حسین بکایی، نویسنده کودک و نوجوان در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) اظهار کرد: بزرگترین مساله در نظام آموزش و پرورش این است که کتابخانه ستیز است؛ در این نظام آموزشی،کتابخانه فقط روی کاغذ تعریف شده و عملا وجود خارجی ندارد، اگر هم باشد بیصاحب است. وقتی مدیر مدرسهای هم میخواهد کتابخانه ایجاد کند، هزار نفر درباره اینکه چه کتابی باشد و چه کتابی نباشد نظر میدهند و به خاطر این حرف و حدیثها، مدیر مدرسه ترجیح میدهد در مدرسه کتابخانه نداشته باشد.
برخورد سلیقه ای بعضی از مدیران مدارس
وی افزود: از طرفی مدارسی هم که میخواهند کتابخانه داشته باشند کارشناس کتاب ندارند که بتوانند کتاب مناسب برای کتابخانه مدرسه تهیه کنند. لذا انتخاب عنوان کتاب برای کتابخانههای مدارس بدون کارشناسی و به صورت سلیقهای انجام میشود. به عنوان مثال چند سال پیش برای نقد و بررسی کتاب در ماهنامه کتاب ماه کودک ونوجوان، کتابهایی تهیه میکردم و ازطریق مرتبطانی که در مدارس داشتم در اختیار نوجوانان قرار میدادم تا پس از مطالعه در نشست نقد آن کتاب با حضور نویسنده شرکت کنند اما مدیر برخی از مدارس به صورت سلیقهای برخورد میکردند و مانع از ورود کتاب کودک و نوجوان دارای مجوز رسمی ارشاد به مدرسه میشدند.
این نویسنده کودک و نوجوان در ادامه به ارتباط دستاندکاران ادبیات کودک با آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: نویسندگان و شاعران و دستاندرکاران ادبیات کودک چون دستی بر آتش دارند و به صورت مداوم درحال تولید ادبیات کودک و نوجوان هستند، میدانند نیاز جامعه چیست و جنس بچهها را میشناسند اما آموزش و پرورش به آنها مراجه نمیکند و به عنوان مثال از انجمن نویسندگان کودک و نوجوان یا شورای کتاب کودک نمیخواهد لیستی از کتابهای مناسب و قابل قبول برای پرکردن کتابخانههای مدارس به آنها ارایه دهد. زیرا یا اصلا از وجود چنین نهادی بیاطلاعند یا اهمتی به این موضوع نمیدهند.
بکایی ادامه داد: از طرفی کودکان و نوجوانان با کتابخانههای دیگر مانند کتابخانههای کانون هم ارتباط زیادی ندارند.
باوجود اینکه ما ١٢ میلیون دانشآموز داریم اما اعضای کتابخانههای کانون به یک میلیون هم نمیرسد؛ دلیل این امر این است که بهرغم تفاهمنامههایی که کانون با آموزش و پرورش بسته اما این نهاد آموزشی عملا مانع ورود بچهها به کتابخانههای کانون میشود. درحالیکه ما باید تلاش کنیم مطالعه و کتابخوانی را ترویج کنیم.
نتوانسته ایم زمینه مطالعه فراهم کنیم
وی افزود: البته باید در نظر داشت این پروژه که چگونه نسل آیندهمان را به کتابخوانی عادت دهیم در کشور ما هنوز نتوانسته عملیاتی شود و این مورد به امروز برنمیگردد. مثلا ۵٠ یا ١٠٠ سال پیش به دلیل اینکه تعداد افراد با سواد کم بود و به اندازه الان هم کتاب تولید نمیشد، پایین بودن آمار مطالعه طبیعیتر بود اما الان با وجود اینکه اکثر افراد جامعه باسوادند و سالانه تعداد بسیار زیادی هم کتاب تولید میشود باز هم کتابخوان نداریم و آمار مطالعه بسیار پایین است که بیانگر این مطلب است که یا نتوانستهایم کتاب را خوب معرفی کنیم یا نتوانستهایم زمینه مطالعه را فراهم کنیم.
ضعیف تر از دهه های ٢٠ و ٣٠
بکایی تصریح کرد: درباره علت این مساله نظرات زیادی وجود دارد؛ مثلا با نگاهی اجمالی متوجه میشویم که آموزش و پرورش دهه ٢٠ و ٣٠ با وجود اینکه فضای بسیار بستهای داشت و دانشآموزان را تنبیه و فلک میکرد اما توانست انسانهای منظمتر و اهل مطالعهتری را تربیت کند اما سیستم امروز که اینقدر از روانشناسی کودک و احترام و رعایت حقوق کودک و نوجوان دم میزند، افرادی تربیت میکند که در آنها سلیقه ادبی و هنری شکل نگرفته است و علاقه زیادی هم به کتاب و کتابخوانی نشان نمیدهند.
