در یک بعد از ظهر تابستانی لاک پشت برای دیدن یک چیز قرمز قرمز قرمز با عجله در شهر به راه می افتد. گل های سرخ راکون، گیلاس های قرمز خرگوش، جوراب های قرمز بز، سقف خانه قرمز روباه و .... آن چیزی نیست که لاک پشت مشتاق دیدن است.
او آنقدر عجله دارد که فرصت توضیح به دوستان و همسایگان کنجکاوش را ندارد. بنابراین آن ها هم برای دیدن یک چیز قرمز قرمز قرمز با او همراه می شوند. در پایان سفر همه به تماشای غروب زیبای خورشید می نشینند.
داستان به سبب خط داستانی تکرار شونده و تصاویر زیبا برای خردسالان ایده آل است. مخاطبان کوچک ضمن این که از پیدا کردن اشیا قرمز در تصاویر کتاب لذت خواهند برد، می توانند درباره ی "چیز قرمز قرمز قرمز" گمانه زنی کنند. در چاپ متن از فونت درشت استفاده شده است و برای نوآموزان مناسب است.
لاکپشت خیلی عجله دارد. او دنبال یک چیز قرمز میگردد و وقت ندارد با کسی حرف بزند. اما چه چیز قرمزی؟ گلهای رز؟ خرگوش؟ جورابهای بز؟ سقف خانهی روباه؟ همه همسایهها میخواهند بدانند، برای همین دنبالش راه میافتند. وقتی لاکپشت بالاخره میایستد، هیچ چیز قرمزی وجود ندارد، اما ناگهان همه میبینند؛ یک چیز قرمزِ قرمزِ قرمز.
والری گورباچف، نویسنده و تصویرگر کتابهای کودکان در «قرمزِ قرمزِ قرمز» فرق دیدن و نگاه کردن را دستمایه داستانش قرار میدهد و با زبانی ساده و شیرین، داستانِ لاکپشتی را به تصویر میکشد که در جستوجوی قرمزترین چیزیست که تا به حال دیده و در این ماجراجویی و کشف بزرگ، دیگران را هم با خود همراه میکند.
گورباچف در این داستانِ تصویری به مخاطب کودک، مرز باریک بین دیدن و نگاه کردن را نشان میدهد و به او میآموزد که گاه با تغییر زاویه نگاهمان، سادهترین و پیشپاافتادهترین مسائل معنای دیگری مییابند و در پی این معنایابیست که میتوان به بزرگترین کشفها دست پیدا کرد و شگفتزده شد.
والری گورباچف کتابهای زیادی را برای بچهها نوشته و تصویرگری کرده است. خودش میگوید: «از وقتی یادم میآید نقاشی کشیدن را دوست داشتم. پدرم میخواست ریاضی بخوانم، اما من هنر را انتخاب کردم.» گورباچف دهم ژوثن ۱۹۴۷ در اُکراین به دنیا آمده و سالهاست در نیویورک زندگی میکند. از دیگر کتابهای این نویسنده و تصویرگر میتوان به کتابهای «قرمز، قرمز، قرمز»، «چه فکر خوبی، مولی!»، «نیکی و هدیهی هیجانانگیز تولد» , «نیکی و روز بارانی» اشاره کرد.