اسب و سیب و بهار

اسب سفید از گله جدا می شود و به باغ سیب می رود. سیب درختان چیده شده اند و تنها یک سیب سرخ بر شاخه باقی مانده است. اسب سیب را از شاخه می چیند و بر یالش سوار می کند. حالا اسب و سیب دیگر تنها نیستند. اما هنگامی که اسب از میان درختان می گذرد، شاخه ها سیب را از روی یال اسب به درون رود می اندازند. سیب به همراه رود به گندمزار می رسد. اسب هم به دنبال سیب روان می شود. پسرکی سیب را از جوی آب می گیرد. اما هر بار پسرک سیب را به دهانش نزدیک می کند اسب شیهه ای می کشد. پسرک نیز سیب را با طناب برگردن اسب می آویزد.

سال نشر
۱۳۸۰
نویسنده
احمد رضا احمدی
Submitted by editor3 on