کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان
داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آنها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداختهی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیتهای بیرونی برداشتهایی شده است، ولی همهی این واقعیتها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیشدانستههای نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل میشود. داستانهای کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستانهای کاملاً تخیلی و فانتزیگونه باشد یا واقعی.
مرد کلاه دودی مرد عجیب و غریبی بود او سال ها یک خواب سیر و درست و حسابی نکرده بود و حتی نخوابیده بود او شب و روز کار می کرد، او سال ها بود نه می خندید، نه به سفر می رفت و نه در دریا شنا می کرد.
یکشنبه, ۳۰ مرداد
"میراندا"ی ١٢ ساله با مادرش در آپارتمانی در نیویورک زندگی می کند. نیویورک سال ١٩٧٩. مادر میراندا عاشق شغل وکالت است اما بعد از به دنیا آمدن دخترش مجبور می شود ترک تحصیل کند و اکنون در دفتر وکالت به کارهای اداری اشتغال دارد اما شغلش را دوست ندارد.
یکشنبه, ۲ مرداد
روزی بود و روزگاری. کتابی بود با یک سوراخ. وقتی بازش می کردند کتابی می شد با دو سوراخ رو به روی هم که مثل دو پنجره باز، توفانی بین آن ها برپا می شد. این توفان از هوا نبود، از ماجراهای عجیب و باور نکردنی آن طرف سوراخ بود.
شنبه, ۱ مرداد
چرخ گاری تاقان در گل فرو رفته و او مدام بر اسب خود شلاق می زند تا گاری را از میان گل و لای بیرون بکشد، اما نمی تواند. تایتی پیرمرد ریش سفید روستا به کمک اسب می آید تا مانع آزار و اذیت و شلاق خوردن اسب شود.
شنبه, ۱ مرداد
آن روز، یک روز سخت، وحشتناک و بد برای الکساندر بود. صبح که از خواب بیدار شد، موهایش با آدامس به هم چسبیده بود. هنگام بلند شدن از رختخواب، پایش را روی اسکیت گذاشت و زمین افتاد. بعد ژاکتش را خیس کرد. الکساندر پیش بینی کرد امروز روز چندان خوبی برایش نخواهد بود. برای همین تصمیم گرفت به استرالیا برود. آیا در استرالیا اوضاع بهتر خواهد بود؟
سه شنبه, ۲۸ تیر
ناصر پسر نوجوانی است که با خانواده اش در روستایی نزدیک قصر شیرین زندگی می کند. آنان زمانی که برای خرید به شهر می روند با بمباران و حمله عراق به قصر شیرین روبرو می شوند. با پیشروی عراقی ها، آنان با مقدار کمی بار و بنه به اتفاق سایر روستاییان به کوه و دشت می زنند. راهنما پدر بزرگ است و آنان را به سمت دره ای که در آن قصر خسرو واقع است می برد.
دوشنبه, ۲۰ تیر
آرون لال است. مادر در آستانه دوازده سالگی برای اولین بار او را در خانه تنها می گذارد و برای تهیه آذوقه و هدیه ای برای او به شهرمی رود. او پدر خود را در کودکی از دست داده است و با مادرش تنها زندگی می کند. او طی این سال ها خواندن و نوشتن را از مادر آموخته است.
سه شنبه, ۲۴ خرداد
عنوان کتاب افتضاح آباد است و همه چیز آن به حق افتضاح البته افتضاح خنده دار، از شخصیت های کج و کوله اش گرفته با آن اداهای عجیب و غریب شان تا ماجراهای عجیب تر از آن که برای این شخصیت ها می افتد.
سه شنبه, ۲۴ خرداد
کتاب «بوته زارکیت» اثر نویسنده انگلیسی دیوید آلموند برنده جایزه هانس کریستین آندرسن شده ۲۰۱۰ است.
پنجشنبه, ۱۲ خرداد
تک بال زمانی که از تخم بیرون آمد خبر نداشت که با پرنده های دیگر فرق می کند. او فقط با یک بال به دنیا آمده بود و با وجود آن که برادرانش به او می خندیدند و او را اذیت می کردند و حتی به او خوراکی نمی دادند، اما او نمی خواست باور کند که مانند آن ها نیست و نمی تواند پرواز کند.
یکشنبه, ۱ خرداد
مایکل و خانواده اش تازه به این خانه آمده اند. خواهر تازه وارد مایکل، سخت بیمار است و این خانواده را در وضعیتی بحرانی قرار داده است. مادر، در بیمارستان و کنار خواهر کوچولوست و پدر مرخصی گرفته تا روزها سر و وضع خانه را سر و سامان بدهد. خانه ی بزرگ اما، قدیمی که صاحب قبلی آن، یک پیرمرد بیمار، مرده است.
