کتاب «خرسی که چپق میکشید»، یک فانتزی شیرین و جذاب با ماجراهایی هیجانانگیز است. سید جواد راهنما چنان خوب از پس پرداخت داستانش برآمده که امکان ندارد باورتان نشود بابای ممرضا خرس شده!
بابای ممرضا خرس شده. خرسی که هنوز چپق میکشد. همان چپق بابای ممرضا را. و حالا کسی که باید بابا را نجات بدهد همین ممرضاست. همین ممرضای که از چایآبلیمو خوردن بابایش خسته شده بود. از لمدادن او کنار بخاری و مدام چپق کشیدنش خسته شده بود. از داستان تکراری شکار خرسش خسته شده بود. از همیشه و همیشه شلغم خوردن خسته شده. اما با همه اینها او بابایش را دوست دارد. دلش برایش تنگ شده و تلاشی نفسگیر را آغاز میکند تا بابایش را پیدا کند و او را به شکل اولش برگرداند. این وسط بقیه انگار خوشحالاند. خوشحال از اینکه بابای ممرضا خرس شده. از مامانش گرفته که از چمچمه چیدن از کوه و فروختنش راحت شده تا کریمخسته که معلوم نیست چرا اینقدر خوشحال است. شاید چون با همکاری مامانِ ممرضا از نمایش دادن خرسی که چپق میکشد پول خوبی به جیب میزند. مامان حالا نه تنها کمتر غر میزند بلکه گاهی توی خانه راه میرود و برای خودش بشکن میزند و پولهایش را میشمارد. تنها کسی که این وسط کمک ممرضاست، رعناست. دختر همسایه. گیرم که اولش به زور ممرضا و با ناباوری به او کمک میکرده اما حالا از جان و دل کمکش میکند. کمک او و بابای خرس شدهاش.
از ویژگیهای درخشان کتاب «خرسی که چپق میکشید» زبان موجز و استفاده که کلمات و تشبیهات و استعارههای به جاست. همچنین نویسنده کوشیده تا با خلق فضایی آشنا و بومی مخاطب را درگیر داستان کند. در لایههای زیرین داستان چیزی تلخ و گزنده هست. فقر و اهمیت آن. اینکه چه تاثیری روی آدمها میگذارد. این که فقر و وسوسه پول میتواند آدمها را وادارد با کسانی که زمانی آدمهای مهم زندگیشان بودند طور دیگری رفتار کنند. شخصیتهای چندلایه و چندبعدی داستان به خواننده این امکان را میدهد تا بتواند با آنها همراه شود، همذاتپنداری کند. اشتباهاتشان را ببیند، از دستشان عصبانی شود اما در نهایت دریابد که این خود زندگیست با همهی طیفهای رنگیاش.
شخصیت اصلی داستان بیشتر از همه ما را با خودش همراه میکند. گاهی کرخت و بیحال است. گاهی غمگین و گاهی چنان پرشور که خواننده را به وجد میآورد. اما یک چیز در او کمرنگ نمیشود. عشق به پدرش و تلاش و جستجو برای نجات او. پدری که حالا انگار جز ممرضا امیدی ندارد.
کتاب «خرسی که چپق می کشید» یکی از دو برنده سیوپنجمين دوره جايزه كتاب سال است.
درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «خرسی که چپق میکشید»
سید جواد راهنما نویسنده جوانِ کتاب «خرسی که چپق میکشید» سالهاست که برای بچهها کتاب مینویسند. ویژگی برجسته کارهای او زبان طنزآمیز، خلق موقعیتهای داستانی جذاب، خلق شخصیتهای چندبعدی، و فانتزیهای به شدت باورپذیر و محکم است.
اولین کتابش برای بچهها «اینجا جنگل» نام دارد. بعضی از آثار دیگر او عبارتند از: «روز گمشدهها»، «ممشجان من را نخور»، «تولد یک نقاشی»، «یکمشت نمک»، «وردهایی که دزد میگیرند»، «گورخر کوچهی بنبست»، «بابای من، مرد کوچک و سرسرهی بامزه»، «موشهای من و بابام»، «الاغ فرغونسوار». سید جواد راهنما در سال ۱۳۸۸ برای داستان گوشگلدونی برنده جایزه گام اول شد.
کتاب همچنین تصاویر درخشانی دارد. تصویرگر کتاب، طاهره زحمتکش تصاویری با جزییاتی فوقالعاده و داستانی خلق کرده. فاطمه زحمتکش معلم نقاشی و تصویرگر کتابهای کودکان است.