روی ابرهارت به تازگی به همراه خانواده به شهر کوکونات در ایالت فلوریدا آمده است و در مدرسه راهنمایی تریس درس میخواند. روزی که دانا مترسون پسر زورگوی مدرسه صورت او را به پنجره اتوبوس مدرسه میچسباند، در خیابان پسری با پاهای برهنه را در حال دویدن میبیند و کنجکاو میشود و پرس و جو او را وارد ماجراهای بسیاری میکند.
او نخست با بئاتریس خواهر ناتنی مولت فینگرز، پسر مرموز دونده، و سپس با خود او آشنا میشود. سرانجام این دوستی با خبر شدن از شرایط زندگی جغدهای نقبکن است. آنها در محوطهای لانه دارند که شرکت پنکیک یکی از همکلاسیهایش برای ساختن رستوران در حال خاکبرداری است.
مولت فینگرز با خرابکاری کردنهای گوناگون تلاش میکند خاکبرداری را به متوقف کند و به همین دلیل برای دستگیری خرابکار مرموز پای پلیس به ماجرا کشیده میشود. در پایان پیروزی با روی و دوستانش است و منجر به دستگیری مسئولان شرکت پنکیک میشود که با وجود لانه حیوانات خلاف قوانین محیطزیستی در آن منطقه اقدام به خاکبرداری و ساخت و ساز کردهاند.
اثر دو وجه دارد و نوجوانان هم با مسائل اجتماعی همسالان خود از جمله روابط مولت، بئاتریس و دانا با خانوادههایشان و دیگران آشنا میشوند و پی میبرند که سبب برخی از ناهنجاریها در میان نوجوانان را، باید در خانوادهها جستجو کرد و هم با مسائل محیطزیستی آشنا میشوند.
درست وقتی که اهالی شهر کوکونات کاو منتظر باز شدن رستوران مادر پائولا و پنکیکهای خوشمزهاش هستند، جغدهای کوچک روزبه روز به بیخانمانی نزدیکتر میشوند. بر خلاف این که همه از باز شدن رستوران باخبرند، بیخانمان شدن و از بین رفتن جغدها را فقط ری و بئاتریس و برادر ناتنیاش میدانند؛ پسر دوندهای که، برای زنده ماندن جغدها و خانه و زندگیشان، هر کاری میکند، هر چند خودش مدتهاست از خانهاش دور مانده است.
داستان پر ماجرایی که کارل هایسن از شهری در فلوریدا و نوجوانهایش تعریف میکند آرام، اما با تعلیق، پیش میرود؛ طوری که از همان اوایل کتاب سرنوشت جغدهای شهر کوکونات کاو ومولت فینگرز برای خواننده مهم میشود.
مولت فینگرز از کجا آمده و چرا او در پی نجات دادن جغدهاست؟
وقتی هیچ کدام از اهالی شهر و سازمانهای مسئول به این مسئله توجه ندارند، سرنوشت جغدها این است که نجاتدهندهشان پسری باشد با خشمی پنهان در وجودش، که تنها دویدن و دور شدن او را آرام میکند. پسری ناتوان در برقراری ارتباط با دیگران و خانواده اش، که هنوز نمیداند در پایان ماجرای جغدها دوست خوبی مثل ری پیدا میکند.
این کتاب، بیش از آن که ماجرای نجات جغدها باشد، ماجرای توانایی نوجوانها در انجام کارهایی است که به نظر سخت و نشدنی میآیند. نوجوانهای این کتاب، در عین این که معمولیاند، توانا نیز هستند. همه چیز از یک کنجکاوی شروع میشود و بعد، با دنبال کردن چیزی که میخواهند و امیدواری تا آخرین لحظهها، کاری میکنند که هیچ کدام از بزرگترها توانایی انجامش را نداشته اند.