دوشنبه, ۱۲ اردیبهشت
"اسم من مانولیتوست. معروف به عینکی. بالاخره تصمیم گرفتم رازهایی را که تا به حال جرئت نکرده ام برای هیچ کس بگویم، برایت فاش کنم. مثلا این که به طور وحشتناکی به برادر کوچکم جونور حسادت می کنم، از ییهاد قلدر کلاس می ترسم، یک روز پدرم باعث شرمندگی من شد، آرزو دارم یک سگ داشته باشم و ملودی مارتینز عاشق من است. ولی با این حال، خواهی دید که در خانواده ام و در کلاسم، همه چیزهایی برای پنهان کردن دارند... ".
پنجشنبه, ۸ اردیبهشت
ملیکا و گربه اش نام مجموعه ای با دوازده داستان کوتاه است که در سه جلد منتشر شده است. در داستان های این مجموعه ماجراهای هیجان انگیزی برای ملیکا و گربه اش رخ می دهد: در یکی از داستان های کتاب دوم گربه دل ملیکا را می دزد، یا در داستان "غول ده کله" گربه صبحانه آقا غوله توی کتاب را می خورد و توی دردسر می افتد. در "محاکمه آقا فیله" آقا فیله وارد دفتر نقاشی گربه می شود و ماجرا می آفریند و در داستانی دیگر گربه و ملیکا برای دزدیدن شازده گلابی نقشه می کشند و ....
پنجشنبه, ۱ اردیبهشت
مون جادوگر داستان زنی جادوگر است که با عصای جادوییش شیطنت های بسیاری می کند. اما گاهی اوقات اوضاع به میل او پیش نمی رود و به خاطر این شیطنت ها مجبور می شود که جریمه های بسیاری بپردازد.
دوشنبه, ۲۳ اسفند
حامی پسری پانزده ساله است که با شروع جنگ و از دست دادن پدر، مادر، خواهر و برادرش با بی بی و دایی عباس به شهر قم مهاجرت می کنند. او احساس تنهایی می کند، همه به او به چشم غریبه ای جنگ زده نگاه می کنند، اما فقط او تنها نیست! حوری دختر نوجوان همسایه با وجود داشتن پدر و برادر باز هم تنهاست.
دوشنبه, ۹ اسفند
«ای – جی» در کلاس دوم دبستان درس میخواند. او پسری بامزه است که مرتب با صحبتهایش بچهها را میخنداند و سبب سرگرمی و شادی کلاس میشود. او عاشق بازیهای کامپیوتری و فوتبال است و معتقد است برای فوتبال احتیاجی به درس خواندن و مدرسه رفتن نیست. پس چه لزومی دارد این قدر به خودش زحمت بدهد.
دوشنبه, ۲ اسفند
بین "هیلاری" و "سارا-کیت" دوستی عمیقی پیدا می شود که عامل آن وجود خانه و دهکده جن ها در حیاط پشتی خانه سارا-کیت است. سارا-کیت دختر عجیب و مرموزی است که هیچ دوستی در مدرسه ندارد. بد لباس و تند خوست.
شنبه, ۲۳ بهمن
آنان پنج نفر بودند. پنج نوجوان، پنج دوست. هر کدام دو نام داشتند. نام اصلی و نامی که به مناسبتی روی یکدیگر گذاشته بودند: تقی (زمان)؛ رجب ( پینوکیو)؛ قاسم (تیمور)؛ هاشم (بز) و موسی (باد). داستان در روستایی پیش از انقلاب شروع می شود.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
پدر و مادر خانه نیستند و حوصله ی جودی و پیتر سر رفته است. برای همین به پارک می روند. در پارک یک صفحه ی بازی پیدا می کنند؛ از آن بازی هایی که روی مقوا خانه هایی رسم شده است و بازیکن ها با انداختن تاس باید خانه ها را طی کنند. جودی و پیتر صفحه ی بازی را به خانه می برند.
سه شنبه, ۱۲ بهمن
روزی روزگاری پشت کوه بازاری بود و توی بازار، یک بز، آش شله قلمکار می پخت و می فروخت. در همسایگی دکان بز، درختی بود تنها و غرغرو که مرتب سر بز غر می زد که چه طور با سروصدا بخوابد و با بوی چربی آش بیدار شود. اما بز برای این موضوع راه حل خوبی پیدا می کند که هم درخت از تنهایی بیرون بیاید و دست از غرغر کردن بردارد و هم مشتری هایش را از دست ندهد.
سه شنبه, ۱۴ دی