در کشورهای اروپایی از کتاب «پادشاه مَت اول»[1] («هنس کوچولو»)، نوشته «یانوش کورچاک»، مانند رمانی کلاسیک استقبال شده و چند جایزه نیز دریافت کرده است.
کورچاک این کتابِ فوقالعاده را در سال 1923 نوشته است. «برونو بتلهایم»[2] پیشگفتاری بر این کتاب دارد و زندگی کورچاک را چنین توصیف میکند: «او یک یهودی لهستانی است که برای کودکان یتیم مسیحی و یهودی خانه ساخت. هنگامی که ارتش آلمان، لهستان را اِشغال کرد، این پزشک، نویسنده و آموزگار بهاندازهای محترم بود که امکان فرار (حتی از سوی برخی از نازیها) برایش فراهم شد، اما او نپذیرفت. این نویسنده با کودکان یتیم به اردوگاه مرگ «تربلینکا» رفت و همراه آنها جان سپرد.»
رمان کورچاک با نام پادشاه مَت اوّل، (که در ایران با نام «هنس کوچولو» ترجمه شده)، چاپ شده است. پادشاه مت یا همان هنس کوچولو، پسر کوچکی است که در ظاهر پادشاه است. اما کمکم مسئولیت حکمرانی را به عهده میگیرد و برای بهبود وضعیت کودکان، ایدههایش را به واقعیت تبدیل میکند.
این پسر که بیشتر به مَت اصلاحگر معروف است، روی این نکته پافشاری میکند که بزرگسالان راه و روش اشتباهی را پیش گرفتهاند و باید راه و روششان را تغییر دهند و یاد بگیرند چگونه باید با کودکان درست رفتار کرد. او به دختران و پسران مسئولیتهای دشواری مانند اداره کشور واگذار میکند. اما آدم بزرگها شورش میکنند و برنامههای او برای حکومتداری ویران میشود. با پسری همسن و سال خود به نام «کِلک»[3] و دختر سیاهپوست آفریقایی پُردل و جرأتی به نام «کلوکلو»[4] دوست میشود.
ماجراهای هنس کوچولو بسیار جالب و بامزه است و حس تعلیق فراوانی دارد و کلوکلو «فمنیست» است و عضو گروههای اقلیت. (تنها اشتباه داستان نام بردن از ببر، پنگوئن، بوفالو و دیگر جانوران بهعنوان آفریدههای آفریقایی است. اما چون این کتاب یک قصهی پریان است، پس این موضوع را نیز میتوان نادیده گرفت.)
مت یا همان هنس کوچولو و دوستانِ وفادار و همپیمانانش به دلیل طلب حقوقی کوچک، در نبرد نهایی شکست میخورند. اما نویسنده اشاره میکند که پادشاه دوباره بازمیگردد تا دوباره سعی کند و میگذارد ایدههایش ریشه بدوانند و پخته شوند. روح کورچاک برای همه انسانها (در همه سنین)، میتواند جهانی بهتر بسازد.
«جک زایپس»[5] در بیستم جولای 1986، در مجله معرفی کتاب «نیویورک تایمز»، برای معرفی پادشاه مت اوّل یا همان هنس کوچولو مینویسد: آقای «هنریک گلداسمیت» با نام مستعار «یانوش کورچاک»، مدیر یتیمخانهی کودکان یهودی در ورشو در پنجم آگوست 1942، بیش از دویست کودک یتیم را تا ایستگاه راهآهن اصلی همراهی کرد.
مقصد نهایی این کودکان اردوگاه مرگ «تربلینکا» بود. گرچه دوستان بانفوذ لهستانی کورچاک راه فرار را برای او فراهم کرده بودند، اما او کودکانش را رها نکرد. او همراه کودکان سوار قطار شد و همراه آنها جان سپرد. با این که او جان سپرد، اما نازیها هرگز نتوانستند اعمال و خدمات شگرف او به روانشناسی کودک و ادبیات کودک را از میان ببرند و نابود کنند.
یانوش کورچاک باور داشت کودکان، طبقهی اجتماعی ستمدیدهای هستند. او دوست داشت وضعیتی برای آنها فراهم کند تا کودکان زندگی خود را اداره کنند و خودمختار باشند. او یکی از نخستین پزشکان و نویسندگانی است که دربارهی راههای سواستفاده و نادیده گرفتن کودکان سخن گفته است.
