پیرزنی بود که از مال دنیا یک کلبه گلی و یک بز داشت. او با فروش شیر بزش زندگی میکرد. اما مدتی بود که روباهی شیر پیرزن را میخورد و فرار میکرد. یک روز پیرزن روی دیگ سرپوش گذاشت. سرپوش داغ بود.
یکی داشت و یکی نداشت. یکی میکاشت و یکی برمیداشت. پادشاهی به شکار خیلی علاقه داشت. روزی که با عدهای از درباریان میرود به شکار به دنبال آهویی میرود و از همه دور میافتد و وقتی به خودش میآید، میبیند هوا دارد تاریک میشود. شب را در جنگل سر میکند.
روزی بود، روزی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. نوازندهای بود که از دار دنیا یک سرنا و یک دهل و یک آسیادستی داشت. وقتی مُرد برای سه پسرش به غیر از اینها هیچی باقی نگذاشت. بعد از چند وقت پسران نشستند و ارث پدر را بین خودشان تقسیم کردند: آسیادستی رسید به پسر کوچک، سرنا سهم وسطی شد و دهل رسید به پسر بزرگتر و ...
جك و آنی خواهر وبرادر ۷ و ۸ ساله، با خانه درختی سحرآمیز به چین در زمان نخستین امپراتور آن میروند. آنها باید یك كتاب افسانهای را پیش از آنكه امپراتور - پادشاه اژدها - آن را بسوزاند با خود بیاورند.
روزی گرگی برای شکار حیوانی به راه افتاد. او رفت و رفت تا به درهای سرسبز رسید. در آنجا برهای را دید... اما از بره گول خورد. بره فرار کرد و گرگ خواند:
آواره بود یک بره
تک و تنها بود تو دره
کوچولو (پرنیان) شخصیتی خیالی و جزٔ اهداکنندهی رویا به آدمیان است. این شخصیتها با لمس اشیای متعلق به آدمیان، خاطرههای زیبای آنان را جذب میکنند و بعد با تمرکز بر آنها، آن خاطرهها را وارد رویاهای انسانها میکنند و با رویاهای شیرین به آدمیان آرامش و تعادل می بخشند.
داستان، ماجرای پسر بچه ای تنهاست كه زمانی لاك پشتی داشته. يك روز لاك پشتش گم می شود. حالا بعد از چند سال كه محلشان عوض شده است و به خانه و محله و مدرسه ای جديد آمده اند با پسری روبه رو می شود كه آن لاك پشت را به يادش می آورد.
«سارا» دختری ۱۴ ساله است که با برادر، خواهر و عمه اش در خانه ای ویلایی در کنار دریاچه کوچکی زندگی می کند.او در سن بلوغ است و از همه چیز و همه کس ناراضی است. سارا، برادرش چارلی را که ده سال دارد، اما به علت بیماری دچار معلولیت ذهنی شده به کنار دریاچه و تماشای قو ها می برد.
گورکن گفت: "وزغ خودخواه و سبک سر باز هم دچار غرور ثروتش شده و قصد دارد باز هم ماشیش را عوض کند. باید مدتی با او زندگی کنیم تا او را سر عقل بیاوریم."
داستان "باد در شاخه های بید" داستان ماجرا جویی های سرخوشانه ی وزغ، موش آبی، موش کور و گورکن و بازی و شیطنت آنها در میان قایق ها و لذت بردن از خوراکی های خوشمزه و ماجراجویی در وایلدوود است.
ناهی دختربچه ای است كه فروشنده ای دوره گرد از كنار دريا پيدا كرده و در يكی از روستاهای جنوب او را به زنی سياه به اسم دده بمباسی سپرده است. اسم او را بر وزن ماهی، ناهی می گذارند چون فكر می كنند دختر درياست.
"در پایان قرن بیستم، پدر یا مادر کودکان کم سن و سال بودن، مشکل است و در عین حال، هیچ هم از آن سادهتر نیست. در جهانی که اوضاع و احوال روزبهروز ناگوارتر و رقابتجویانهتر میشود ما باید بیوقفه نیازها و خواستههای خودمان را با نیازها و خواستههای کودکانمان هماهنگ کنیم.
