خوانش کودکانه و خوانش مادرانه یادداشتی درباره داستان «والک و رویای سفر»

داستان "والک و رویای سفر"، خیال‌انگیز است؛ چه در متن واژگانی و چه در متن شمایلی یعنی تصاویر. آفریننده هر دو متن "سلیمه باباخان"-نویسنده و تصویرگر کتاب کودک است. یگانگی نویسنده و تصویرگر منجر به تعاملات ظریفی بین دو متن واژگانی و شمایلی شده است. چندانکه داستان مملو از "نشانه" است. نشانه‌هایی که بر قدرت خیال‌انگیزی و چندلایه بودن داستان افزوده‌اند و به همین دلیل خوانش های مختلف از داستان را امکان پذیر می‌کنند. (۱) چندانکه، از داستان "والک و رویای سفر" دو خوانش می‌توان ارائه داد:
نخست خوانشی وفادارانه‌تر نسبت به ظاهر متن (اعم از متن واژگانی و تصاویر) و دوم، خوانشی فراتر از ظاهر متن. خوانش نخست، کودکانه و خوانش دوم، مادرانه است؛ اگر چه در این خوانش نیز کودکی حضوری پررنگ دارد و موضوع اصلی است.



خرید کتاب والک و رویای سفر


پیش از طرح این دو خوانش، بیان خلاصه‌ای از داستان به عنوان مقدمه‌ای برای ورود به هر دو خوانش است، ضروری است:
والک، نهنگ کوچکی است که در دریا به دنیا آمده و در دریا زندگی می‌کند. والک که کنجکاو و جستجوگر است، به فکر سفر به سرزمین‌های ناشناخته می افتد. آرزوی او با کمک دخترکی به نام ماهک محقق می‌شود و والک سفر پرماجرای خود را آغاز می‌کند و به گشت و گذار در دنیای جدید می‌پردازد. دنیای جدید برای والک هیجان انگیز و گاهی نیز ترسناک است. اما والک در خانه جدید خوابش نمی‌برد. چرا که جایش تنگ است و نمی‌تواند به راحتی نفس بکشد. والک به یاد دریا می افتد و ناچار از یک تصمیم گیری مهم است. او بر سر یک دو راهی قرار می‌گیرد. بدین ترتیب داستان پایانی باز دارد. انتخاب هر کدام از راه‌ها، بسته به مخاطب و خوانش‌های ممکن از اثر متفاوت خواهد بود.

خوانش نخست:

خوانش وفادارانه‌تر نسبت به متن: خوانش کودکانه

این خوانش، هم به متن واژگانی و هم به متن شمایلی یا تصاویر وفادار است. بر اساس این دو متن والک از سر کنجکاوی دوست دارد که دنیای بیرون از دریا را تجربه کند. او شناختی نسبی از این دنیای بیرونی دارد که حاصل بررسی و جستجوی اشیایی مثل کلیدها و آلبوم‌های عکسی است که از کف دریا پیدا کرده است.
این اشیا در پیرنگ اثر، ارتباط بین دو جهان دریا و بیرون آن و یا دو جهان جانوری و انسانی را ممکن می‌کنند. اما پرسش اصلی در این پاره از داستان این است که این اشیا از کجا و چگونه به دریا ریخته شده‌اند؟ متن واژگانی در اینباره ساکت است؛ اما متن شمایلی نشان می‌دهد که آنها از دست موجودی انسانی که سوار بر قایق است، رها شده‌اند. در پاره‌های بعدی داستان مشخص می‌شود که این شخصیت انسانی، دخترکی است به نام ماهک که والک سفر رؤیایی و پر از هیجان خود را با همراهی او آغاز می‌کند.
تصاویر و نشانه‌های تصویری، در این کتاب تمامی صحنه‌ها و موقعیت‌های داستانی را برای مخاطب کودک، عینی و ملموس می‌کنند و در نتیجه خوانشی کودکانه از اثر را ممکن می‌شود. برخی از این المان‌های تصویری عبارتند از: ماهی‌های دریا که خانه دارند. بین جهان دریا و بیرون از دریا، پله وجود دارد. والک به هنگام سفر چمدان دارد و وسیله سفرش، هواپیما است.
ماهک، تنها شخصیت کودک و انسانی داستان، والک را به پارک و شهربازی و سینما می‌برد. آن‌ها با هم عکس می‌گیرند و پیتزا می‌خورند؛ تا اینکه شب و موقعیت دشوار والک در خوابیدن فرا می‌رسد. او نمی‌تواند در خانه جدید بخوابد؛ زیرا، جایش آن قدر تنگ است که حتی نمی‌تواند نفس بکشد.


