نگاهی به سهگانه «والد، فرزند، کتاب» و پیوند آن با پرسشگری کودکان
- یک
کودکان خواهان کشف جهان پیرامون خود هستند، از این رو ذهنی سرشار از پرسش دارند. آنها به بخشی از پرسشهایشان به کمک تجربههای عملی مانند بازی، پاسخ میدهند. اما بخشی را نیز با والدین و مراقبین بزرگسال خود در میان میگذارند.
- دو
وجود و یا نبود «صداقت» در ارتباطهای روزمره میان والدین و کودکان، عامل جداکننده شیوههای درست و نادرست در فرزندپروری بهشمار میآید.
همچنین پاسخ والدین به پرسشهای کودکان که بخشی از این گفتوگوها و ارتباطهای کلامی روزمره است، از این قاعده جدا نیست. اما آیا والدین در پاسخگویی به پرسشهای فرزندانشان، همواره میتوانند صادق باشند؟
- سه
«جبران خلیلجبران»- نویسندهی لبنانی - مینویسد: «شما کمانی هستید که از چلهی آن فرزندانتان همچون تیرهایی جاندار به آینده، پرتاب میشوند.»[1]
از این رو، نبود صداقت در رابطهی والدین و کودکان را باید آفتی دانست که نسل در نسل ادامه مییابد.
این لطیفه را در جایی خواندم که:
«پدر و پسری در جادهای در حال قدمزدن بودند. پسر پرسید:
- پدر جان! پرندهها چهطوری میتوانند پرواز کنند؟
پدر پاسخ داد: سؤال خوبی پرسیدی، اما چون جواب آن مفصل است، بعداً برایت توضیح میدهم.
اندکی بعد پسر پرسید: پدر رعد و برق چهطور بهوجود میآید؟
پدر گفت: پسر جان! تو الان کم سن و سالی و توضیح من بیفایده است. بگذار کمی که بزرگ شدی، در اینباره باهم صحبت میکنیم.
کمی بعد، پسر پرسید: بابا جان! ابرها چهطور توی آسمان پدید میآیند؟
پدر پاسخ داد: جوابش نوک زبانم است، ولی الان یادم نمیآید ... .
هنگامی که پدر و پسر به مقصد رسیدند، پسر گفت:
- پدرجان! ببخشید امروز با پرسشهایم وقت شما را گرفتم.
پدر گفت: نه پسرم، اصلاً اینطور نیست. تو اگر نپرسی، پس چگونه میتوانی یاد بگیری!؟»
شاید بسیاری از ما بزرگسالان در عالم نظر، هم بر گزینگویهی جبران خلیلجبران مُهر تأیید میزنیم، و هم به این لطیفه میخندیم، ولی در عرصه عمل، سخن خلیلجبران، در کردارمان جایی ندارد و خود مصداقی از آن لطیفه هستیم.
- چهار
یکی از علتهای این تناقض، علاقه و گرایش ما برای انجام دادن نقش «دانای کُل» در برابر فرزندانمان است. گویی پاسخ همهٔ پرسشها نزد ما است و در نتیجه به هر ترفندی دست میزنیم تا این نقش در برابر فرزند، تَرَک بر ندارد و لکهدار نشود.
- پنج
«دکتر محسن حاجیزینالعابدینی» - مدرس دانشگاه – چگونگی رویارویی والدین با پرسشهای کودکان را در پنج گروه دستهبندی میکند[2]:
۱. شیوهی حذف پرسش
متعلّق به آن دسته از والدین است که پرسش کودک را مصداق گستاخی او میدانند.
۲. شیوهی منحرف کردن ذهن کودک
والدینی که به محض گرفتار شدن در مخمصه بیجوابی، ذهن کودک را منحرف میکنند.
۳. شیوهی ارائه پاسخ بیپایه و اساس
رویه آن دسته از والدینی است که پاسخشان به همهی پرسشها را بسنده و درست میدانند.
۴. شیوهی ارائه پاسخ آماده
برخی از والدین بهدنبال پاسخ هستند، ولی کودک را در روند آگاهسازی و یافتن پاسخ دخالت نمیدهند.
۵. شیوهی آموزش کاوشگری
شیوهی والدینی است که اهمیّت پرسشگری را بهعنوان بنیاد دانایی درک کردهاند.
این صاحبنظر پس از ارائه این دستهبندی، با تأکید بر درست بودن شیوه پنجم، مینویسد:
«بر اساس آن ضربالمثل معروف چینی که میگوید: اگر یک ماهی به من بدهی، یک وعده غذای مرا تهیه کردهای، اما اگر ماهیگیری به من یاد بدهی، یک عمر غذای مرا تأمین کردهای، میتوان در مورد پرسشگری گفت: اگر پرسشم را نادیده بگیری، روح دانایی را در من کُشتهای، اگر پاسخم را بدهی، مرا از چیزی آگاه کردهای؛ اما اگر با طرز یافتن مستقل پاسخِ پرسش، درگیرم کنی، یادگیری مادامالعمر را به من آموختهای»[3]
بیگمان آشنایی کودک با کتاب و عادت به مطالعه و یافتن پاسخِ پرسشهایش از کتاب، یکی از راههای آموزش ماهیگیری (کاوشگری) و یادگیری همیشگی است. راهی که به صداقت میان پدر، مادر و کودک آسیب نمیزند.