سنجاب کجا رفته بود؟

«سنجاب کجا رفته بود؟» داستان سنجابی است که در یک بطری گرفتار می‌شود. بطری‌ای که دوست‌اش، پسری کوچک، آن را دور انداخته است.

پسرک کتاب «سنجاب کجا رفته بود؟» مثل همیشه بطری خالی شیرش را از پنجره پرتاب می‌کند بیرون. از ایوان و پرده‌ای که باد در آن پیچده و فضای سرسبز بزرگی در قاب تصویر روبه‌روی پسرک. او شیشه را از مرز تصویر خودش به مرز دیگری می‌اندازد. دو قاب تصویر، روبه‌روی هم، این را به خوبی بازنمایی می‌کند. بطری شیر، جایی دورتر از روزهای پیش می‌افتد، دورتر از بطری‌های دیگر. این‌بار پسرک دو دست‌اش را گذاشته زیر چانه‌اش و از میان پنجره، به سوراخ درخت بلوط روبه‌روی خانه نگاه می‌کند و منتظر دوست‌اش سنجاب است تا به او سلام کند. اما... و ما این اما را دنبال می‌کنیم در صفحه‌های بعد. سنجاب توی بطری خالی شیر رفته و به ته مانده‌ی شیر زبان می‌زند. بطری تکان می‌خورد و از جایی به جایی دیگر پرتاب می‌شود و پسرک منتظر سنجاب است و نمی‌داند چه اتفاقی برای‌اش افتاده. وقتی پسر همسایه برای بازی دزدی دریایی سراغ پسرک می‌آید، او می‌گوید که حوصله‌ی بازی ندارد و این‌بار ما حدس و گمان‌های او را درباره‌ی سنجاب در واژه‌ها می‌خوانیم و در تصویرها می‌بینیم که سنجاب درون بطری، هر بار به چه سمتی پرتاب می‌شود. پسرک فکر می‌کند سنجاب رفته بازی کند و یا برای خودش دوست جدیدی پیدا کرده و یا از مزه بلوط خسته شده و یا لانه‌اش کوچک بوده و دنبال جای بزرگ‌تری است و یا رفته کنار دریا آب تنی و یا از دست او ناراحت است. همراه با همه‌ این واژه‌ها و جمله‌ها، ما سنجابی گرفتار درون بطری را می‌بینیم که گرگ سراغ‌اش آمده، دست‌اش از داخل بطری به بلوط نمی‌رسد، داخل آب افتاده و خطرهای بسیاری را پشت سر گذاشته است.

و تصویری که نجات سنجاب را نشان می‌دهد در یک خط داستانی دقیق! دوست پسرک که برای آب‌تنی رفته، بطری را از آب می‌گیرد و سنجاب را برمی‌گرداند. کتاب دیگر در واژه‌های‌اش سکوت می‌کند و تصویرها به ما پسرک را نشان می‌دهد که سنجاب را بغل گرفته و با دوست‌اش بطری‌ها را از طبیعت جمع می‌کند.

یک کتاب تصویری زیبا در هماهنگی میان واژه‌ها و تصویرهایش. کتاب «سنحاب کجا رفته است؟ » هم داستان است، هم بازی، هم معما، هم آموزش و هم سفر. سفری که هم محیط زیست پیرامون پسرک را از بطری‌ها نجات می‌دهد، هم ما را با سنجاب و دردسرهای‌ ریختن زباله در طبیعت همراه می‌کند و هم سفری است که پسرک را به درک تازه‌ای می‌رساند از تمیز نگه داشتن محیط پیرامونش. زاویه‌های دید بسیار زیبای تصویرها، این محیط سبز را گاهی از بالا نشان می‌دهد و گاهی از نزدیک‌ترین زاویه و از چشم سنجاب یا دهان گرگ!

از خواندن و دیدن این کتاب هم کودکان لذت خواهند برد و هم بزرگسالان.

«سمیرا قیومی» متولد سال 1360 در سمنان است. وی عضو هیئت علمی دانشگاه و نویسنده و مدرس داستان‌نویسی است. از دیگر کتاب‌های او می‌توان به «‌خنده‌های تربچه‌ای، ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی»، «صورتی مثل ابر، ناشر: انتشارات شکوفه»، «لولو آلبالو، ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی» و «یک دو سه چیلیک، ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی» اشاره کرد.

«محسن دمندان» اهل استان اردبیل و متولد 1368 است. او فعالیت هنری خود را با کاریکاتور و کارتون آغاز کرد و سپس وارد عرصه ساخت انیمیشن شد. در ادامه در دانشگاه به صورت آکادمیک رشته تصویرگری را دنبال کرد. او در سال 2021 برنده مسابقه تصویرسازی و طراحی کتاب روسیه شده است.

گزیده‌هایی از کتاب

پسرک مثل همیشه نشانه رفت و بطری شیرش را پرتاب کرد.

هووورررااااا!

بطری جایی دورتر از دیروز و پریروز افتاد.

اما نه خیلی دورتر...

پسرک به درخت بلوط روبه‌روی اتاقش نگاه کرد. می‌خواست به دوستش، سنجاب، سلام کند.

اما...

تصویرگر
تصویرگر
محسن دمندان
سال نشر
۱۳۹۷
نویسنده
سمیرا قیومی
Submitted by editor2 on