فهرست
- دبیاچه
- زندگی ازوپ
- افسانههای ازوپ
- پیشینه افسانههای ازوپ
- افسانههای ازوپ به زبانهای دیگر
- اقتباسها
- نام برخی از حکایتهای ازوپ
- پینوشت
دیباچه
فهرست افسانههای ازوپ از شماره ۱ تا ...
«ازوپ» (که به یونانی «آیسوپوس»۱ نامیده میشود)، از چهرههایی است که برپایه نقلقولها، با مجموعه «فابلها»۲ (افسانهها) یی با نام خودش شناخته شده است. او فردی یونانی بود و همدورهی با «کراسوس»۳ و «سولُن»۴ در میانه سده شش پیش از میلاد زندگی میکرد. گمان میرود او بَردهای بود که آزاد شد، اما بهدست مردم «دِلفی«کشته شد. هیچ سند معتبری دربارهی ازوپ نیست و ابهامهایی را در زندگی او پدید آورده و موجب شده است پژوهشگران حتی به بودن او شک کنند.
روایتهای شفاهی یونان که سدهها شعرهای حماسی «هومر» را حفظ کرده، افسانههای ازوپ را نیز نگه داشته است. این افسانهها از افسانههای شناخته شده قدیمی است که در زبان مادری اروپاییها منتشر شده. افسانههایی که اکنون بخشی از میراث اخلاقی بشر به شمار میآید و واقعیتهای ضروری در پیوند با سرشت انسان و درست و نادرست بودن را در افسانههایی رنگین و شبیهسازی برای انسان بازگو میکند.
افسانههای ازوپ برپایه قواعد ادبی، دربارهی رذیلتها یا فضیلتهای اخلاقی است و دستاوردهای طبیعیاش را بههمراه دارد. از اینرو، لاکپشت در برابر قهرمان مغرور و تنبل، بسیار غیرمنتظره در مسابقه پیروز میشود؛ ملخ تنبل، سختکوشی برای زمستان را از مورچهی پُرتلاش میآموزد؛ و پسر نادان که فریاد میزند «گرگ!»، ناگهان درمییابد هنگامی که گرگ واقعی به گله حمله میکند، هیچکس درخواست کمک او را باور نمیکند. افسانههای ازوپ با تأکید بر ارزشهایی مانند صداقت، اتحاد و صرفهجویی، همچنان در مدرسههای جهان آموزش داده میشود، و موضوع سرگرمیهای گوناگون، بهویژه بازی و برنامههای کارتونی برای کودکان است.
زندگی ازوپ
محل تولد ازوپ ناشناخته است؛ مردم «تراس»، «فریجیه»، «اتیوپی»، «جزیره ساموس»، «آتن»، «ساردیس»، «اموریم»، همه باافتخار ادعا میکنند که محل تولد ازوپ در آنجا بوده است. برپایه اطلاعات پراکندهای که دربارهی او از منابع گوناگون یونانی گردآوری شده است («آریستوفان»، «افلاطون»، «زنوفون» و «ارسطو» دربارهی او سخن گفتهاند.)، ازوپ بردهی فردی یونانی با نام «ایادمون»۵ از «جزیره ساموس»۶ بود. ازوپ به این علت که از شماری عوامفریب سامی دفاع کرده بود، باید آزاد میشد (ارسطو، علم معانی، ۲. ۲۰). سپس در بارگاه کراسوس زندگی کرد، آنجا سولن را ملاقات کرد و در جمع هفت تن از حکیمان یونان، بههمراه «پریاندر»۷ در «کُرینت» حضور یافت. در دورهی سلطنت «پزیستراتوس» از ازوپ خواستند آتن را ببیند، همانجایی که ازوپ افسانه «قورباغههایی که آرزو داشتند پادشاه داشته باشند» را گفت تا شهروندان را که برای برکناری پزیستراتوس و داشتن فرمانروایی دیگر کوشش میکردند، منصرف کند. داستانی برخلاف این، میگوید که ازوپ در افسانههایش برای مردم و علیه استبداد سخن میگفت و موجب خشم پزیستراتوس و مخالفان آزادی بیان میشد.
