«بیا جشن تولد بگیریم!» از مجموعه کتاب «من و داداشم!» داستان ماجراهایی است که گودون در روز تولدش، با برادر کوچک خود دارد. او برای این که نگذارد برادرش خرابکاری کند، هرکاری میکند، اما همه چیز آنطور که او میخواهد پیش نمیرود. گودون در پایان جشن، در مییابد که به خاطر برادرش به مهمانها خوش میگذرد.
چهارشنبه تولد گودون است. او یک جشن خوب میخواهد، بنابراین دست به کار میشود. گودون به اتاقش میرود تا لباس ویژهاش را بپوشد، برخلاف میل مامان، او لباس یک دراکولا را میپوشد، جای کادوها را مشخص میکند و منتظر مهمانها میشود. البته همه این کارها را بیصدا انجام میدهد، چون او یک برادر کوچکتر به اسم گاستون دارد که نمیخواهد بیداش کند. به دید گودون، برادرش از تولد چیزی نمیفهمد و همه چیز را به هم میریزد.
دوستان گودون یکی یکی میآیند و با سر و صداها متاسفانه برادرش بیدار میشود. گودون در حالیکه باید در تولدش باشد، ناچار برای گاستون هم لباس آماده میکند.
در نهایت زمان آمدن کیک میرسد. ناگهان، در یک لحظه گاستون، کیک را باز کرده و همه جا پخش و پلا میکند. مامان هم به اجبار برنامههایش برای تولد را کنار میگذارد و زمین را تمیز میکند. بچهها هم بازیهای دلخواهشان را میکنند، البته که گاستون را وسیله بازی میکنند، یک بار ماهی و یک بار گاریاش میکنند و خواهرش هم حسابی کیف میکند. در پایان جشن، دوست گودون به او میگوید که برادرش خیلی با نمک است، اگر او جشن بگیرد، گاستون را هم دعوت میکند. گویا، با همه دردسرها به مهمانهای جشن، خوش گذشته است.
«بیا جشن تولد بگیریم!» ماجرای سراسر چالش یک خواهر با برادر کوچکش است، آن هم روزی که تولد اوست. گودون، شخصیت اصلی داستان، خودش را معرفی میکند و قصهاش را میگوید. در روند داستان او با برادرش درگیریهای مختلفی دارد، اما با او همراهی میکند و در جشن شریکش میکند. او راههایی به سرش میزند تا بتواند خرابکاریهای گاستون را مدیریت کند، اما این راهها همه جا موفق از آب در نمیآیند. گودون در نهایت متوجه میشود که دوستانش از حضور برادر لذت میبرند. موضوعات مختلفی مانند پرورش مهارت حل مسئله، ناامید نشدن و همدلی در تار و پود داستان «بیا جشن تولد بگیریم!» تنیده شده است.
نویسنده به صورت خلاقانه روایت داستان را از دیدگاه گودون ارائه داده است؛ این کار تاثیر داستان را بیشتر کرده، چرا که، به نوعی با کودکی که شرایط همانند دارد و میخواهد داستان را بشنود، همدلی میکند. تصویرها رنگارنگ و شوخ طبعانه است که همسو با داستان، حرفهای گودون را برای خواننده، روشن میسازد.
کتاب «بیا جشن تولد بگیریم!» یکی از جلدهای، مجموعه کتاب «من و داداشم»است. این داستانها، چالشهای کودکی است که به تازگی صاحب یک برادر شده است. کتاب از زبان گودون، شخصیت اول داستان، روایت میشود و او از دید خود، ماجراها را میگوید. گودون در میان درگیریها و دغدغههایش تلاش میکند مسئلههایی که برایش پیش میآید را حل کند. او برای پیش بردن کار خودش یا برای کمک به پدر و مادر، از برادرش نگهداری میکند، و گاهی به عنوان خواهر بزرگتر تصمیم میگیرد برادرش را نجات دهد.
«یه بچهی دیگه؟ چه بامزه!» از دیگر جلدهای این مجموعه است. این داستان که اولین جلد از این مجموعه است درباره روزی است که گودون میفهمد مادرش قرار است برای او یک برادر کوچولو بیاورد. او اول میترسد و فکر میکند مادرش توپی قورت داده است، اما پدر برای او توضیح میدهد که یک نینی در راه است. «داداش کوچولوی خرابکار» درباره موشی به نام آلبرت است که گودون هدیه گرفته است، اما برادر کوچک گودون، آن را اذیت میکند. گودون با پول قلکش، برای او یک حیوان دیگر میخرد، اما مشکل حل نمیشود. در پایان آنها دو موش و یک گربه در خانه دارند.
