نوع مقاله

زیر دسته بندی ها
تو مهربان بودی و تکه تکه، دلت را به برگ‌ها دادی و از نهایت اندیشه‌های ویرانی, به اعتماد عظیم گاه تکیه زدی و دست‌هایت - مانند رودهای بلند - تمام پنجره‌ها را به کوچه مهمان کرد و عشق آبی شد که ما به دانش سبز گیاه تازه شویم تو مهربان بودی و خوب می‌دانستی که دوستی زیباست و خوب می‌دانستی
سه شنبه, ۵ اسفند
فهرست:پیام اردشیر به کید هندیدختر مهرکبرسر چاهراز دخترزادن هرمزدراز گفتن شاهپور
سه شنبه, ۵ اسفند
بر آب‌های نقره می‌گذری در سادگی ماه با جزیره‌هایی از ستاره بر گیسوان سالیانی بر این، عشق را با من به دور ترين آسمان می‌خواهی به بدايت گندم، تا بلوغ دست‌ها را به آفتاب برسانیم در آفتاب اگر تکه زمینی از آن ماست، بگذار  تا ادامه‌ی ما باشد ادامه ما با هم تا زندگی را در جام‌های سادگی بنوشیم  و عشق را در نیلوفر و مروارید سفر کنیم
دوشنبه, ۴ اسفند
خواب ديدم: پنج گنجشک بازیگوش  از راه رسیدند و یکی یکی نشستند لب پنجره. شروع کردند به گفت‌­وگو. زبان‌شان را می‌­فهمیدم اما نمی­‌توانستم به همان زبان جای دانه‌ها را نشان‌شان بدهم  نمی­‌توانستم بگویم: ارزن‌های لذیذ و تازه در پاکتی قهوه‌­ای  گوشه­‌ی ایوان مانده‌­اند منتظر. چیزهای دیگری هم هست،  من هم هستم و حرف‌هایتان را هم
یکشنبه, ۳ اسفند
روزی ملا زردآلویی چند در آستین داشت و از راهی عبور می‌کرد جمعی را دید نشسته‌اند بانک برایشان زد که اگر هریک از شما گفتید که در آستین من چیست زردآلویی که از همه بزرگتر است به او می‌دهم یکی از آن‌ها گفت هرکس خبر بدهد یقیناً علم غیب می‌داند.  
یکشنبه, ۳ اسفند
ژانر کتاب به‌سادگی روشن می‌کند که هر کتاب در کدام دسته یا زیرمجموعه قرار می‌گیرد. اگر اهل کتاب‌خواندن باشید، درباره‌ی برخی از این ژانرها شنیده‌اید.
چهارشنبه, ۲۹ بهمن
روزی قمقمه را برداشت و در کنار نهر رفت تا آب بیاورد ناگاه قمقمه از دستش رها شده در آب افتاد ملا کنار نهر آن منتظر نشست یکی از مصاحبانش پرسید در اینجا چه می‌کنی و منتظر چیستی گفت منتظر قمقمه‌ام که در آب افتاده و فرو رفته است انتظار می‌کشم که برروی آب آید تا آن را بگیرم.
چهارشنبه, ۲۹ بهمن
ای ماه، ‌ای زیبای نزدیک و درخشان جان و دلم را کرده زیباییت سرشار از شوق تو چون کودکی هستم که گاهی خواهد تو را از آسمان با گریه‌ی‌زار  دستان خود را می‌گشاید، می‌برد پیش  تا گرم بفشارد تو را بر سینه‌ی خویش امشب بسی مرغان که می‌خوانند آواز  تور تو ریزد بر گلوی نرم آن‌ها اما سکوت ژرفی من دارد نوایی گویاتر از آوازهای گرم آن‌ها  آن کس که در حسن تو شاه نکته دانی است
چهارشنبه, ۲۹ بهمن
فهرست:نامه پسران اردشیرعقاب سرخزادن شاهپورراز گشودن موبد موبدان   نامه پسران اردشیر چنان که گذشت، اردشیر پس از آن که اردوان پادشاه اشکانی را شکست داد دختر وی را به زنی گرفت. از پسران اردوان دو تن پس از شکست پدر به کابل گریختند. دوتن دیگر را اردشیر به زندان انداخت.