تنگی جا و دشواری تنفس در روساخت متن واژگانی، قابل تفسیر و تأویل به مفهوم رشد در ژرفساخت اثر است. این مضمون در این داستان تکراری است. قبلاً نیز والک، دریا را برای خودش تنگ و کوچک تصور کرده است. تصوری که او را به سفر و بیرون زدن از دریا واداشته است: کم‌کم دریا با همه بزرگی‌اش، توی خیال والک کوچک و کوچک‌تر شد.


در خوانش کودکانه از این داستان، والک نهنگی کوچک است که زیستگاه خود -دریا- را ترک می‌کند. سخن پایانی او در این خوانش، نشان از دلتنگی اش دارد: "هیچ جایی خانهٔ خود آدم نمی‌شود! آه مادرم، تختم و آوازهایی که توی دریا جا ماند... دلم برای همه تنگ شده است!"
متن شمایلی این ذهنیت و دلتنگی را به تصویر می‌کشد. این بار تخت خواب، نشانه‌ای تصویری است تا والک را در کنار نهنگی بزرگ‌تر -مادر- بر روی آن نشان دهد.
متن واژگانی در فرجام داستان، والک را بر سر دوراهی نشان می‌دهد: "حالا وقت آن بود که والک تصمیم مهمی بگیرد..."
بر اساس این پایان‌بندی باز، مشخص نیست که آیا والک به دریا و نزد مادرش باز می‌گردد یا در کنار دوستش ماهک می‌ماند؟
اما متن شمایلی این پایان باز را به نفع پایان خوش و امنیت برآمده از آن، برای مخاطب کودک تعدیل می‌کند. تصویر گویای دو راهی نیست.
مسیر هواپیما این بار بر خلاف تصاویر پیشین نه از راست به چپ که از چپ به راست است. چندان که، گویی والک در حال بازگشت به دریا و نزد مادر است.
در این خوانش کودکانه، مخاطب کودک همسفر والک در این سفر پرهیجان و اکتشافی می‌شود. مخاطب کودک، در دلتنگی نسبت به مادر با والک همذات پنداری می‌کند و با پایان خوش تصویر، به امنیت و آرامش می‌رسد.
در این خوانش وفادارانه به متن و در نتیجه تأویل والک به عنوان نهنگ -و نه کودک- موضوع هویت نیز مطرح است. نهنگ متعلق به دریاست؛ حتی اگر نهنگی جستجوگر چون والک باشد. او به رغم جستجوها و سفرها، لاجرم به دریا باز خواهد گشت؛ چرا که به تعبیر والک: "هیچ جایی خانه آدم نمی‌شود!"
یکی از تعاریفی که درباره هویت ارائه شده‌اند این است که "چه مسیری را می‌خواهید در زندگی دنبال کنید."(۲) چنین تعریفی از هویت با مفهوم استقلال کودک نیز قرین است. مفهومی که در خوانش بعدی از داستان مطرح می‌شود.

در کتابک بخوانید: معرفی کتاب والک و رویای سفر

خوانش دوم:

