احمدرضا احمدی شاعر بزرگسالان و نویسنده كتاب های كودكان، كه از آغاز دهه ۱۳۴۰ كار فرهنگی خود را در گستره شعر نو بزرگسالان آغاز کرد و به عنوان شاعری از موج نو شعر فارسی در محفل های فرهنگی و ادبی شناخته شد، در پایان همین دهه با آشنایی با بخش انتشارات كانون پرورش فكری در زمینه داستانهای كودكان نیز به تجربه آزمایی پرداخت.
احمدرضا احمدی فرزندی از سرزمین کرمان است. در سال ۱۳۱۹ در این شهر به دنیا آمد و دوره دبستان را نیز در آن به پایان رساند، سپس به تهران آمد و دیپلم خود را از دارالفنون گرفت. پس از آن برای دو سال در کرمان به آموزگاری پرداخت اما این کار با روحیه او سازگار نبود. هنگامی که کانون پررورش فکری کودکان پایه گذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس سیروس طاهباز به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش میدادند تا روند نگارش و انتشار کتابهای کودک فارسی – پایه original شکل بگیرد.
در این میان کاری نیز به احمد رضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. این کار البته دیگر تکرار نشد. در دهه پنجاه احمدی خود به استخدام کانون درآمد و بخش موسیقی این نهاد را پیش میبرد و در همین زمینه نیز کارهای با ارزشی در زمینه موسیقی کودک یا ادبیات همراه با موسیقی با مدیریت او منتشر شد. اما کار نوشتن داستانهای کودکان را به جز همین کتاب پیش گفته تا سال ۱۳۶۴ که کتاب «هفت روز هفته دارم» دیگر ادامه نداد. این کتاب البته غیر داستان بود. در سال ۱۳۶۸ او داستانهای «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» و «نوشتم باران، باران بارید» را منتشر کرد.
از سال ۱۳۶۹ با همکاری نادر ابراهیمی مجموعه کتابهایی را به نگارش و انتشار درآورد که کار او را در این گستره تثبیت کرد. احمدرضا احمدی سبک ویژهای در نوشتن داستانهای کودکان دارد. داستانهای او آمیزهای از نثر، شعر و خیال پردازیهای مشخص است. این خیال پردازیها به عنصر گمشدهای در وجود او برمی گردد که برجستهترین آنها کودکی گمشده و دوری از پدر یا خانه پدری است.
یکی از بهترین کتابهای او داستان «نوشتم باران، باران بارید» است. همچنین کار برجسته دیگر از او «اسب و سیب و بهار» است که در آغاز دهه ۸۰ از او منتشر شد. در آغاز داستان پاییز است و اسبی سفیدو باغی که بر درختی از آن سیبی سرخ مانده است. اسب سیب را بر یالش مینهد و به کنار دریا میبرد. در آن مکان سیب از اسب جدا میشود و درون جویی می افتد تا به گندم زار میرسد. در آن جا پسرکی آن را مییابد. میخواهد سیب را گاز بزند که اسب از راه میرسد. پسرک سیب را گردن آویز اسب میکند. زمان میگذرد. پس از زمستان بهار از راه میرسد و اسب و پسرک در زیر شکوفههای سیب چشم بر چرخش رنگ رنگ زندگی دوختهاند. تنهایی، گذر از تنهاییها و دوستی در پهنای هستی به این داستان معناهای ژرفی بخشیده است.