«من معلم، تو شاگرد!» داستانی درباره مامان گودون است که از وقتی برادر کوچکش به دنیا آمده، بیهوش و حواس شده است. به دید او مادرش حرفهای مهمی را به برادرش نمیزند، پس خودش دست به کار میشود. او کل روز تلاش میکند مسئلههای مهم را به برادرش یاد بدهد و معتقد است برادرش وقتی بزرگ شود حتما از او تشکر خواهد کرد. «روزی که رفتیم سفر»ماجراهایی است که گودون در سفر با برادرش دارد. وسایل او همه ماشین را گرفته و دیگر جا برای بقیه نیست. ماشین شلوغ است و بابا از جا دادن وسیلهها در ماشین، کلافه است؛ جاده هم راهبندان شده و حالا نوبت گاستون است که گریه کند. بالاخره پدر در گوشهای نگه میدارد و او کمی استراحت میکند و میخوابد.
«تو مریضی، من دکتر» درباره گودون است که میخواهد دکتر بازی کند. او تلاش میکند شربت مخصوص خودش را بسازد، اما برادرش همه چیز را به هم میریزد. گودون کوشش میکند او را معاینه کند اما او با جیغ و داد، اجازه نمیدهد و پیش مامان میرود. کم کم معلوم میشود که او نفس نفس میزند و قرمز است . آقای دکتر برای معاینه او و واکسن گودون به خانه میآید. گودون با این که میترسد اما واکسن را میزند و معاینه برادرش هم، نشان میدهد که حالش خوب است.
«بیا آشپزی کنیم» درباره روزی است که مادر گودون خیلی ناراحت و خسته است و برای انجام کارها از خانه بیرون میرود. گودون تصمیم میگیرد برای آنها شام بپزد تا از خستگیشان کم شود؛ اما او باید مراقب برادرش هم باشد. آنها بالاخره به هم کمک میکنند، اما همه چیز به هم میریزد. از روی چهارپایه میافتند و همه جا پر از سس میشود. خانواده آن شب شام به جای ماکارونی، یک املت خوشمزه با دست پخت گودون میخورند.
«بچه بگیر بخواب!» ماجراهای خوابیدن گاستون است. قرار است برای گودون و خانوادهاش مهمان بیاید. مامان سرش شلوغ است پس گاستون را به خواهرش میسپارد. او خیلی خرابکاری میکند. تا آخر شب چندین بار خواهرش را به اتاقش میکشد و برای خوابیدن بازیگوشی میکند. آخر سر هم با یک حرف ناخوشایند به عمو، هر دو مجبور میشوند در اتاق بمانند، هر دو هم خوابشان میبرد.
«پوشک دیگه بسه!» درباره گاستون کوچولوست که مادر میخواهد او را از پوشک بگیرد. مادر برای او به ازای هر روز هفته شورت خریده و به او میگوید از این به بعد باید توی لگن دستشویی کند، اما گاستون همه جا، به جز در لگن، کارش را میکند. پس خواهرش گودون، تصمیم میگیرد به او کمک کند و موفق هم میشود. او به برادرش یاد میدهد که چه باید بکند.
«فانی جولی» نویسنده مجموعه کتابهای «من و داداشم»اهل فرانسه است. او در ابتدا در حوزه تلیغات فعالیت میکرد و در کنار آن نمایشنامه و فیلمنامه برای سینما و تلویزیون مینوشت. جولی اولین کتاب خود را در سال 1986 منتشر کرد. او بعد از مادر شدن، به نوشتن کتاب برای کودکان علاقهمند شد. از آن زمان، جولی حدود 200 عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته است. او برای آثار خود حدود سی جایزه ادبی دریافت کرده است.
«رز کپدویلا»، تصویرگر مجموعه کتاب «من و داداشم»، به جز تصویرگری، نویسنده کتابهای کودک نیز هست. او اهل اسپانیاست و در سال 1939 به دنیا آمده است. او کارش را با نقاشی رنگ روغن، آب رنگ و چاپ پارچه آغاز کرد و نمایشگاههایی از آثارش به نمایش درآمد. کپدویلا در سال 1980 به نوشتن و تصویرگری کودک روی آورد. «کپدویلا» سه دختر دارد که منبع الهام یکی از مشهورترین شخصیتهای تصویرگری او هستند. در سال ۲۰۱۰، او مدال طلای افتخار، در هنرهای زیبا را از شورای وزیران اسپانیا و مدال افتخار از مجلس نمایندگان کاتالونیا دریافت کرد.