داستان «پاستیلهای ضد قلدری!» از مجموعه کتاب «کتابهای جولیا» ماجرایی درباره زورگویی و رئیسبازی است. کودکان در مدرسه یک همکلاسی قلدر دارند. یکی از آنها با کمک راهکارهای مادرش به دیگران کمک میکند تا برای رودررویی با قلدری، شجاعت بیابند.
بوبت قلدری کردن را دوست دارد. او در مدرسه به همه زور میگوید. بچهها را تهدید میکند که دست و پایشان را به هم گره میزند. هم کلاسیهایش از او میترسند و هر کاری را که او بخواهد، میکنند. آنها دیگر نمیتوانند تحمل کنند. روزی یکی از آنها ناچار میشود به خانه بوبت برود. او درمییابد که برادر بزرگ او برایش قلدری میکند، آن هم دقیقا همان بلاهایی که بوبت بر سر آنها در میآورد. حالا راستی راستی دلش برای بوبت میسوزد. او به خانه میآید و همه چیز را برای مادرش میگوید. مادر او هم یک بسته پاستیل جادویی و ضد قلدری به او میدهد و او را در یافتن راهی برای رودررویی با بوبت همراهی میکند. مانند اینکه باید از یکدیگر در مقابل او حمایت کنند و حتی اینکه میتوانند از معلمها نیز کمک بگیرند. دختر کوچولو با پاستیلها به مدرسه میرود و با دیگر دوستانش هم صحبت میکند. آنها پاستیلها را میخورند و حسابی شجاع میشوند. آنها دیگر به بوبت اجازه زورگویی نمیدهند. حالا گاهی هم به او کمک میکنند تا شجاع باشد.
داستان با تصویرگری دلنشینی به مسئله مهم قلدری در کودکان میپردازد. نویسنده داستان را از زبان همکلاسی شخصیت اصلی بیان میکند. او در این مسیر حسهایی مانند ترس و اندوهش را میگوید، سپس دلسوزی برای بوبت و همچنین شجاعت و بخشش را بازگو میکند. او چگونگی کمک گرفتن از دیگران و گفتگویی امن و دوستانه با مادرش را نیز به تصویر میکشد. قصه پیوستگی و شفافیت دارد، بنابراین پدرها و مادرها و کودکان با مشکل زورگویی و راه جلوگیری از آن آشنا میشوند و در پوسته زیرین هم بسیاری از مهارتهای کودک را بهبود میبخشد.
«کتابهای جولیا» مجموعهای چند جلدی است که به بهبود مهارتهای کودکان و حل مشکلهایشان میپردازد. این مجموعه دربردارنده کتابهای زیر است:
«پاستیلهای ضد قلدری» «پسر وول وولکی»، «دلم میخواهد هر کاری دوست دارم، بکنم!»، «اجازه بگیریم!»، «گفتم نه!»، «مسخرهام نکن!»، «چنگالی که بوی بد میداد»، «کاش حرف گوش کن بودم!»، «بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟»، «همیشه نگرانم»، «ریکی دست کج!»، «من که تقصیر ندارم!»، «وسط حرف دیگران نپر!»، «فاصلهات را با من حفظ کن!»، «کله نوشابهای لجش میگیرد!»، «جوابهای دردساز»، «گیرافتادم!»، «خالیبندی!»، «چغلی نکن!»، «همهچیز دربارهی دماغ»، «رفتارهای سرمیزی»، «ط مثل...»، «چه شغلی، چه کفشی؟»، «تلفن همراه مزاحم»، «غر میزنم، غر میزنم، غر میزنم...»، «کاش زنده بود!»، «قانون برای من نیست!»، «کار گروهی»، «ملکهی نایلونهای تق تقی»، «واقعاً این را تو گفتی؟»، «امروز – فردا نکن!»، «برنامه میخوام چی کار؟»، «بلدی دوست پیدا کنی؟»، «چرا بترسم؟ من که آمادهام!»، «چیزمیزهایم را پیدا نمیکنم!»، «حواست به دمت باشه (در دنیای دیجیتال)»، «حواست به غریبهها هست»، «دارم میرم پیش دبستان»، «درس خواندن هم حدی دارد!»، «ذهن شگفتانگیز من (اوتیسم و موهبتهای آن)»، «زرنگتر از جیش و پیپی!»، «شعلههای شمع کوچولو»، «فقط میخوام بازی کنم»، «مغز من کش میاد!»، «من اشتباه پدرم را تکرار نمیکنم»، «منم منم دندون تو»، «نترسیم وقتی که با هم هستیم»، «یک کلاغ، چهل کلاغ»، «ابر سیاه دروغ».
«جولیا کوک» نویسنده «کتابهای جولیا» است که نویسنده و مشاور والدین است. او سخنرانیها و کنفراسهای بسیاری برگزار میکند. هدف او این است که جوانان را به طور جدی درگیر داستانهای سرگرم کننده و به یاد ماندنی کند و آنها را یاری دهد تا مشکلاتشان را حل کنند. او داستانهایش را از ارتباط با کودکان و گوش دادن دقیق به مشاوران، والدین و مربیان الهام میگیرد. «کوک» با استعداد خود توانسته با داستانهایش وارد جهانبینی کودکان شود. او به خوبی زبان کودکان را میشناسد و میداند چه چیز به کودکان بگوید و چهگونه بگوید.
«آنیتا دوفالا» تصویرگر کتاب «پاستیلهای ضد قلدری!» است. او هنرمند، طراح، تصویرگر و مدرس فتوشاپ از پیتسبورگ پنسیلوانیا است. او در حال حاضر در پروژههای آزاد کتاب کودکان، پرتره، طراحی و تبلیغات پویا است. کارهای او در بسیاری از کتابهای آموزشی، مقالهها و پوسترها ظاهر شده است. «دوفالا» جایزههای بسیاری نیز دریافت کرده است، از جمله جایزه انجمن طراحی اخبار.