کتاب درباره اعتماد به نفس کودکان

<p>اعتماد به نفس یعنی کودک از تصویر خودش، از شخصیتش، و از کسی که هست خوشش بیاید.کودک باید باور داشته باشد که می‌تواند کارهای بزرگ انجام دهد شایسته دوست داشتن و عشق ورزیدن&nbsp;است.&nbsp;خود را ارزشمند دانستن&nbsp;یعنی کودک نقاط قوت و ضعفش را بداند، به خاطر نقاط قوتش احساس خشنودی کند و با ضعف‌ها و مشکلاتش کنار بیاید و در صورت امکان آنها را برطرف کند. نداشتن برداشت مثبت از خود منجر به بروز مشکلات رفتاری در ارتباط با دیگران، فعالیت‌های مدرسه، کار، ازدواج و… می‌شود.</p>

زیر دسته بندی ها
«هر وقت خوک‌ها پرواز کنند» داستان ماجراجویی‌های یک گاو است. او شرایط را تغییر می‌دهد، کارهایی می‌کند که تا به حال یک گاو آن‌ها را انجام نداده است و در این مسیر خوک‌ها را نیز به پرواز در می‌آورد.
سه شنبه, ۲۰ آبان
کتاب «وسلی‌آباد» درباره‌‌ی وسلی، پسربچه‌ای ۸-۷ ساله است که از نظر فکری با بچه‌های هم‌سن و سال خود وجه اشترکی ندارد. او تابع مد نیست و سرش به کار خودش گرم است اما این موضوع نگرانی والدینش را برمی‌انگیزد. وسلی در تابستان در باغچه‌ی خانه گل‌کاری و باغبانی می‌کند، اما نه گیاهانی معمول مثل گوجه فرنگی و کلم که سایر همسایه‌ها می‌‌کارند.
یکشنبه, ۶ مهر
کتاب «35 کیلو امیدواری» داستان گرگوری، پسری 13 ساله و 35 کیلوگرمی است که دست‌های ماهری دارد. دست‌هایی که چیزهای نو می‌آفرینند، تعمیر می‌کنند، باغبانی می‌کنند و ... . اما این مهارت گرگوری در مدرسه به کارش نمی‌آید. او از مدرسه متفر است اما به نظر می‌رسد به خاطر درجا زدن در بعضی کلاس‌ها بیش‌تر از دیگر بچه‌ها باید به مدرسه برود. بی‌علاقگی و ناکامی گرگوری در مدرسه باعث اخراجش می‌شود. وضعیتی دشوار برای او و پدر و مادرش.
شنبه, ۱۱ مرداد
کتاب تعطیلات عجیب و غریب داستان پسری است نه ساله که علاقه‌ زیادی به تماشای تلویزیون، خواندن کتاب و درست کردن پازل دارد؛ اما اصلاً از ورزش کردن و سرگرمی‌های پر جنب‌وجوش لذت نمی‌برد؛ و از همه مهم‌تر نمی‌تواند بدون خرس عروسکی‌اش شب‌ها بخوابد. تا این‌که یک روز پدرش او را در یک عمل انجام‌شده می‌دهد و تیم را علی‌رغم مخالفتش در یک اردوی ماجراجویانه ثبت‌نام می‌کند.
دوشنبه, ۸ خرداد
کتاب «چیزی درباره جرجی» داستان پسری است به نام جرجی با سری بزرگ و کوتوله که در کلاس چهارم درس می‌خواند. پدر و مادر او که هر دو هنرمند و نوازنده هستند او را بسیار دوست دارند. جرجی در مدرسه هم اوضاع خوبی دارد و با دوست صمیمی‌اش اندی روزگار خوشی دارد. اما با باردار شدن مادر و دوست شدن اندی با همکلاسی جدیدشان به یک باره زندگی جرجی دگرگون می‌شود. جرجی احساس خطر می‌کند؛ او می‌ترسد که جایگاه خود را بین پدر و مادر و دوستش اندی از دست بدهد.
