حسین شیخ رضایی در نشست علمی «بررسی محتواهای برنامه فلسفه برای کودکان ایران» گفت: برخلاف نظریه لیپمن ارائه تصویر در کتاب جلوی تفکر کودک را نمیگیرد. زیرا مطالبی که از طریق تصاویر به مخاطب منتقل میشود ثابت نیست.
کتابهای تصویری متشکل از سیستم متفاوت نشانههای بصری و نشانههای متنی هستند و طرز خواندن آنها کاملا با هم تفاوت دارد و میتوانند پرسشهای جالبی را در ذهن فرد ایجاد کنند.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست علمی «بررسی محتواهای برنامه فلسفه برای کودکان ایران» با حضور حسین شیخ رضایی، زهرا پارساپور، سعید ناجی، روحالله کریمی، لیلا حبیبی و مهرنوش هدایتی عصر چهارشنبه (١٥ مهر ٩٤) در سالن حکمت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
بزرگترها نمیتوانند دنیای کودکان را درک کنند
سعید ناجی، عضو هیات علمی موسسه فبک در این نشست گفت: غالبا ما بزرگترها دنیاهای خود را بسیار مهم میدانیم و نمیتوانیم دنیای کودکان را درک نیم. این روزها بیشتر از همیشه تکنولوژیهای مختلف ما را به خود مشغول کرده است و کودکان ساعتها با یک گوشی موبایل، تبلت یا کامپیوتر در اتاقشان تنها میمانند بدون اینکه کسی با آنها گفتوگو و درد دلی کرده باشد. ما کودکان را در مدارس محبوس میکنیم تا چند ساعتی از دستشان رها شویم.
وی ادامه داد: در واقع ما بزرگترها مقصریم و باید برگردیم و ببینیم از چه دنیای شگفت انگیزی غافل شدهایم. بخش گروه فلسفه برای کودکان تلاش کرده اهمیت دنیای کودکان را بیان کند و به آنها اجازه مطرح کردن دغدغههایشان را در کلاسهایی که برای آنها برگزار میکند بدهد.
ناجی در ادامه درباره این نشست گفت: ما در این نشست تخصصی با نگاهی به محتواهایی که برای بچهها تولید شده است میزان بیان دغدغهها و مشکلات کودکان در این آثار و میزان توجه به بیان نکات فلسفی برای کودکان در کتابهایی که برای بچهها تولید شده است را بررسی میکنیم.
بین متن و تصویر تعاملات زیادی وجود دارد
حسین شیخ رضایی، نویسنده و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست به بررسی نقش کتابهای تصویری در بیان فلسفه برای کودکان پرداخت و گفت: کتاب مصور با کتاب تصویری تفاوت زیادی دارد. کتاب مصور به هر کتابی گفته میشود که تصویر داشته باشد اما کتابهای تصویری آثاری هستند که تصویر در آنها نقش سازندهای در ارائه مطالب برعهده دارد. این گونه آثار به صورتهای: بدون متن، متن کمتر و تصویر بیشتر، متن و تصویر مساوی و متن بیشتر و تصویر کمتر ارائه میشوند.
وی ادامه داد: اگر تصویر را از این کتابها برداریم متن ناقص میشود. اما لیپمن و همکارانش در بیان فلسفه برای کودکان داستانهایی بدون تصویر تولید کردهاند. آنها معتقدند ادبیات کودک خیلی مقید است که جهانی امن و ایمن را در داستان برای کودک بسازد که در آن هیچ خطری کودک را تهدید نمیکند و ادبیات این گونه آثار ادبیاتی پاستوریزه است و تفکر در آن دیده نمیشود. همچنین لیپمن معتقد بود ارائه یک تصویر به کودک سبب میشود قدرت خلاقیت و تفکر از او گرفته شود و این نویسنده و تصویرگر است که دارد به جای کودک فکر میکند.
شیخ رضایی بیان کرد: درحالیکه بین متن و تصویر تعاملات زیادی وجود دارد و رابطه پیچیدهای بین آنها برقرار است. گاهی رابطه متن و تصویر مکمل است و اینگونه کتابها غالبا خلاقانهترند. گاهی متن و تصویر برخلاف هم عمل میکنند، گاهی به صورت کاملا موازی روایتهای متفاوتی را بیان میکنند.
این نویسنده درخصوص نظریه لیپمن درباره کتابهای تصویری گفت: ارائه تصویر در کتاب جلوی تفکر کودک را نمیگیرد. زیرا مطالبی که از طریق تصاویر به مخاطب منتقل میشود ثابت نیست و قابل تغییر است. شکل خواندن متن به صورت خطی و شکل دیدن تصویر به صورت گزینشی و غیرخطی است. کتابهای تصویری ژانری متفاوت و متشکل از سیستم متفاوت نشانههای بصری و نشانههای متنی هستند و طرز خواندن آنها کاملا با هم تفاوت دارد و میتوانند پرسشهای جالبی را در ذهن فرد ایجاد کنند.