خوانشی فراتر از ظاهر متن: خوانش مادرانه
از داستان "والک و رویای سفر" می‌توان خوانشی مادرانه نیز ارائه کرد. نخستین نشانه متنی و شمایلی که می‌توان برای این خوانش ارائه کرد، متن تقدیم نامه نویسنده و همچنین تصویر مربوط به آن است:
برای مهراد عزیزم که با آمدنش، زندگی‌ام را معنای دیگری بخشید و دوباره با او کودکی را تجربه کردم و برای همهٔ کودکانی که آفریدگار مهر مادری هستند.
این نشانه متنی با یک نشانه تصویری همراه است: تصویری از یک نهنگ بزرگ و یک نهنگ کوچک در حلقه‌ای مواج از آب دریا که قابل تأویل به رابطهٔ مادر-جنین در زمان آبستنی است.
کتاب "والک و رویای سفر"، شبیه یک عکس پانورما است. عکسی کامل و بی کم و کاست از سوژه‌ای که نامش مسیر یا فرآیند رشد است. داستان، همه ابعاد و مراحل رشد را -از جنینی تا کسب هویت و استقلال- در خود جای داده است و با زبانی هنرمندانه، با دو ابزار واژه و تصویر به توصیف این فرایند پرداخته است.


رشد، فرایندی زمان مند و مکان‌مند است. اما زمان و مکان در داستان و گفتمان داستان یکسان نیستند. داستان از "آنچه رخ می‌دهد" سخن می‌گوید و گفتمان از "چگونگی رخ دادن". (۳) بنابراین در داستان "والک و رویای سفر" زمان و مکان داستان اگر چه پیوسته و در حرکت هستند اما این پیوستگی و حرکت، خلاصه شده است.
داستان، اشاره‌ای به ماه‌ها و سال‌های رشد و جزئیات آن ندارد و به چند مکان محدود به عنوان موقعیت داستانی اشاره کرده است. اما "گفتمان" این داستان، زمان طولانی‌تر و مکان‌های متنوعی را شامل می‌شود که در خوانش مادرانه کشف می‌شوند.
استعارهٔ زمان به دو حالت سپری می‌شود: "در یک حالت ما در حال حرکت کردن هستیم و زمان ثابت و بی حرکت ایستاده است. در حالت دوم زمان در حال گذر است و ما ثابت و بی حرکت ایستاده‌ایم."(۴)
حالت نخست متعلق به شخصیت داستان یعنی والک است و حالت دوم، متعلق به مخاطب است.
مخاطب داستان والک و سفر روایی بر خلاف والک که همراه با زمان در حال گذر است، در زمانی واحد ایستاده است و نظاره گر گذر زمان و آنچه در آن برای والک رخ می‌دهد، است. خوانش کودکانه به واسطه همذات پنداری مخاطب کودک با والک، به حالت اول از سپری شدن زمان نزدیک است. اما در خوانش مادرانه، زمان بر مخاطب به حالت دوم سپری می‌شود و در نتیجه طولانی‌تر از زمان داستان و رخدادهای آن است.
در خوانش مادرانه، محیط دریا را می‌توان بطن مادر دانست (۵) و باز هم در این خوانش، ماهک نه دوست، که مادر والک است. اشیایی که از دست ماهک در درون دریا رها شده‌اند، دلالت بر روابطی دارند که بین مادر و جنین حاکم‌اند.
کلید وسیله‌ای برای عبور و گذر است. ابزاری برای گشودن و خارج شدن. کلید گویی که خزانه‌ای ژنی و برنامهٔ نهفته در آن برای رشد است. اما فرایند رشد، تنها محدود به ابعاد زیستی نیست و ابعاد اجتماعی نیز دارد.


خرید آثار سلیمه باباخان


خاطره و آلبوم عکس ناظر بر مفهومی از زمان هستند که از گذشته تا حال است. آن‌ها ریشه در گذشته دارند؛ اما در زمان حال زنده و حاضر هستند و ادامه دارند. خاطره و آلبوم عکس دلالت بر تاثیرات محیطی و اجتماعی دارند که در روند رشد مؤثر هستند.
سفر در این خوانش، ناظر بر مفهوم تولد است. والک پیش از تولد، ماهک - و در این خوانش، مادر- را می‌شناسد و با او رابطه برقرار کرده است؛ بی آنکه او را دیده باشد. در نخستین تصویری که ماهک وارد پی رنگ داستان می‌شود، چهره او ناپیدا است. تنها دو دست او دیده می‌شوند که آلبوم عکسی از میان آنها، به درون دریا رها شده است.