حکایتها یا افسانههای پُرآوازهی ازوپ با نامی تاریخی در مجموعه افسانههایی با نام او، به دست راهب سده چهارده میلادی، «ماکسیمس پلانودس»، گردآوری شده است. ازوپ را بسیار زشت و بد شکل توصیف کردهاند و در تندیسی مرمری در «ویلای آلبانی رم» نیز با همین اوصاف به نمایش گذاشته شده است.
این زندگینامه نزدیک به یک سده پیش از پلانودس وجود داشته و در نسخههای خطی سده سیزدهم در «فلورانس» بهدست آمده است. برپایه دیدگاه تاریخنگار یونانی «پلوتارک» از ضیافت هفت حکیم که ازوپ نیز آنجا مهمان بود، لطیفههای فراوانی دربارهی جایگاه ناچیز اوّلیه او وجود دارد؛ اما دربارهی ریخت و چهرهی او نوشته تحقیرآمیزی وجود ندارد. بدشکلی ظاهری ازوپ، بیشتر موضوع بحث آتنیها بود که مجسمهسازی با نام «لوسیپوس»، به افتخار او تندیس باشکوهی ساخت.
در اسطورههای مصر باستان نیز به اختصار دربارهی ازوپ گفته شده است. «دختری با کفشهای قرمز» که بسیاری آن را پیشینهی داستان «سیندرلا» میدانند. در افسانه «رودوفین» که بردهای آزاد است، میگوید بردهای با نام ازوپ هنگامی که برده جزیره ساموس بودند، داستانها و افسانههای جذابی برای او بازگو کرده است.
افسانههای ازوپ
افسانههای ازوپ روکشی است برای افسانههای کوتاهی که بیشتر جانورانی با جنبههای انسانی را دربرمیگیرد. امروزه این افسانهها هنوز برای آموزش اخلاقی کودکان انتخاب میشوند. افسانههای بسیار شناخته شده مانند روباه و انگور (مَثَل گربه دستش به گوشت نمیرسه! را تداعی میکند)، لاکپشت و خرگوش، باد شمال و خورشید و چوپان دروغگو، در افسانههای ازوپ وجود دارد.
فیلسوفی در کتاب «زندگی آپولونیوس تیانایی»۸، سده نخست میلادی، راز زندگی ازوپ را چنین بازگو میکند:
... «او مانند کسانی که در سادهترین ظرفها بهخوبی غذا میخورند، از رخدادهای بسیار ساده برای آموزش حقیقتهای مهم بهره میبرد و پس از ارائه افسانه، جملهای پندآموز برای انجام شدن یا نشدن آن اضافه میکند. همچنین او بسیار بیشتر از آنچه شاعران انجام میدهند، به واقعیت متکی است، زیرا شاعران در سرودههایشان غلو بهکار میبرند تا باورپذیر باشد، اما ازوپ با گفتن حکایتی که همه میدانند واقعیت ندارد، حقیقت را میگوید، بدون آن که ادعایی دربارهی واقعیت آن داشته باشد.
نمونه دیگر دربارهی جذّابیت ازوپ این است که او جانوران را در موقعیّتی خوشایند قرار میدهد که برای انسان جذّاب میشوند. با گذر از دورهی کودکی و پرورش یافتن با این افسانهها، افکار شناختهشدهای دربارهی جانوران بهدست میآوریم. برخی از آنها را اشرافی، برخی را نادان، بذلهگو و یا بیگناه میدانیم» (زندگی آپولونیوس تیانایی، جلد ۱۴).
