نوروز جشن جشنها در فرهنگ ایران زمین و بیش تر همسایگان ما است. هستی و هسته این جشن در پیوند با مفهوم زایش و نوزایش است. از دل سرما، بهار و گرما میروید و میجوشد، از دل پیری، جوانی زاده میشود. به زبان دیگر، این اسطورهی شگفت زیست ناهمسازها و زایش رخدادها است که از درون آن این بار داستان عمو نوروز و ننه سرما بازنمایی شده است.
بنفشههای عمو نوروز بازآفرینی یکی از کهنترین روایتها از این جشن است. عمو نوروز نماد بهار و زندگی و ننه سرما نماد زمستان و خواب است. کشمکش و کشش میان این دو، داستان پیوند خواب با بیداری، مرگ با زندگی، زمستان با بهار، شادی با غم، گرما با سرما، تاریکی با روشنی است.
سرما برای طبیعت لازم است، زیرا در دل انبوه برفها است که هستهی بهار آماده برای رویش میشود. اگر ننه سرما نباشد، عمو نوروز هم کارکردش را از دست میدهد. چنین است که عمو نوروز در این روایت، بنفشههای دل اش را در دستان ننه سرما میکارد تا دوباره نوروز بیاید، نوروز با بهار و همهی آن زیباییهای زندگی.
تصویرهای این کتاب، از هنرمند تصویرگر نوشین صفاخو از زیباترین و هنرمندانهترین کارهایی است که در سالهای گذشته یک تصویرگر ایرانی توانسته است با آمیخت نگارگری ایرانی و بیان مدرن به آن دست یابد.
اثر بازنویسی خلاق از افسانه عمو نوروز است. ننه سرما در سرزمین برف و یخ زندگی می کند. وظیفه اش آوردن باد، باران، برف و تگرک است. در همسایگی او، عمو نوروز در سرزمین بهار زندگی می کند و همه جا گل و سبزه می کارد و شادی می آورد.
ننه سرما از زندگی اش راضی است ولی تنهاست. او آرزو دارد در کنار عمو نوروز زندگی کند. پس به کنار مرز دو سرزمین می آید. و مقداری خاک در دستانش می گیرد و در انتظار می نشیند.عمو نوروز تنهایی او را حس می کند. در خاک دستان ننه سرما که به خواب رفته بنفشه می کارد و می رود. این داستان هر سال تکرار می شود.
نویسنده با لحن شاعرانه عشق میان دو نماد، ننه سرما و عمو نوروز، را به تصویر می کشد. ننه سرمای تنها، برای فرار از تنهایی به یکی شدن زمستان و بهار اندیشد. اما، با دوراندیشی و عاقبت نگری عمو نوروز امکان پذیر نیست، و هرگز به این آرزو نمی رسد.
سبک داستان عاشقانه است. متن بار عاطفی قوی و تصاویر رنگی و گویا و لطیف دارد. و مخاطب را با افسانه های ایرانی و آداب و رسوم کهن آشنا می کند.