فلسفه برای کودکان روشمحور نیست
مهرنوش هدایتی، از مربیان فبک در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز گفت: از زمانی که فلسفه برای کودکان به کشور ایران وارد شد نقدهایی به آن از سوی برخی اندیشمندان وارد شده است که یکی از آنها روشمحور بودن است.
وی ادامه داد: برخی معتقدند «فبک» روشمحور است و فلسفه را به روشمحوری تقلیل داده است. درحالیکه اینطور نیست چراکه اگر چنین بود همه مربیان فبک در یک یا دو دوره آموزشی این حوزه شرکت میکردند و بعد به آموزش میپرداختند در حالیکه عملا این کار جواب نمیدهد.
هدایتی به سایر روشهای آموزشی اشاره کرد و گفت: ازطرفی در سایر روشهای آموزشی مانند مشارکتی و غیره، راهنمای آموزش مربی وجود ندارد درحالی که لیپمن قبل از اینکه روش سقراطی را ارائه کند، متن و محتوا را نوشت و راهنمایی برای مربیان در قالب دو صفحه تهیه شد.
وی اظهار کرد: لیپمن نه تنها از پرداختن به سایر نظرات فلسفی ناراحت نیست بلکه معتقد است که باید دیدگاههای سایر فلاسفه نیز برای کودکان بیان شود اما این دیدگاهها باید به گونهای جذاب و قابل فهم برای مخاطبان مطرح شود.
آثار کهن با سهل انگاری بازآفرینی میشوند
لیلاحبیبی، از مدرسان فبک در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این نشست گفت: داستانهای کلاسیک را میتوان به سه دسته اصلی تالیفی، گزینشی و بازنویسی، تقسیم کرد. دو دسته اول داستانهای خوبی هستند اما به لحاظ فلسفی نتوانستهاند مفاهیم مورد نظر فبک را به مخاطبان منتقل کنند.
وی ادامه داد: دسته سوم و آثاری که حلقه کندو کاو در آنها شبیه سازی شده است نیز نتوانستهاند هدف اصلی فبک را محقق کنند. این داستانها بیشتر حالت مستندسازی یک حلقه کند و کاو را بیان میکنند و اگر قرار است اتفاقی در این داستانها بیافتد باید از نظر ویرایشی و متنی اصلاح شوند.
حبیبی درباره آثار بازنویسی و بازآفرینی متون کهن نیز گفت: این آثار نیز پر از ایراد است و به نظر میرسد نویسندگان این آثار را با سهل انگاری تولید میکنند و در مرحله اول به متون کلاسیک با ارزش ما از نظر انتقال مفاهیم به صورت ضعیف، لطمه زیادی زدهاند.
داستانها زمینهای برای فکری گسترش یافتهاند
زهرا پارساپور از مربیان فبک در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این نشست گفت: هر داستانی زمینهای برای یک فکر گسترش یافته است و وقتی داستانی روایت میشود جریان روایت و جریان فکری موجود در داستان از اهمیت زیادی برخوردار است. حادثه و گفتوگوهای درونی داستان و توصیفها از ظرفیتهایی است که در داستان وجود دارد. این ظرفیت در داستانهای کهن ما نیز به صورت گزینشی وجود دارد. اما همه آنها شایستگی لازم برای استفاده در فبک را ندارند و تعدادی از آنها در مرحله اول فبک که به کودکان آموزش فکر کردن میدهد، ممکن است چندان مناسب نباشد.
وی ادامه داد: حکایتهایی که به نوعی رابطه علت و معلولی را زیر سوال میبرند و عجز انسان را از طریق مسائلی مانند جادوگری، شانس و کشف و شهود نشان میدهند برای استفاده در فبک مناسب نیستند.
این مربی، پررنگ بودن عنصر توصیف و توضیح را زمینهای برای همدلی کودک با داستان عنوان کرد و گفت: این داستانها کودک را به اندیشیدن وامیدارد و او همزمان با شخصیتهای داستان به رفع مشکلات موجود در داستان میکوشد. همچنین در آثار قدیم و کهن یک نوع ضعف در لحن دیده میشود درحالی که در داستانها و رمانهای امروزی با یکسان سازی لحن که به یکسان سازی شیوه تفکر میانجامد دیده میشود.
پارساپور گفت: برخی از حکایتها درونشان فضاهای خالی وجود دارد که به کودک امکان اظهارنظر و اندیشیدن میدهد و این نوع داستانها کاربرد زیادی در فبک دارند.