کم کم دریا برای والک کوچک و کوچک‌تر می‌شود. چرا که، والک در حال رشد است. تصویر در ادامه داستان، والک را در حالی نشان می‌دهد که با چمدانی در دست، نیمی از تنه خود را از دریا بیرون کشیده است. تصویر بعدی، ماهک را در حالی که چشم به دریا دوخته است، در حال انتظار نشان می‌دهد. سرانجام، والک متولد می‌شود.
متن واژگانی این صحنه را با بیانی استعاری توصیف می‌کند: "همه ما باید یک روزی ماجراجویی خودمان را آغاز کنیم..."


تجربه‌های بعدی والک، به همراه ماهک و در دنیای ناشناخته رخ می‌دهند. دنیایی که در این خوانش، ناشناخته نیست. تجربه‌های والک هیجان‌انگیز و گاهی ترسناک‌اند. والک همچنان در خلال این تجربه‌ها رشد می‌کند. تجربه‌هایی که به کمک تصاویر برای کودک، عینی و ملموس هستند. این ویژگی باعث می‌شود تا سخن نویسنده در تقدیم نامه کتاب، در مورد ماهک نیز صدق کند. به این معنا که ماهک نیز با تولد والک، دوباره کودکی را تجربه می‌کند.
والک در طول داستان در حال رشد است. تنگی جا و دشواری تنفس نشانه‌ای متنی برای این رشد هستند.
در پایان داستان و زمانی که والک اظهار دلتنگی می‌کند، ماهک پاسخ می‌دهد: "خب، تو یک نهنگ هستی" والک گفتهٔ مادر را تکرار می‌کند: "بله، من یک نهنگ هستم."
سخن ماهک و تأیید والک، نشان از استقلال و عاملیت والک و مهم‌تر از آن، به رسمیت شناختن این استقلال توسط ماهک است؛ به رغم تمامی تعلقاتی که نسبت به والک دارد.
در خوانش مادارانه از داستان "والک و رویای سفر، باز هم داستان پایانی باز دارد. مشخص نیست که والک کدام مسیر را بر می‌گزیند؟ بازگشت به بطن و زهدان مادر و غنودن در دریا، یا ادامه مسیر مستقل خود و سفر پر از ماجرا و هیجان رشد؟
با توجه به پذیرش استقلال از دو سوی رابطه، می‌توان تصمیم مهم والک را حدس زد. همچنانکه پرواز والک با هواپیما در تصویر گویای جدایی والک از ماهک است. (۶)
داستان والک و رویای سفر دو کارکرد شناختی برای مخاطب کودک دارد. نخست، هویت یابی و دوم، استقلال. در خوانش کودکانه، کارکرد اول و در خوانش مادرانه کارکرد دوم پررنگ است.


پی نوشت و ارجاعات:

۱-نشانه‌ها (indicators) "نیروی تخیل را فعال و بعد عاطفی را تقویت می‌کند." (روش شناسی نقد ادبیات کودکان- محمدهادی محمدی- مؤلف: ۱۳۷۸-صفحه ۱۵۸
۲-روان شناسی رشد (جلد دوم)-لورا. ای.برک- ترجمهٔ یحیی سیدمحمدی- نشر ارسباران: ۱۳۸۵- صفحه ۶۱
۳-بازی متن و تصویر در کتاب‌های تصویری- ماریا نیکولایوا و کارول اسکات- ترجمه فریبا خوشبخت و محبوبه البرزی و فائزه محمدبیگی- انتشارات مدرسه: ۱۴۰۰- صفحه ۲۵۲
۴- استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم- جرج لیکاف و مارک جانسون- ترجمه هاجر آقاابراهیمی- نشر علم: ۱۳۹۴- صفحه ۷۷
۵-عمق تاریک آب را نمادی از بطن مادر دانسته‌اند.
۶-"اریک فروم"، روانکاو و روان‌شناس اجتماعی، در کتاب "هنر عشق ورزیدن" دو نوع عشق را از یکدیگر متمایز می‌کند: نخست عشق بین دو جنس مخالف که نهایت آن وصال است. یعنی عاشق و معشوق به یکدیگر می‌رسند و دوم، عشق مادر به فرزند است که غایت آن جدایی مادر از فرزند و در نتیجه استقلال فرزند است.

نویسنده:
Submitted by editor74 on