در واقع، آگاهی هوشمندانه او از جهانبینی کودکان مضطرب بود که موجب شد دو رمان فانتزیاش نیز دو اثر استثنایی بهشمار آید. رمانهای «پادشاه مت اول» (1923) و «پادشاه مت در جزیره خالی از سکنه» (1928).[6]
جک زایپس مینویسد: باید از «ریچارد لوری»[7] مترجمی که این رمانها را به زبان انگلیسی برگردانده و آقای برونو بتلهایم که پیشگفتاری بر آن نوشته است، تشکر کرد، زیرا این دو موجب شدهاند تا این دو رمان برای نخستینبار در آمریکا منتشر شود. با گذشت 63 سال از انتشار این کتاب، هنوز ارزش خواندن دارد و کتابی بجاست. این کتاب داستان مدینه فاضلهی ناراحتکنندهای دربارهی قدرت، سیاست و جنگ و یک بیانیه ناخوشایند برای صلح و آزادی کودکان است، و بهدنبال این پرسش است که آیا بزرگسالان بهراستی دربارهی رفاه کودکان میاندیشند، و آیا کودکان خود را از کنترل بزرگسالان میتوانند رها سازند.
کورچاک با بهرهگیری از مصیبت لهستان پس از جنگ جهانی اول همچون پیشینهی تاریخیاش، داستان را با مرگ پادشاه و بلاتکلیفی و سرگردانی پسر خام و ناپخته و تنهای او، مت یا هنس ده ساله آغاز میکند. وزیران از جوانی و ناپختگی هنس سوءاستفاده میکنند و بدون مشورت با او، برای آیندهی حکمرانی تصمیمهایی میگیرند، و هنس احساس میکند یک زندانی است و با او بدرفتاری میشود. بنابراین هنگامی که جنگ درمیگیرد، او با لباس مبدل فرار میکند تا به جنگ دشمن برود. تجربهاش در جایگاه سرباز، موجب میشود غیر ضروری بودن جنگ را درک کند و هنگامی که صلح انجام میگیرد، به قلمرو پادشاهیاش بازمیگردد و از باور و حق خود دفاع میکند
چون به کشورهای «متمدن» سفیدپوست نمیتواند اعتماد کند، با پادشاه سیاهپوست در آفریقا دوست میشود و اهمیّت آموختن از آداب و رسوم مردم به اصطلاح بدوی را نشان میدهد. و با برپایی پارلمان یا مجلسی برای کودکان و بزرگسالان، اصلاحات دموکراتیک در قلمروش را تعریف میکند. اما به دلیل توطئهها و دسیسههای پادشاه سفیدپوست خارجی که از دموکراسی میترسد و همچنین به سبب بیتجربگی کودکان، قلمرو پادشاهی مت یا همان هنس کوچولو، بههم میریزد. هرجومرج جانشین دموکراسی میشود و موجب میشود پادشاه سفیدپوستِ بدجنس، در جنگ بر پادشاه مت (هنس کوچولو) غلبه کند و او را به جزیرهای متروک و خالی از سکنه تبعید کند.
با این که پادشاه مت یا هنس کوچولوی اصلاحگر شکست کامل میخورد، اما روح اصلاح با پایانِ باز کتاب زنده میماند. کورچاک دلش نمیخواست رمانش بازنمایی دیدگاه بدبینانه دربارهی اصلاحات دموکراتیک و حقوق کودکان باشد، اما دلش میخواست تصویر واقعی و روشنی از این موضوعها ارائه دهد که موجب تضعیف تغییر رو به رشد میشوند. از این رو، اصلاحگران کودک و نوجوان خواهند دانست با چه موانعی روبهرو خواهند بود و از کوشش دست نخواهند کشید. کورچاک هرگز و هرگز از امید دست نکشید.
[1]. جلد اول و دوم این کتاب در ایران به نام «هنس کوچولو» ترجمه و منتشر شدهاست. شاید علت و انگیزه تغییر نام کتاب و انتخاب «هنس کوچولو» از سوی مترجم ایرانی «بهرام حبیبی»، به این علت باشد که این نام وام گرفته از نخستین بیمار «زیگموند فروید» باشد. «هانس کوچولو» نخستین نمونه در تاریخ روانکاوی کودک و خانواده به شمار میآید، این بیمارِ سرشناس فروید، پسربچهای بود که به سبب ترس و هراس همیشگی از گاز گرفته شدن از سوی اسبها، نمیخواست به کوچه و خیابان برود. شاید به دلیل رویارویی کورچاک و کودکان یتیم و استقبال بدون هراس آنها با اردوگاه مرگ نازیها، انگیزهی انتخاب این عنوان از سوی مترجم فارسی برای این رمان باشد.
[2].Bruno Bettelheim (زاده ۱۹۰۳ - درگذشته ۱۹۹۰)، روانشناسی آمریکایی و از مهمترین کتابهای او که تاکنون چهار مترجم آن را به فارسی برگرداندهاند، «کاربردهای افسون» («افسون افسانهها»، یا «کودکان به قصه نیاز دارند» یا «بررسی افسانههای پریان از دیدگاه روانشناسی») است.
[3] Kelek
[4] KluKlu
[5] Jack Zipes
[6] . نگاه کنید به توضیح پانوشت 1.