پیشینه افسانههای ازوپ
برپایه دیدگاه تاریخنگار یونانی «هرودوتوس»۹، افسانههای ازوپ مربوط به سده ششم پیش از میلاد است. در حالی که از دید برخی، فردی به نام ازوپ نبوده و افسانههایی که به او نسبت داده شده، افسانههای ملّی با ریشهای ناشناخته است، که در نوشتههای چند یونانی از او یاد شده. «آریستوفان» در کمدی خود با نام «زنبورها»، نشان میدهد که «فیلوکلئون» در گفتوگوهایی که با ازوپ در ضیافتها دارد، «پوچی» را از او میآموزد. افلاطون در رسالهی «فیدو»۱۰ نوشت که سقراط دوران زندان را در حالی گذراند که شماری از افسانههای ازوپ را «که میدانست»، به شعر تبدیل کرد و «دمتریوس فالرومی»۱۱ افسانههایی را که گم شده بود، در «ده کتاب»۱۲ برای سخنرانان، گردآوری کرد. همچنین مجموعه قصیدهای از نویسندهای گمنام وجود دارد که بیشتر در «دانشنامه سُودا»۱۳ آمده است.
نخستین و گستردهترین ترجمهی افسانههای ازوپ به لاتین را «فدروس»، بندهی آزاد شده آگوستوس در سده اوّل میلادی، انجام داد. اگرچه دستِکم یکی از افسانه را «انیوس» شاعر، پیشتر ترجمه کرده بود. همچنین «اِویانوس»، احتمالاً در سده چهارم میلادی، چهلودو افسانه را به قصیدههای لاتین ترجمه کرده است.
مجموعهای با نام «افسانههای ازوپ» از آخرین نسخه یونانی «بابریوس»۱۴ که آنها را، در زمانی نامعلوم، میان سده سوم پیش از میلاد و سده سوم میلادی، به اشعار «کولیامبیک» نوشته بود، بهدست آمد. در سدهی نخست پیش از میلاد، فیلسوف هندی «سینتی پاس»، بابریوس را به سریانی ترجمه کرد و «اندرئوپولوس» آن را به یونانی برگرداند، زیرا همه نسخههای یونانی از میان رفته بود. افسانههای ازوپ و «پنچاتنترا»۱۵ (پنچه تنتره) شمار بسیاری افسانه همانند دارند و این موضوع موجب بحثهایی شده است. آیا یونانیها این افسانهها را از راویان هندی آموختهاند؟ یا برعکس آن درست است؟ و یا تاثیری متقابل بر یکدیگر داشتهاند.
در سده نهم میلادی، «ایگناتیوس دیاکونوس»۱۶ نسخهای با پنجاهوپنج افسانه بهصورت اشعار کولیامبیک چهار وزنی نوشت که داستانهایی از مشرق به آن افزوده شد و از تغییر پنچاتنترای سانسکریت بهدست آمد. از این مجموعهها «ماکسیموس پلانودس»۱۷ که راهب سده چهارده بود، مجموعهای گردآوری کرد که با نام ازوپ شناخته شد.
در سال ۱۴۸۴، نخستین انتشارات به زبان انگلیسی، «ویلیام کاکستون»، نسخهای از افسانههای ازوپ را چاپ کرد که در سال ۱۶۹۲، فردی با نام «راجرال استرنج» آن را بهروزرسانی کرد.
بیشترین ترجمههای جدید انگلیسی را «رِو جورج فایلر تانزند»۱۸ (۱۸۱۴-1900) انجام داد. «بِن ای پری»، ویراستار افسانههای ازوپ از «بابریوس» و «فیدروس» در کتابخانه قدیمی «لوب»، فهرستهای ثبت شده را برپایه گونه آنها مرتب کرد. ویراستی از افسانهها را «الیویا تمپل» و «روبرت تمپل» با نام «افسانههای کامل ازوپ» انجام دادند؛ هرچند این افسانهها کامل نیستند، زیرا افسانههای بابریوس، فیدروس و دیگر منابع قدیمی برداشته شده است.
