داستانک افتادن قمقمه در آب، ملانصرالدین

روزی قمقمه را برداشت و در کنار نهر رفت تا آب بیاورد ناگاه قمقمه از دستش رها شده در آب افتاد ملا کنار نهر آن منتظر نشست یکی از مصاحبانش پرسید در اینجا چه می‌کنی و منتظر چیستی گفت منتظر قمقمه‌ام که در آب افتاده و فرو رفته است انتظار می‌کشم که برروی آب آید تا آن را بگیرم.

Submitted by skyfa on