باکستِر عاشق کتاب است و آرزو دارد که خودش هم در یک کتاب باشد. ولی درون یک داستان بودن آنقدرها هم که به نظر میرسد آسان نیست... «کتابِ باکستِر»، دربارهی عاشق کتابی است به نام باکستِر. باکستِر در کنار حیوانات دیگر زندگی میکند. او همیشه به دهکدهی کتاب میرود و درحالیکه روی گاری کوچک دستیاش چندین کتاب روی هم چیده و درون کیف و روی دستانش پر از کتاب است، با خشنودی از آنجا بیرون میآید و به خانه میرود. بعد از زمین تا سقف اتاقش را پر از کتاب میکند و لابهلای آنها به مطالعه میپردازد. او عاشق کتابهایی دربارهی گرگهای ترسناک، شیرهای شجاع، خرسهای نازنازی و خرگوشهای کوچولوی بانمک است. با خواندن این کتابها، باکستِر دوست دارد بهجای شخصیت اصلی داستانها باشد. تا اینکه یک روز آگهیای روی دیوار میبیند که در آن نوشته است: «آیا شما هم آرزو دارید در یک کتاب باشید؟ پس همین امروز در آزمون انتخاب شخصیت کتاب شرکت کنید.»
«کتاب باکستِر» کتابی چالشبرانگیز است. چالش کتاب از آنجایی آغاز میشود که همهی حیوانات دهکده به صف میشوند تا در آزمون انتخاب شخصیت کتاب شرکت کنند. باکستِر، که شبیه هیچ موجود دیگری نیست و ناشناخته است با شرکت در آزمون، همهی مهارتهایش را به نمایش میگذارد؛ اما او به چشم داوران مسابقه هم موجودی ناشناخته و عجیبوغریب میآید. به همین دلیل پذیرفته نمیشود! اما هنگامِ هنرنمایی حیوانات دیگر، مثل شیر و خرس و خرگوش، تماشاچیان آنها را تشویق میکنند، چون آنها را همیشه دیدهاند و برایشان شناخته شدهاند. از طرفی، بارها آنها را به عنوان شخصیت داستانها در کتابها مشاهده کردهاند.
نکتهی آموزندهی کتاب موضوع آشناییزدایی است. در بیشتر اوقات، تصمیماتی که در گزینشها صورت میگیرد مطابق با آشنا بودن یک پدیده است. در این نوع نگرش، کشف پدیده یا موجود جدید گاه با غفلت مواجه میشود که نقطهضعف به حساب میآید.
نکتهی دیگر کتاب این است که حیوانات دیگر میکوشند به سبب دوستیشان، به باکستر بیاموزند مانند آنها رفتار کند تا شاید در آزمون پذیرفته شود. باکستر در نقش شیر و خرس و خرگوش فرو میرود، ولی در نهایت متوجه میشود که نمیتواند مانند آنها باشد.
نکتهی پایانی کتاب در تصمیمی نهفته است که باکستِر میگیرد. او از تلاش برای در قالب کس دیگر درآمدن دست میکشد و خود واقعیاش را میپذیرد و از دادن آزمون مجدد منصرف میشود. او پس از این تصمیم، آزادانه مثل گذشته به دهکدهی کتاب میرود تا دوباره کتاب به خانه ببرد و آنها را مطالعه کند. اما در دست مدیر دهکدهی کتاب، که یک جغد است، کتابی میبیند با طرح جلد جدید. به نظر شما، طرح جدید کتاب عکس کدام شخصیت این دهکده است؟
هِفنا براگا دایتر، این کتاب را به پدرش تقدیم کرده و نوشته است: «تقدیم به پدرم بِرگی هالدُرسِن، که به من یاد داد هیچوقت دست از آرزوهایم برندارم.»