دیدن کودکان زیبا در صفحات اینستاگرام که از بدو تولدشان ساخته شده و والدینشان مدیریت میکنند، چالشهایی ایجاد کرده که یک دهه پیش در ذهن بسیاری از ما نمیگنجید. برخی از حقوق کودکان زیر سن قانونی میگویند، اینکه حریم شخصی آنها قبل از اینکه خودشان توان انتخاب داشته باشند، مورد تعدی نگاههای کنجکاو دیگران قرار گرفته است. برخی، از تاثیرات روانی این امر در آینده کودکان میگویند، اینکه مورد توجه بودن مداوم و دریافت لایک و پیامهای قربان صدقهای میتواند کودکان را درگیر اختلال خودشیفتگی کرده و رشد شناختی آنها را ناکام بگذارد.
مقاله استثمار نوین کودکان در فضای مجازی را مطالعه کنید.
حرف و حدیث در این باب بسیار است و مخالفان از منظرهای حقوقی، روانی، تربیتی و اجتماعی بدان پرداختهاند. حالا بیایید کمی از زاویه فلسفه تربیت بدان بنگریم و این مقوله را با مولفههای آسیبشناسانه مرور کنیم و کمی بدان بیاندیشیم.
در شش سال آغازین زندگی کودک که میان اهالی حوزه تربیت به «شش طلایی» معروف است، شناخت کودک از خود و دنیای پیرامون شکل میگیرد. بخش اعظم مولفههایی که «من» یا «هویت» او را میسازند، در این دوره تثبیت خواهند شد.
مفاهیم بسیاری در ساختن این «من» دخیل هستند. مانند: مفهوم خود، مفهوم تن، مفهوم دیگری، مفهوم مهربانی، مفهوم دوستی، مفهوم اعتماد، مفهوم لذت، مفهوم زیبایی، مفهوم زشتی، مفهوم قهر، مفهوم آشتی، مفهوم مالکیت، مفهوم شراکت، مفهوم انتظار، مفهوم صبر و مفهوم ترس، مفهوم شجاعت، مفهوم انصاف و مفهوم عشق، مفهوم شباهت، مفهوم تفاوت ومفهوم ارزش...
برای شکل گیری «هویت» یا «من»، کودک باید در این شش سال که هنوز وارد زندگی اجتماعی رسمی خود در مدرسه نشده است، فرصت آزمون و خطاهای عینی-شناختی داشته باشد. چگونه؟ او با هر پنج حس خود (بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی) به کشف بدن و دنیا میپردازد. او برای ایجاد اتصال بین دادههای شناختی و تحلیلیهای ذهنیاش در رفت و آمد مداوم بین ذهن و دنیای بیرون از خود است. بخش اعظم شناخت او بدون مولفههای ارزشمحور شکل میگیرد. مثلاً او یاد میگیرد مریم یک دختر است، سعید یک پسر. گل چیست، گربه چیست، تفاوت گربه با سگ در چه چیزهایی است.
او جهان را میبیند لمس میکند و در آزمون و خطاهای مستمر بدان نزدیک و از آن دور میشود تا شناخت و ادراکش از خود و جهان را بسازد.
حالا این کودک بنا بر تشخیص والدینی که نسبت به او حس تملک دارند، در مقابل صفحه نمایش ظاهر شده و وارد ویترینی میشود که از خواب و بیداری تا آروغ بعد شیر و پیپی کردنش برای «دیگران» دارای ارزش بوده و با لایک یا پیام همراه است. نگاه بیرونی بر این کودک چنان قوی است که بسیار زود ژست گرفتن پرلایک را یاد میگیرد. ادا درآوردن برای جلب لایک بیشتر را مشق میکند. به مرور از «من» فاصله میگیرد و به «تصویر» تبدیل میشود.
مهمترین خاطراتش با دوربین والدین گره میخورد. «چشم سوم» که سازنده هویت اوست، فاصله بین دنیاهای «مجازی و حقیقی» را در ذهن او محو میکند. هویت کودک قبل از اتصال با دنیای حقیقیت و عینیات به شکل کاریکاتور گونهای مبتنی بر بهرهکشی کودکآزارانه والدین در اینستاگرام رقم میخورد. گویی والدین خدایانی هستند که زمان و مکان حضور زیسته کودک را با گزینههای لایک و کامنت، تقدیر میزنند.
حالا کودکی داریم که:
- قبل از اندیشیدن به «خود»، به نظرِ «دیگری» میاندیشد.
- قبل از شناخت حسهای طبیعیاش، به مفهوم ارزشمندی کنشها با لایک و دیسلایک «دیگری» میرسد.
- قبل از تمرین خود بودگی، مسئولیتپذیری و تعهد در قبال «خود»، به جلب نظر «دیگری» به هر قیمتی میاندیشد.
- قبل از رشد اعتماد به نفس و باور توانمندیهای شخصی به تأیید طلبی و مهر طلبی «دیگری» میرسد.
- حریم شخصی ندارد.
- شخصیت نمایشی افراطی در سطوح مبتذل زیبا یا باهوش بودنِ کلیشهای دارد.
- خیالپردازی کاذب دارد.
- مسخ شخصیت و هویت دارد.
- کرامت نفس او وابسته به عوامل بیرون از خودش و نظر «دیگری» است.
- «من» کوتوله و رشد نیافتهای دارد که هدیه بردهداری مدرن والدین به اوست.
حالا چه کنیم؟ اینستاگرام را پاک کنیم و از دنیای مجازی خداحافظی کنیم؟
بهتر است قبل از هر واکنش حذفی، احساس تملک خود بر کودکانمان را بشناسیم و کنترل کنیم. باور کنیم باید منتظر بمانیم تا او بزرگ شود و اگر مایل بود، تصاویر و فیلمهای کودکیاش را منتشر کند. باید یاد بگیریم خودافشایی بیمهابا در شبکههای اجتماعی، آسیبهای جدی در پی دارند. عواقبی که وقتی دستمان را بر دکمه ارسال میفشاریم، برای یک لحظه هم به ذهنمان نمیرسد.
کودکان حق دارند در محیطی امن و سالم خود را بشناسند و در کمال استقلال، هویت خود را بسازند و حریم شخصی و خصوصیشان را درک کنند. کودکان حق دارند تفاوت دنیای حقیقی و مجازی را خودشان در زمان مناسب بیاموزند. کودکان حق دارند کودکی کنند و عروسک صحنههای نمایش بزرگترها نباشند.