آرمان پیرمردی فقیر و ولگرد و بیخانمان است که زیر یکی از پلهای پاریس زندگی میکند و تمام دارایی او در یک گاری خلاصه میشود که با خود به اینجا و آنجا میکشاند و هرچه گیرش میآید درونش میریزد.
در صفحات آغازین کتاب آمده است: " در دههی اخیر شاهد گزارشهای فراوانی در زمینه ناتوانی هیجانی، عاطفی و بیپروایی در خانوادهها، اجتماعات و جوامع بشری و خشم و ناامیدی فزایندهای در جوانب محتلف زندگی بودهایم، خواه در تنهایی خاموش بچههایی که با یک تلویزیون در نزد پرستار بچه رها شدهاند، یا درد و رنج بچههای ترک شده و بیسرپرست که با آنها بدرفتاری شده است، یا به طرز وحشیانهای مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند.
روزی روزگاری دو تا رفیق تصمیم می گیرند با هم بروند دیار به دیار بگردند و برای خودشان کار وباری دست و پا کنند. آن ها وسایل خود را جور می کنند و راه می افتند. یکی از آن ها می گوید برای اینکه بقچه هایمان را باز و بسته نکنیم و نان ها خشک نشوند بهتر است اول غذای یکی را بخوریم و وقتی تمام شد برویم سراغ غذای آن دیگری.
روزی، روزگاری درختی بود و او پسرک کوچکی را دوست میداشت. پسرک تا خردسال بود با شاخههایش بازی میکرد، سیبهایش را میخورد و در سایهاش میخوابید. به تدریج که بزرگتر شد دیگر کمتر با درخت انس داشت.
" بخوان با من، بساز با من" کتابی است که آموزش هنر موسیقی را با لذت بازی، نقاشی و نمایش همراه می کند و در کنار پرورش مهارت شنیدن، به تقویت غیرمستقیم حواس پنج گانه کودک می پردازد و او را به فراگیری این هنر ارزشمند تشویق می کند. این کتاب با درونمایه آموزشی الگوی مناسبی است برای مربیان، آموزگاران، پدران، مادران و تمام کسانی که به لزوم آموزش موسیقی به کودکان اعتقاد دارند.
برای سال های دوم و سوم دبستان مجموعه ای از دو كتاب خواندن و كارورزی فارسی آموزادبی دو، بخش میانی این مجموعه ی آموزشی – ادبی است. كودكان افزون بر آموزش زبان فارسی پایه، از راه ادبیات، با مهارت های زندگی و خلاقیت های هنری آشنا می شوند.
این کتاب بازآفرینی کهنترین افسانهی منظوم ایرانی «درخت آسوریک» است که پیشینهی آن به ۲۵۰۰ سال میرسد. برخی براین باورند که اصل افسانه به زبان پهلوی اشکانی در دورهی اشکانی بر سر زبانها بوده و سپس در دورهی ساسانی به زبان پهلوی ساسانی به نظم درآمده است.
"یه بچه ی دیگه؟ چه بامزه!" داستان دختر کوچکی است به نام "گودون". گودون فکر می کند مادرش توپ بزرگی قورت داده! اما کم کم می فهمد که باید منتظر ورود بچه جدیدی به خانه باشد. گودون از این موضوع احساس خوبی ندارد و برای جایگاه خوب و آرام خود در خانواده احساس خطر می کند. او سعی می کند پدر و مادر را راضی کند که بچه کوچک به جز دردسر چیز دیگری نخواهد داشت! اما موفق نمی شود.
پیرزنی در دهکده زندگی می کند. او برای اهالی ده از شیر بزش ماست درست می کند. "روباه دم بریده" داستان روباهی است که هر روز سراغ شیری که پیرزن از بزش دوشیده می رود، آن را می خورد و فرار می کند.