پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را مطالعه کنید.
روند انتقالی در پدیداری ادبیات کودکان مدرن در جهان
نوشتن ادبیات برای کودکان، بدون روندی که به آن روند انتقالی میگویند ممکن نیست. وقتی که به تاریخ ادبیات کودکان غرب نگاه میشود، روندی از گردآوری افسانهها تا بازنویسی دیده میشود. در این روند بازنویسان بسیاری بودند، اما برجستهترین بازنویس در این زمینه هانس کریستین آندرسن است که از قضا زندگیاش با زندگی آذریزدی همسانیهای چندی دارد. هر دو استعداد نویسندگی داشتند، نه آن چنان که آثار با شکوه و مستقل بیافرینند، بلکه نگاه و دستشان بیشتر به برگرفتن از گنجینه فرهنگی آثار پیشینیان بود.
آندرسن به افسانههای پریان و آذریزدی به آثار مکتوب و شاهکارهای ادب فارسی. هردو در خانوادههای سطح پایین به دنیا آمدند و رشد کردند. در سال شمار زندگی آندرسن سال 1819 هنگامی که او چهارده ساله بوده، سفر به کپنهاک برای پیدا کردن کار مورد علاقهاش ثبت است، آذر یزدی در همین سن و سالها از خرمشاه به سوی یزد میرود تا کاری پیدا کند. آندرسن در کار بافندگی درگیر میشود و آذریزدی در کار جوراب بافی. هر دو تا آخر زندگی تنها ماندند و ازدواج نکردند، هر دو جدای از نوشتن یا بازآفرینی داستانها با الهام گرفتن از منابع کهن، شعر هم میسرودند. جک زایپ از آندرسن به عنوان نویسندهای با استعداد محدود نام میبرد.[1]
آیا درباره آذریزدی نیز میتوان همین نکته را به کار برد؟ بله آذریزدی هم نویسندهای با استعداد محدود بوده است. آندرسن اما با توجه به کاری که در بازنویسی افسانههای پریان کرد، در جایگاه بلند و دسترسی ناپذیر پایه گذار ادبیات کودکان جهان قرار گرفت، اما آیا آذریزدی نیز در ایران چنین جایگاهی به دست آورد؟ در این مورد یک همفکری ملی وجود ندارد. گروهی او را در این جایگاه میدانند و گروهی دیگر نه. برای آندرسن نوشتن افسانههای پریان گونهای درمان زخمهای وجودی این نویسنده بوده است. آندرسن شخصیتی دست پا چلفتی، سرخر و مزاحم و دردسرساز که روزگاری میخواست نمایش نامه بنویسد و در آن بازی کند و بدرخشد، هیچ گاه گمان نمیکرد که روزگاری برسد او را نویسنده نوجو و خلاق داستانهای پریان بنامند. در حالی که او این افسانهها را بازنویسی میکرد تا دردهای درونی خود را مانند شخصیت رنجورش را تسکین دهد.»[2] آندرسن به سبب چهره زشتی که از خود تصویر میکرد، و به سبب این که در برآوردن نیازهای جنسیاش کامیاب نبود و همین طور به سبب سردردهای میگرنی، پارانویا، بیماری هراسی و دیگر نشانههای رنجوری که برآمده از ناکامی در برآوردن غریزههای جنسیاش بود به نوشتن یا بازنویسی داستانهای پریانی میپرداخت تا خودش را تسکین دهد.»[3] بعد از سختیها، ناملایمات، دربه دریها، بیخانمانیها، رنجهای طاقت سوز و توان فرسا و حقارتهای تحمل ناپذیر و طعنههای اهانت آمیز و زخم زبانهای گزنده و تمسخرهای خفت بار، سرشناسترین پسر دانمارک در سراسر جهان مورد تجلیل قرار گرفت.»[4] وضعیت برای آذریزدی نیز میتواند به گونهای مشابه باشد.
روند انتقالی در پدیداری ادبیات کودکان مدرن در ایران
پیش از آذریزدی، صبحی مهتدی به کار گردآوری و بازنویسی افسانهها میپرداخت که او هم با آندرسن از جنبه زندگی شخصی مشترکاتی داشت. اما مهمتر از این عوامل، بستر نهادینه شدن ادبیات کودکان در ایران بود، که در جایی نیاز به بازنویسی از ادبیات کهن یا افسانهها را در دستور گذاشت، یعنی درست رونوشتی از همان راهی که ادبیات کودکان در غرب رفته است.