این مدرس داستان نویسی افزود: از طرفی برخی معتقدند اجبار به خواندن انسان را از کتابخوانی دور میکند یا میگویند با وجود اینهمه ممیزی در کتابها دیگر کسی رغبت به خواندن ندارد اما میبینیم با وجود اینهمه آثار ترجمه با ممیزی اندک هم باز کسی سراغ مطالعه نمیرود. من کم و بیش با همه این نظرها موافقم اما به نظر من باید گروههای تخصصی برای یافتن دلایل بی توجهی به مطالعه وارد کار شوند و آثار ادبی کودک و نوجوان را به کتابخانههای مدارس ببرند.
مترجم کتاب «سونامی» در ادامه استفاده از آثار ادبی نویسندگان و شاعران ادبیات کودک در کتابهای درسی به عنوان متوجه کردن کودکان و نوجوانان به مطالعات غیردرسی را راهکاری انحرافی دانست و گفت: این کار به نتیجه نمیرسد چون نمیتوان از بین این همه اثر و نویسنده تعداد محدودی را برگزید که آیینه یک کتابخانه باشند. باید توجه کرد عملا گنجاندن آثار صدها نویسنده و شاعر خوب ادبیات کودک در کتابهای درسی امکانپذیر نیست اما میتوان همین آثار را در کتابخانههای مدارس قرار داد تا هم بچهها بیشتر کتاب بخوانند هم با آثار گوناگون نویسندگان مختلف آشنا شوند.
بکایی افزود: مثلا وقتی چند بیت از اشعار شاعری در کتابهای درسی میآید سبب میشوداو در اذهان مردم ماندگار شود اما اکثر دانشآموزان هیچ شناختی از سایر آثار این شاعر نخواهند داشت و او را فقط به واسطه همین شعر میشناسند، درحالیکه وقتی آثار این شاعر در کتابخانه باشد شناخت بهتری نسبت به او پیدا میکنند.
نویسنده «وقتی پدر مادرها ما را تنها میگذارند» یادآوری کرد: ازطرفی در مدارس هم بینظمیهای زیادی وجود دارد و بین مدارس دولتی و خصوصی اختلافات زیادی دیده میشود، امکانات فراوانی که مدارس غیرانتفاعی در قالب کلاسهای آموزشی کامپیوتر و زبان و موسیقی و نقاشی و خطاطی به خانوادهها میفروشند، خانوادهها را با این ابهام روبهرو میکند که چگونه میتوان در مدت چند ماه اینهمه دانش را مثلا به یک کودک پنج ساله آموخت!؟
این مترجم و منتقد ادبی افزود: مثلا خلاقیت و پرورش تخیل کودک از مواردی است که اصلا در نظام آموزش و پرورش وجود ندارد. در کشوری دیگر مانند فرانسه به کودکان شاعری یا نویسندگی یاد میدهند و خلاقیت آنها را پرورش میدهند و بچهها مجبورند آثار بزرگان را بخوانند یا از کلاسهای ادبیات خلاقانه بهره میبرند. درحالیکه ما نتوانستهایم به ضرورت ارایه این مباحث به دانشآموزان پی ببریم.
بکایی در پایان یادآوری کرد: بنابرنظر کارشناسان، آموزش و پرورش ما جزو بی برنامهترین نهادهاست. این نظام درحال حاضر دارد نفس کانون را هم میگیرد و مانع حرکت کانون هم شده است. البته تقصیر خودش نیست. زیرا آموزش و پرورش سیستم بسیار پیچیدهای دارد و مانند کامیون سنگینی میماند که با حرکتش بو و صدای زیادی تولید کرده و به آسفالت هم آسیب میرساند و ما به جای اینکه بارش را کم کنیم مدام واگن به آن اضافه میکنیم و سنگینترش میکنیم.
حسین بکایی، داستان نویس، مترجم، منتقد ادبیات داستانی و مدرس داستان نویسی در سال ١٣۴٠ در شهر تبریز به دنیا آمد. از سال ١٣۶٠ کارش را با معلمی آغاز کرد و همزمان وارد دانشگاه شد در رشته شیمی تحصیل کرد. کار مطبوعاتی را از سال ۶٩ با ماهنامهء رشد جوان آغاز کرد. از جمله آثار او میتوان به «دوباره ایران: دوره صفوی»، «فرار از عقل: از تشکیل امپراتوری سلجوقی تا حمله مغول»، «داستان فکر ایرانی: دوران طلایی از آغاز سلسله صفاریان تا تشکیل امپراتوری سلجوقی»، «داستان فکر ایرانی: دوباره ایران: دوره ی صفویان»، «شاهها و تاجها»، «مسابقه دات کام»، «وقتی پدر مادرها بی حوصله میشوند»، «آیینه موتور آقام»، «بابا یزدی»، «ملوس»، «ماجرای کلمههای گم شده» و «من چی هستم؟» اشاره کرد.