای کتاب کودک و خانه کتابدار کودک و نوجوان و ترویج خواندن قرار است یک سری برنامه های فرهنگی در این مناطق برای کودکان زلزله برگزار کنند.
پس از آن فریده فرجام، سخنان خود را آغاز کرد. او گفت: "من فکر نمی کردم کسی مرا به یاد داشته باشد. فکر نمی کردم جایی برای صحبت کردن دعوت شوم. مهربانی هایی که این جا دیدم برایم بسیار دلپسند و دلگرم کننده بود. وقتی می خواستم پس از چهل سال به ایران بیایم، حسم این بود که به جایی می روم که مردمش را دوست دارم. و با حس احترام به ایران می روم. با محبت و احترام به ایران آمدم و می خواهم یاد بگیرم و ببینم."
او درباره فعالیت خود در شورای کتاب کودک هم گفت: "من خیلی جوان بودم که به کار شروع کردم. هنگامی که کتاب حسنی را نوشتم، ۲۶ ساله بودم. در آن زمان جریانی در شورای کتاب کودک شروع شده بود و ما می خواستیم کتاب های با کیفیت در اختیار بچه ها قرار بگیرد. در آن زمان اوضاع کتاب کودک در ایران خوب نبود. متن ها و تصویرها کیفیت نداشتند. در شورا قرار بود ما این کتاب ها را بخوانیم و کتاب های نسبتا مناسب یا بهتر بگویم "کمتر بد" را از میان آن ها انتخاب کنیم.
ما فهرست تهیه می کردیم و در دبستان ها کتاب خانه کودک را ترویج می کردیم. در آن زمان کتابخانه مدرسه قفسه ای کوچک در اتاق رئیس دبستان بود و در آن هم همه نوع کتاب وجود داشت. کتاب های کودکان هم آن جا بودند. اما سر زدن به اتاق مدیر و برداشتن کتاب برای بچه ها بسیار دشوار بود. بچه ها حتی نمی دانستند که آن جا کتاب هست. در این وضع بود که شورا کار خود را آغاز کرد."
او درباره تجربه های نویسندگی خود و هم چنین جریان فرهنگی که نهادهایی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شورای کتاب کودک در ایران پایه گذاری کردند نیز چنین گفت: "من به اروپا رفتم و در کتابخانه بین المللی مونیخ، شروع به مطالعه کتاب های کودکان در جهان کردم. من در آن زمان رساله ای درباره تاثیر سیاست و مذهب در کتاب های کودکان تهیه کردم.
من نویسندگی و نمایش نامه نویسی و همچنین حضور در کتابخانه بین المللی مونیخ و شورای کتاب کودک را تجربه کرده ام و هنگامی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تاسیس شد دو سال در کانون کار کردم.
من با این تجربیات از ایران رفتم. حالا پس از چهل و چندسال برگشته ام و می بینم که همه آن هایی که شروع کرده اند هنوز دارند ادامه می دهند و یک جریان فرهنگی عظیمی را در ایران شکل داده اند. در کتاب تاریخ ادبیات کودکان اشاره شده است که این جریان های فرهنگی همیشه در تاریخ ایران وجود داشته است. حالا هم من در بازگشت دیدم که شورای کتاب کودک روی عشقی که به بچه ها داشته و آگاهی از اهمیت کار با بچه ها، با وجود همه اتفاق هایی که در ایران افتاده هنوز دارد کار خودش را دنبال می کند.
این مملکت همیشه این آدم ها و خدمتگزاران به فرهنگ را داشته است. و این میراث حالا به شما رسیده و از این به بعد هم ادامه خواهد داشت. حالا پدر و مادرها هم به اهمیت کتابخوانی و سواد برای بچه هایشان پی برده اند و پدر و مادرها هم تلاش می کنند. من افتخار می کنم که جزء بسیار کوچکی از این جریان فرهنگی بوده ام."