این گونه همسانیها تصادفی نیست و بیشتر برآمده از سازوکار شکل گیری نهادهای فرهنگی در جهان و برپایه کنشهای یکسان است. چنانچه درباره آندرسن گفته شده است: « در مجموعه « قصههای پریان » آندرسن، زمینه جدیدی را هم در سبک و هم در متن عرضه داشت و اصطلاحات و نظم و ترتیب و آرایش واژههای « زبان گفتاری » را به طریقی به کار گرفت که در ادبیات دانمارکی تازگی داشت...به هر صورت او سرانجام وسیله بیان خاصی را که میبایست نبوغ و ویژگی زبان او را جاودانه و ماندگار کند، کشف کرده بود.»[5] همین پدیده زبانسازی برای کسی مانند آذریزدی در محدوده زبان فارسی مصداق دارد. آذریزدی توانست زبان کهن فارسی را به زبان گفتاری امروز نزدیک و آن را زبان ادبی بازنویسی خود کند. این کار در ادبیات کودکان ایران تازگی داشت، و البته یکی از نکتههای بارز زبان آذریزدی این است که توجه مخاطب گروه سنی کودک و نوجوان را به داستان میکشاند. یعنی او از طیف گروه سنی پایینتر تا بالاتر که به نوجوان میرسد، جذب داستانهای خود میکند.
شاید یکی از دلایل این پدیده در آن زمان، نبود کتابهای مناسب کودکان و نوجوانان بود که هر دو گروه سنی باید از این آثار بهره میبردند. در حقیقت آذریزدی با به کارگیری این زبان، مخاطبان کودک و نوجوان را به مرکز داستان یا روایت میآورد. زبانی که بیش از آن که آن را به زبان ساده یا پیچیده توصیف کرد، باید به زبان روایت شناخت. زبان روایت گرمای راوی را با خود دارد. این همان آهنگی است که در سرشت بازنویسیهای آذریزدی قرارگرفته است. زبان آذریزدی همچنین تا آن جا که ممکن بوده است از واژگان سخت و سنگین و واژگان بیگانه خالی است. اگرچه روی بسامد واژگانی زبان آذریزدی در دوره زمانی خودش کار نشده است، اما فهم عامه نشان میدهد که پربسامدترین واژهها، سادهترین و کاربردیترین ها واژگان بودند که او به کار گرفته است.
درباره زبان بازنویسی آذریزدی بسیار گفته شده است که از جنبه اخلاقی جانبدار است، اما این جانبداری از ذات داستان آمده است. برپایه دید ژرار ژانت یکی از سازههای روایت، کانونی کردن نگاه[6] در روایت است. کانونی کردن نگاه در روایت یعنی این که راوی چه چیزهایی از رخداد را برمی گزیند و به چشم میآورد و چه چیزهایی را از نگاه مخاطب خود حذف میکند. نگرش اخلاقی در داستانهای او کانونی است، اما آیا او این پدیده را از خود آورده است یا از دیگری گرفته؟ و آن را تشدید کرده یا به طور کلی این گزاره در مورد او ناروا است؟ زیرا به گفته باختین، زبان برای آگاهی فردی، در مرز میان خود و دیگری جای میگیرد. واژه در زبان، نیمی از آنِ دیگری است...و این یعنی که واژه هرگز به تمامی از آنِ ما نیست و همواره پیشاپیش ردپاهای دیگر واژهها و دیگر کاربردها بر آن نقش بسته است.»[7] در مورد آذریزدی باید گفت که او حامل همه آن بار و آموزههایی است که پیشینیان یا دیگران برای او گذاشته بودند و او با درک وضعیت اجتماعی جامعه ایران که هنوز بسته به سنتهای دیرپای خود بود، این زبان اخلاقی را در داستانهای خود به کار گرفت.
در نهایت زبانسازی آذریزدی شبکهای از کار زبانی و کار فرازبانی است. در کار فرازبانی او برگشت به سازههای کودکی میکند و این پدیده است که در کار آذریزدی باید به شکلی برجسته دیده شود. آذریزدی با کار زبانی، به دنبال هدفهای فرازبانی است. اما هدفهای فرازبانی او باز در یک چرخه به خود مخاطبان روایت او بازمی گردد. در کار فرازبانی او به شکل گیری سپهر کودکی یاری میرساند و شکل گیری سپهر کودکی برای او مخاطبان بیش تری به ارمغان میآورد.
آن چه خواندید، در کتاب «زیر خط کودکی» آمده است. اگر میخواهید با زندگی، فعالیتها و اندیشهها و آثار آذریزدی آشنا شوید، میتوانید این کتاب را خریداری کنید.
این مقاله ادامه دارد.
بخش نخست
[1] Zipes, Jack David.When dreams came true, classical fairy tales and their tradition ‑ 2nd ed, Routledge Group. USA, p 109
[2] Zipes, Jack David.When dreams came true, classical fairy tales and their tradition ‑ 2nd ed, Routledge Group. USA, p 109
[3] Zipes, Jack David.When dreams came true, classical fairy tales and their tradition ‑ 2nd ed, Routledge Group. USA, p 115
[4] یوسف فرخ، چهره سرمدی جهان قصه گویی، پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، شماره 41، ص 37
[5] یوسف فرخ، چهره سرمدی جهان قصه گویی، پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، شماره 41، ص 37
[6] Focalization
[7] گراهام آلن، بینامتنیت، پیام یزدانجو، نشر مرکز، تهران ، 1380، ص 43 و 44