بهتازگی در سال ۲۰۰۲، ترجمهای از «لورا گیبس» با نام «افسانههای ازوپ» در «انتشارات ورد کلاسیکز آکسفورد» چاپ شده است. این کتاب دربرگیرندهی ۳۵۹ افسانه از منابع اصلی یونانی و لاتین است.
افسانههای ازوپ به زبانهای دیگر
- همزمان با پایان سده هفتم میلادی، بخشی از افسانههای فرانسوی «ژان دو لافونتنِ» شاعر، الهام گرفته از افسانههای ازوپ بود؛ اگرچه شاعر میگوید که برای نوشتن آنها از نسخه اصلی سانسکریت الهام گرفته است.
- حدود سال ۱۸۰۰، افسانهنویسی به نام «ایوان کریلوف»، این افسانهها را به زبان روسی ترجمه و اقتباس کرد.
- نخستین ترجمه از افسانههای ازوپ به زبان چینی، در سال ۱۶۲۵ انجام شد. این ترجمه دربرگیرنده سیویک افسانه بود که بهصورت شفاهی از سوی یک مبلغ مسیحی بلژیکی به چین و به فردی با نام «نیکولاس تریگولت» منتقل شد و آموزشگاهی در چین با نام «ژانگ جینگ» آن را مکتوب کرد. ترجمههای متفاوت و روزآمد از «ژو زورن» و دیگران نیز وجود داشته است.
اقتباسها
- ژان دو لافونتن، شاعر فرانسوی، برای نوشتن «افسانههای گزیده»۱۹ (۱۶۶۸ م.) از افسانههای ازوپ الهام گرفت.
- برنامهساز کودک آمریکایی، «پل تری»، مجموعه برنامههای خود را با نام «فیلم افسانههای ازوپ» در سال ۱۹۲۱ آغاز کرد. در سال ۱۹۲۸، «استودیوی ون بیورن» مالکیت این مجموعه را گرفت و در سال ۱۹۳۳ به پایان رسید.
- نمایشنامهنویس برزیلی، «گیلرمی فیگیردو»، نمایشنامه «روباه و انگور»۲۰ (۱۹۵۳) را دربارهی زندگی ازوپ نوشت. این نمایش چندینبار در بهترین تالارهای تئاتر جهان اجرا شد.
- «برادران اسمودرز»، گروه کمدی موزیکال آمریکایی، آلبومی با نام «افسانههای ازوپ» منتشر کردند: «مسیر برادران اسمودرز» در سال ۱۹۶۵، تعداد هفت افسانه و موارد اخلاقی بسیار شناخته شده ازوپ در این آلبوم آمده است.
- تفسیری فکاهی از افسانههای ازوپ در مجموعههای کارتونی تلویزیون نیز با عنوان «ازوپ و پسر» دیده میشود.
نام برخی از حکایتهای ازوپ
نامدارترین افسانههای ازوپ عبارت است از:
- مورچه و ملخ؛
- پسرک چوپان و گرگ (چوپان دروغگو)؛
- کلاغ و کوزه؛
- سگ و استخوان؛
- سگی در آخور؛
- قورباغه و گاو نر؛
- قورباغههایی که پادشاه میخواستند؛
- روباه و انگور؛
- غازی که تخم طلا میگذاشت؛
- شیر و موش؛
- باد شمال و خورشید؛
- عقرب و قورباغه؛
- لاکپشت و خرگوش صحرایی؛
- موش روستایی و موش شهری؛
- گرگی در لباس گوسفند.
پینوشت:
۱. Aisopos
۲. fable
۳. Croesus
۴. Solon
۵. Iadmon
۶. Samos
۷. Periander
۸. Life of Apollonius of Tyana
۹. Herodotus
۱۰. Phaedo
۱۱. Demetrius of Phalerum
۱۲. Lopson Aisopeion sunagogai
۱۳. Suda
۱۴.Babirus
۱۵. Panchatantra
۱۶. Ignatius Diaconus
۱۷. Maximus Planudes
۱۸. Rev.George Fyler Townsend
۱۹. Fables Choisies
۲۰. A raposa e as uvas