شنبه, ۲۳ اردیبهشت
ژولیت ملکه‌ی قلب‌ها، پنجمین کتاب از مجموعه‌ی ماجراهای فروشگاه جادویی است. این فروشگاه هر بار چیزی به خریداران می‌فروشد که زندگی‌شان را به کل زیر و رو می‌کند. این بار نوبت ژولیت است؛ دختری خجالتی و کم رو که به او لقب «مسخره‌ی مکش مرگ ما» داده‌اند. ژولیت آن‌قدر خجالتی است که وقتی کسی او را دست می‌اندازد، آن‌قدر هول می‌کند که هر چه از دهانش درمی‌آید می‌گوید، شاید از آن وضعیت خلاص شود و همین موضوع از او یک آدم عصبانی در ذهن بقیه ساخته است.
چهارشنبه, ۶ اردیبهشت
کتاب «جنگی که نجاتم داد» داستان دختر نوجوانی است که به سبب نقص مادرزادی نمی‌تواند حرکت کند. داستان در سال ۱۹۳۹ سال آغاز جنگ جهانی دوم  رخ می‌دهد، دوره‌ای كه معلولیت جسمی معادل معلولیت ذهنی شمرده می‌شد.
دوشنبه, ۳ آبان
آلوین معتقد است که با ترس متولد شده است و از همه چیز می ترسد. او خود را با هنری دیوید ترو، نویسنده قدیمی آمریکایی مقایسه می کند چون شباهت هایی بین خودش و او می بیند. پدر آلوین تصمیم می گیرد او را به اردو ببرد تا ترس او بریزد. آنی بلی خواهرش نیز با آنان همسفر می شود. او در اردو دوست جدیدی پیدا می کند و یاد می گیرد که می توان شجاع بود در حالیکه از همه چیز هم ترسید. او تجربه خوبی از سفر بدست می آورد.
سه شنبه, ۶ مرداد
هانو پسرکی است که نمی تواند مشکلاتش را حل کند. این کتاب درباره ی هانو است واینکه چطور می تواند با کمک دوست خیالی اش، اژدها کوچولو، بر مشکلات غلبه کند. در این داستان، ماجرای کودکی تعریف می شود که با قدرت خیال اراده ی خود را باز می یابد. او پسرک چاقی است که در مدرسه نمی تواند با دیگران ارتباط خوبی برقرار کند وهمین مسئله باعث می شد از قافله ی درس عقب بماند. نویسنده تلاش کرده است ما را با خود به دنیای هانو ببرد، دنیای ترس ها، پس روی ها و شکست های او.
چهارشنبه, ۲۱ آبان
چه طور وقتی هیچ حساب مان می کنند زنده بمانیم؟ کتابی است برای دخترها و پسرهای یازده، دوازده ساله ای که از بزرگ شدن می ترسند یا از بی عرضگی خودشان کلافه اند یا فکرمی کنند اگر در اولین تلاش موفق نشوند، آدم خنگ و کودنی هستند یا این که سر و قیافه شان را دوست ندارند یا...
جمعه, ۲ آبان
جید و ویکی دو دوست صمیمی و جدانشدنی هستند. یک روز که با هم بر سر اینکه در گروه دو باشند یا نمایش با هم بگو مگو می کنند و جید هم تصمیم می گیرد از شرکت در هر دو گروه انصراف دهد. ویکی با عصبانیت از جید جدا می شود و بلافاصله با ماشین تصادف می کند.
شنبه, ۲ دی
 نخستین ماه از فصل بهار است. خرچنگ پاکوتاه کوچولو بزگتر شده و خانه اش که یک صدف کوچک است دیگر برای او مناسب نیست. ناچار صدف خود را برای یافتن خانه ای بزرگتر ترک می کند. او کمی می ترسد اما به زودی صدف مناسب و ساده ای را برای خود پیدا می کند. او در طول یک سال دوستان بسیاری پیدا می کند که خانه اش را تزیین می کنند، از او محافظت می کنند و به او در تمیز کردن خانه اش کمک می کنند.
یکشنبه, ۲ مرداد
کتاب «دختر ستاره‌ای» داستان ورود استار گرل، دختری که تا 16 سالگی در خانه درس خوانده، به دبیرستان مایکا در آریزونای آمریکا است. او با رفتار خود دبیرستان را دست‌خوش دگرگونی می‌کند. استارگرل متفاوت است؛ در لباس پوشیدن و رفتار. به همه کمک می‌کند، تیم رقیب را هم تشویق می‌کند، برای هم‌مدرسه‌ای‌های خود آهنگ تولد می‌خواند و عاشق یاری رساندن به افراد تنها و درمانده است. این همه تفاوت در مدرسه‌ای که «معمولی بودن» بزرگ‌ترین فضیلت است، استارگرل را در وضعیت دشواری قرار می‌دهد.
