نشان دلیری

نورا پسری ایلیاتی است که پدرش در دوره کودکی او به دست مردی از ایل همسایه کشته می‌شود. نورا به رسم قبیله باید پسر آن مرد را بکشد تا نشان دلیری را به‌دست آورد اما مادر نورا اورا به بخشیدن و گذشت تشویق می‌کند.

شخصیت اصلی این داستان، نورای جوان با سایه‌‌ سنگی بر فراز تپه‌ها‌ی بلند گفت‌وگو می کند. او این سایه را پدر خود می‌داند و مراقب آن است. عنوان داستان بجا انتخاب شده است، نشان دلیری، گردنبندی برنجی است که با گم شدن آن، ماجراهای داستان در راستای یافتن نشان دیگری برای دلیری پیش می‌رود. نقطه‌ی اوج داستان زمانی است که نورا پی می‌برد جوانی که نجات داده است، پسر قاتل پدرش است. ماجراها با زمینه‌سازی مناسب، بخشش او را از سوی نورا، باورپذیر می کنند. زبان داستان ساده و مناسب است. تصویرهای مینیاتوری رنگی به خوبی در فضای داستان حرکت می‌کنند.

تهیه کننده
عاطفه سلیانی
سال نشر
۱۳۸۴
ناشران
نویسنده
جمال‌الدین اکرمی
Submitted by admin on