شعر مرد تنها ستاره‌ای مرده‌ست از محمود کیانوش

مرد تنها ترانه‌­ای غمناک

در خیال لبان خاموش است،

پیش از آن که­ش به یاد آرد کس

در میان کسان فراموش است.

مرد تنها شکوفه‌­ای تاریک

مانده بر شاخ‌سار پاییز است،

نا چشیده بهار را، جامش

از زمستان سرد لبریز است.

مرد تنها ستاره‌­ای مرده‌­ست

در سپهر وجود سرگردان:

نه مداری، نه گردشی روشن،

بین بود و نبود سرگردان.

مرد تنها چو رهروی کور است:

باد و صحرا و او پر کاهی،

حاصلی نیست در دویدن­‌هایش،

چون به جایی نمی‌­برد راهی.

مرد تنها شگفت تصویری است

دور از اصل خود، در آیینه.

چشم­‌ها بی‌نگاه، لب خاموش،

از تپش­‌های دل تهی سینه.

مرد تنها، تو نیمه انسانی،

نیمه‌ی دیگرت زنی تنهاست.

زود او را بیاب و کامل شو؛

زندگی با کمال ما برجاست.

نویسنده:
پدیدآورندگان:
کلیدواژه:
Submitted by skyfa on