آنچه میخوانید تجربه بلندخوانی کتاب «پرنده قرمز» نوشته آسترید لیندگرن و تصویرگری ماریت تورنکویست در یکی از مراکز زیرپوشش برنامه ترویج کتابخوانی «با من بخوان» است. این کتاب در سه جلسه با کودکان کار شده است. این مطلب مربوط به گزارش دومین جلسه بلندخوانی است.
- تاریخ: سهشنبه ۱۳ شهریورماه ۱۳۹۷
- برنامه «با من بخوان» در موسسه توانمندسازی مهر و ماه، فرحزاد، تهران
- نام کتاب: پرنده قرمز
- موضوع: امید
- گروه سنی دانشآموزان: ۸ تا ۱۲ ساله
- مربی: سپیده قلیپور
این مطلب مربوط به گزارش دومین جلسه بلندخوانی است. تجربه جلسههای اول و سوم را در لینکهای زیر بخوانید:
فعالیت پیش از بلندخوانی
کارتهای حقوق کودک را در اختیار بچهها قرار دادم. قرار شد آنها را دو قسمت کنند، در دو گروه ببینند و هر گروهی بعد از دیدن کارتهای خودش، آنها را به گروه دیگر بدهد. سپس، از بچهها خواستم کارتهایشان را کنار هم روی میز بچینند.
جلسه پیش، تا انتهای قسمتی که متیو و آنا در راه رسیدن به مدرسه بودند، خوانده بودیم.
ابتدا بهصورت قصهگویی، آنچه را در جلسه پیش خوانده بودیم، مرور کردم. بچههایی که پیش قبل حاضر بودند هم همراهی کردند و بخشهایی از متن را جمله به جمله تکرار کردند؛ بهخصوص این بخش را:
«گاوهای ماده را دوشیدند و گاوهای نر را تمیز کردند و سیبزمینی پخته خوردند»
از بچهها پرسیدم فکر میکنند مدرسه متیو و آنا چطور جایی باشد؟
و شروع کردند به گفتن اینکه به خودشان خوش میگذرد یا خیر.
فعالیت هنگام بلندخوانی
از بچهها درباره تصویر مدرسه آنا و متیو پرسشهایی مطرح کردم:
- متیو و آنا کجای تصویر هستند؟
- بچهها چهکار میکنند؟
- چه حیوانی در تصویر میبینند؟
- چه درسی در کلاس میخوانند؟
- فکر میکنید بعد از دیدن پرنده قرمز چه اتفاقی میافتد؟
- فکر میکنید پرنده قرمز متیو و آنا را به کجا ببرد؟
چند مورد از صحبتهای بچهها هنگام بلندخوانی متن:
«از خانه دورتر و دورتر میشدند.»
- ممکنه گم بشن!
+ اونوقت پرنده قرمز میاد میبرتشون خونه
«ناگهان پرنده از جلو چشمانشان ناپدید شد.»
- چهکار کنن وسط جنگل، پرنده هم نیست؟
+ فکر کنم، آرزو کنن پرنده قرمز بیاد
یکی از بچهها به تصویر کتاب اشاره کرد:
- اوناهاش پرنده
- ایناهاش، وسط دوتاییشون
کتاب را جلوتر بردم تا همه تصویر را بهتر ببینند:
- نه، پرشه
- پرواز کرده، پرش افتاده یه جایی
- متیو صداش رو از پشت کوه شنیده، با چی برن اونطرف کوه؟
- معلومه که! با طناب
- طناب ندارن که!
آنا:«...اما پرنده قرمز کجاست؟»
- پرنده قرمز افتاده یه جایی، بهش کمک میکنن و اون هم آرزوشون رو برآورده میکنه
آنا:«کشاورز میرا کاری کرده که بدن لاغر بیچاره ما از هر شکافی، هر چقدر هم باریک باشد رد شود.
- بهشون غذا نداده، فقط سیبزمینی
بچهها با دیدن تصویر در نیمهباز روی دیوار گفتند:
- پشت در سبزه است؛
- پرنده قرمز اونجاست؛
- پشتش بهشته؛
- میرن بهشت کلی غذا میخورن؛
- پشت این بهشته من مطمئنم!
- یک جای سرسبزه!
«درخت گیلاس با شاخههایی پر از شکوفه سرک میکشید.»
- از بچهها پرسیدم درختها کی شکوفه میدن؟
- بهار؛
- ما چند وقت پیش رفتیم پارک دیدیم یه درختی شکوفه داشت؛
- درخت گیلاس شکوفه داره، چونکه اونور -دیوار- بهاره...»
بچهها، پرنده قرمز، متیو و آنا را در تصویر پیدا کردند و همینجا خواندن کتاب را متوقف کردیم تا قسمت بعد را هفته آینده بخوانیم.
فعالیت پس از بلندخوانی
کارتهای مخصوصی را که بهعنوان فعالیت پس از کتابخوانی برای کتاب «پرنده قرمز» طراحی شدهاند، در اختیار بچهها گذاشتم. قرار شد یکی از بچهها، نوشته کارت اول را بلند برای بقیه بخواند. سپس از بچهها خواسته شد از میان کارتهای حقوق کودک روبهرویشان، کارتهایی را که فکر میکنند این متن درباره آن صحبت کرده، پیدا و جدا کنند.
پس از مرور اولین کارت کتاب که درباره حق بهرهمندی از سرپرست بزرگسال بود، بچهها خودشان متن بخشهای دیگر کتاب را یادآوری کردند و کارتهایی مثل حق غذا و حق بازی و تفریح را هم مرتبط با کتاب دانستند.
بعد کارتهایی را که از مقوای سفید بریده شده بود در اختیار بچهها گذاشتم و قرار شد یا از بین کارتهای روبرویشان کارتی را انتخاب کنند و برای خودشان کارت درست کنند یا کارتی درست کنند که فکر میکنند باید در بین این کارتها باشد اما الان نیست.