- «ناگهان چراغها روشن شدند» با تصویرگری احسان عبداللهی، نشر نظر، ۱۳۸۹
- «عروس و داماد زیر باران» با تصویرگری نگین احتسابیان، نشر نظر، ۱۳۸۹
- «در یک شب مهتابی که شب چهاردهم ماه بود»، نشر چشمه، ۱۳۸۹
- «کبوتر سفید کنار آینه» با تصویر گری علیرضا گلدوزیان و گرافیک کورش پارسا نژاد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۹
- «باز هم نوشتم صبح، صبح شد» با نقاشی لیلا یوسفی، نشر شباویز، ۱۳۸۶
- «بهار بود» با نقاشی شراراه خسروانی، نشر شباویز، ۱۳۸۵
- «شب روز اول و صبح روز هفتم»، با نقاشی محمدرضا لواسانی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۵
- «پسرک تنها روی برف» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر، ۱۳۸۵
- «برف هفت گل بنفشه را پوشاند» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر، ۱۳۸۴
- «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی علی مفاخری، نشر شباویز، ۱۳۸۴
- «نشانی» با نقاشی شراره خسروانی، ۱۳۸۴
- «روزی که مه بیپایان بود» با نقاشی شراره خسروانی، نشر شباویز، ۱۳۸۴
- «رنگینکمانی که همیشه رخ نمیداد» با نقاشی محمدعلی بنیاسدی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۴
- «در باغچه عروس و داماد روییده بود» با نقاشی مرجان وفاییان، نشر گلشن راز، ۱۳۸۲
- «اسب و سیب و بهار» با نقاشی کریم نصر، نشر ماه ریز،۱۳۸۰
- «شب یلدا قصه بلندترین شب سال»، با نقاشی فرح اصولی، نشر همگام با کودکان و نوجوانان، ۱۳۷۶
- «خواب یک سیب، سیب یک خواب» با نقاشی ابوالفضل همتی آهویی، نشر همگام با کودکان و نوجوانان، ۱۳۷۳
- «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم» با نقاشی نفیسه ریاحی، انتشارات کتاب نیستان، ۱۳۷۰
- «حوض کوچک، قایق کوچک» با نقاشی نفیسه شهدادی، نشر همگام با کودکان و نوجوانان، ۱۳۷۰
- «خرگوش سفیدم همیشه سفید بود» با نقاشی فرح اصولی، نشر همگام با کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۹
- «در بهار پرنده را صدا کردیم، جواب داد» با نقاشی فرح اصولی، نشر همگام با کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۹
- «روزهای آخر پاییز بود» با نقاشی فرح اصولی، نشر همگام با کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۹
- «عکاس در حیاط خانه ما منتظر بود» با نقاشی نسرین خسروی، نشر همگام با کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۹
- «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی فردوس ابراهیمیفر، نشر شباویز، ۱۳۶۸
- «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» با نقاشی فردوس ابراهیمیفر و مینا ضرابی، نشر فتحی، ۱۳۶۸
- «هفت روز هفته دارم» با نقاشی محمدرضا دادگر، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۴
- «هفت کمان هفترنگ» با نقاشی هوشنگ محمدیان، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۴
- «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید»، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۴۸
- «مزرعه گلهای آفتابگردان»، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۴
- «ناگهان چراغها روشن شدند»، نشر نظر، ۱۳۹۰
- «مسافران هواپیمای سفید رنگ»، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان، ۱۳۹۰
- «دخترک ماهی تنهایی»، نشر نظر، ۱۳۹۰
- «پسرک و دوازده ماه سال»، نشر نظر، ۱۳۹۵
- «پسرک دریا را نگاه کرد و گفت»، نشر نیستان، ۱۳۸۹
- «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود»، تصویرگر: راشین خیریه، نشر چشمه، ۱۳۸۹
- «قصههای پدربزرگ»، تصویرگر: عطیه مرکزی، افق، ۱۳۸۹
- «در باغ بزرگ باران میبارید»، افق، ۱۳۸۷
- «دخترک ماهی تنهایی»، تصویرگر: نازنین عباسی، نشر نظر، ۱۳۹۰
- «پروانه روی بالش من به خواب رفته بود»، نشر نظر، ۱۳۹۰
- «سفر»، تصویرگر: ناهید کاظمی، نشر ثالث، ۱۳۹۲
- «پروانه روی بالش من به خواب رفته بود»، تصویرگر: لیدا طاهری، نشر نظر، ۱۳۹۰
- «باران دیگر نمیبارید»، تصویرگر: ماهی تذهیبی، نشر نظر، ۱۳۹۳
- «این همه بادکنکهای رنگی»، نشر نظر، ۱۳۹۳