پنجشنبه, ۱۷ تیر
"راب" دوازده ساله که به تازگی مادرش را از دست داده تمام دلتنگی هایش را در یک چمدان بزرگ پنهان کرده و هرگز در آن را نمی گشاید. او با پدرش در یک متل در فلوریدای امریکا کار می کند. راب به نوعی بیماری پوستی مبتلاست که در اثر ناراحتی تشدید می شود.
دوشنبه, ۱۷ خرداد
داستان کتاب «دستی که بوسه می‌زند» راز قدیمی مامان راکنی را بیان می‌کند که نسل اندر نسل به او منتقل شده، راز آرامش و جدایی، رازی که همه در سنی باید آن را بدانیم و بپذیریم تا بتوانیم جدایی را تاب بیاوریم.
سه شنبه, ۲۱ اردیبهشت
دسپرا، آخرین فرزند پدر و مادر و تنها موش زنده میان خواهر و برادرهایش بود. او برخلاف موش ها با چشم‌های باز میان دیوارهای یک کاخ به دنیا می‌آید. او بسیار کوچک است با گوش‌هایی بسیار بزرگ. رفتارش هم هیچ شباهتی به موش‌ها ندارد. خواهر و برادرهایش سعی می‌کنند روش زندگی موش‌ها را به او یاد بدهند. اما هنگامی که خواهرش او را به کتابخانه می‌برد تا راه و رسم به دندان کشیدن کاغذها را یادش بدهد، اتفاقی عجیب رخ می‌دهد؛ نشانه‌های روی صفحه‌ها، همان‌هایی که خواهرش به آن‌ها «خرچنگ قورباغه» می‌گوید، شکل می‌گیرند. شکل‌ها به واژه‌ها تبدیل می‌شوند و عبارتی دلنشین و شگفت‌انگیز را تشکیل می‌دهند: «یکی بود، یکی نبود.» و این‌گونه دسپرا جادوی کلمات می‌شود و نمی‌تواند مانند موش‌های دیگر، از جویدن کاغذها و تکه تکه کردن کتاب‌ها لذت ببرد. دسپرا، موش کوچولویی است که شبیه خواهر و برادرها و پدر و مادرش نیست. شبیه هیچ موش دیگری توی دنیا نیست. او نمی‌تواند کتاب‌ها را بجود، محو تماشای نور خورشید نشود و وقتی کاخ از صدای موسیقی‌ای که پادشاه برای دخترش می‌نوازد، پر می‌شود، خودش را کنترل کند. دسپرا نمی‌تواند قوانین موش‌ها را یاد بگیرد. وقتی یک موش تمام قوانین موش‌ها را زیر پا می‌گذارد و بدتر از همه عاشق دختر پادشاه می‌شود، جایی جز سیاهچال تاریک و وحشتناک نصیبش نمی‌شود. بله! سیاهچالی پر از موش‌های بزرگ گرسنه که منتظر موش‌های کوچک می‌مانند. سیاهچال مرگ!
شنبه, ۴ مهر
«برادلی چاکرز» مزخرف‌ترین بچه مدرسه بود، یک هیولای تمام عیار. هیچ چیز به اندازه تنبیه شدن او، بچه‌های دیگر را خوشحال نمی‌کرد. او در کلاس «خانم ایبل» در ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر می‌نشست، چون دیگر عقب‌تر از آنجا جایی برای نشستن او نبود؛ تا اینکه «کارلا» به مدرسه آنها آمد ... و برادلی تبدیل به دوست ‌داشتنی‌ترین پسر مدرسه شد.
جمعه, ۱۲ تیر
فرانکلین نمی‌تواند بدون چرخ‌های كمكی دوچرخه سواری ‌كند، اما دوستانش می‌توانند. او كه بر سر این موضوع اعتماد به نفس خود را از دست داده است، تصمیم‌ می‌گیرد دیگر دوچرخه‌سواری نكند.
سه شنبه, ۱۲ آذر