پشت و رو

عنوان لاتین
Inside out: The junior Novelization

کتاب « پشت و رو » شما را جایی می‌برد که همه آن را می‌شناسیم ولی تا به حال به آن توجه نکرده‌ایم؛ به جهانی که درون مغز انسان است.

رایلی دوران کودکی بسیار شادی را پشت سر گذاشته بود. او با پدر و مادرش در شهر کوچکی در ایالت مینه‌سوتا زندگی می‌کرد. عاشق بازی هاکی، وقت گذراندن با دوستانش و اسکیت روی یخ دریاچه بود. اما وقتی رایلی یازده ساله شد، پدر و مادرش تصمیم بزرگی گرفتند و همه چیز تغییر کرد. پدر رایلی کسب ‌و‌ کار جدیدی را شروع کرده بود. برای همین، پدر و مادر رایلی خانه‌شان در مینه‌سوتا را فروختند و همگی به سن‌فرنسیسکو نقل مکان کردند. به همین سادگی زندگی رایلی از این‌رو به آن‌رو شد.

داستان کتاب « پشت و رو » کارکرد درونی مغز دختری را نشان می‌دهد که ۵ هیجان - شادی، غم، انزجار، ترس و خشم - به او کمک می‌کنند تا با شرایط استرس‌زایی که با آن روبه‌رو است، هر چند سخت، مواجه شود. شادی احساسی است که سعی دارد زندگی رایلی همیشه شاد باشد و کنترل احساس او را همیشه به دست می‌گیرد. ولی نمی‌داند همکاری تمام هیجان‌ها در کنار هم است که شخصیت رایلی را می‌سازد و رویارویی او را با مشکلات بهبود می‌بخشد.

این کتاب مناسب گروه سنی ۷ تا ۱۲ سال است، پیشنهاد می‌شود والدین این کتاب را برای کودکان خود بخوانند. درباره‌ آن و تجربه‌های مشترکشان گفت ‌و‌گو کنند.

پس از نوشتن کتاب پشت و رو، در سال ۲۰۱۶ انیمیشنی از این کتاب ساخته شد که جوایز گوناگونی از جمله اسکار ۲۰۱۶، گلدن گلاب ۲۰۱۶، کریتیکس چویس ۲۰۱۶ و بی اِی اف تی اِی ۲۰۱۶ را از آن خود کرد.

خواندن این کتاب با کودکان، والدین را به این آگاهی می‌رساند که چطور انتخاب‌های آنان در زندگی بر کودکان تاثیرگذار است و به آن‌ها راهکارهایی برای مواجهه با این تغییرها را نشان می‌دهد.

درباره‌ نویسنده کتاب « پشت و رو »

سوزان فرانسیس نویسنده‌ انگلیسی کتاب‌های علمی-تخیلی و فانتزی کودکان و نوجوانان، تاکنون کتاب‌های دیگری چون یخ زده، در جستجوی دوری، موآنا، زوتوپیا، دایناسور خوب و... را نوشته است که انیمیشن‌هایی از آن‌ها نیز ساخته شده ‌است و برنده‌ جوایز گوناگونی شده‌اند. از این میان، کتاب‌های در جستجوی دوری، دایناسور خوب و رایلی به فارسی ترجمه شده‌اند.

گزیده‌هایی از کتاب

رایلی توی اتاق ساکت و خالی‌اش تنها بود. کتاب‌هایش را از کوله‌پشتی بیرون کشید و لباس‌هایش را برداشت تا آن‌ها را توی کوله بگذارد. بعد، مکثی کرد و صورتش تغییر حالت داد.
ترس، کنترل اوضاع را به دست گرفته بود. « واقعا می‌خوایم اینکار رو بکنیم؟ منظورم اینه که... این کار خیلی خطرناکه!»
عصبانیت، ترس را کنار زد و خودش پشت میز ایستاد. «ببین هیچ خاطره ی اصیلی نداریم. می‌خوای رایلی خوشحال باشه یا نه؟ باید برگردیم مینه‌سوتا و چندتا خاطره‌ی جدید بسازیم.»
حالت مضطرت رایلی جایش را به حالتی عصبی داد، لباس‌هایش را توی کوله گذاشت و از اتاق خارج شد.

برگردان
نیلوفر امنزاده
تهیه کننده
زینب آقایی
سال نشر
۱۳۹۵
ناشر
نویسنده
Suzanne Francis, سوزان فرانسیس
Submitted by editor3 on