سه شنبه, ۲۸ بهمن
زمانه تیره‌تر از چشم­‌های بسته­‌ی ماست جهان شکسته‌­تر از قامت شکسته­‌ی ماست یکی شکوفه نمی‌­بندد این درختان را که خاک، خسته از اندیشه‌های خسته­‌ی ماست چرا نه آنکه به نه توی خویش بگریزیم که آنچه مانده هم از آتش نشسته­‌ی ماست گسسته باد همان دست‌های پیوسته کز این معامله خواهان دسته دسته­‌ی ماست به رستگاری دل، با تو تنگ می‌گویم بيا و دست بر آور که عشق رسته‌ی ماست   فروردین ۹۷  
سه شنبه, ۲۸ بهمن
حساس می‌کنم همه مدارهای فضایی ترا به غفلت پرسه می‌کشند می‌خواهم در اکنون تو تست برآرم ما که زمین را به سرگردانی نمی‌خواستيم  ما، بر لبخند و تعارف پیر می‌شویم. من، تو را به آبی‌ترین لحظه‌ها آرزو مندم اگر چه دیگران عشق را به افسانه‌ها می‌برند و تو را معمولی می‌خواهند من هرگز زمین را بی‌تو نپذيرفته‌ام. تو در ابريشم می‌گذری و پرتو ماه
دوشنبه, ۲۷ بهمن
به دوستانم، پراکنده در میهن
یکشنبه, ۲۶ بهمن
فهرست:مقدمه کرم جادوشکست اردشیر از هفتان بوختپیمان شکنی مهرکبرز و برز آذرتدبیر برادراناردشیر در جامه‌ی بازرگانانکشتن اژدها و گشودن دژ  
یکشنبه, ۲۶ بهمن
فهرست:مقدمهخواب پاپکراز ساسانزادن اردشیرخشم گرفتن اردوان بر اردشیراردشیر و کنیزک اردوانگریختن اردشیراز پی تاختن اردوانفرۀ‌ایزدیرفتن پسراردوان در پی اردشیرپیوستن بناک به اردشیرجنگ اردشیر و اردوانکارزار اردشیر باکردان  
شنبه, ۲۵ بهمن
سبز، مانند بهار رنگ دستان تو را می‌گویم من، دلم می‌خواهد مثل باران باشم که بیارم خود را قطره قطره قطره روی موسیقی خاک. من دلم می‌خواهد آفتابی باشم يا اناری به درخت، یا دلی باشم بر نیزه­ی عشق من دلم می­خواهد توی هر کوچه که آوازی هست، مثل توکا باشم  روی یک شاخه ی سبز
سه شنبه, ۲۱ بهمن
در زمان‌های خیلی قدیم پادشاهی بود که سه پسر داشت. وقتی پسرها بزرگ شدند، روزی پادشاه آن‌ها را خواست و گفت: بچه‌ها، دلم می‌خواست پیش از آن‌که پیر می‌شدم و قدرت و توانایی خود را از دست می‌دادم شما ازدواج می‌کردید و من می‌توانستم بچه‌های شما یا نوه‌های پسر و دخترم را می‌دیدم. هر سه بر پدرشان گفتند: پدرجان هرطوری که شما دستور بدهید ما عمل خواهیم کرد، اما اول به ما بگویید با چه دخترانی باید ازدواج بکنیم؟
سه شنبه, ۲۱ بهمن
فهرست: مقدمهخشم ارجاسبنامه ارجاسبپاسخ زریرآماده کردن سپاه پیشگویی جاماسبخشم گرفتن گشتاسبنوید سردارانرای گشتاسبنبرد ایرانیان و خیونانوعده‌ی ارجاسبکشته شدن زریربه میدان رفتن بستورپدر و فرزند
یکشنبه, ۱۹ بهمن
سرگذشت رستم، بزرگ‌ترین قهرمان داستان‌های باستانی ایران از روزگار قدیم در ایران رایج بوده. فردوسی شاعر نامدار ما، داستان دلاوری‌های او را در شاهنامه سروده است. به تازگی افسانه‌ای درباره جنگ رستم و دیوان به دست افتاده که به این صورت در شاهنامه نیست. اصل این داستان به زبان سندی است که یکی از زبان‌های ایرانی است و در آسیای مرکزی رواج داشته و مردم سمرقند و بخارا به آن سخن می‌گفته‌اند و امروز از میان رفته است.
شنبه, ۱۸ بهمن
فهرست: مقدمهلشکرکشی به حبشهپیام پادشاه حبشبازگشتآپیسکشتن بردیاکشتن خواهر بردیاپسر پرکساسب دو مرد مجوساعتراف کمبوجیهبردیای دروغینراز بردیایاران هفتگانهپایان کار پرکساسبنبرد در کاخ شاهی
چهارشنبه, ۱۵ بهمن
برای کتک خوردن یک انسان دلایل و بهانه‌‌های متعددی وجود دارد...
سه شنبه, ۱۴ بهمن