کتاب «شب به خیر ترنا!» درباره پسر نوجوانی به نام سیناست که همراه خواهرش ترنا و پدرش به کشور کانادا مهاجرت کرده. انتظار سینا و ترنا برای دعوت شدن مادر توسط پدرشان، و پیوستن مادر به آنها به جایی نمیرسد، چرا که پدر تصمیم خود را گرفته و زندگی تازهای را آغاز کرده است.
سینا و ترنا هر یک جداگانه به تصمیم پدر برای نیامدن مادر به آن جا پی بردهاند و هر کدام به سهم خود تلاش میکند این حقیقت تلخ را از دیگری پنهان کند، چرا که ترنا دچار افسردگی شده و سر از بیمارستان درآورده. سینا هم دست از تحصیل کشیده، به کار کردن و فراهم کردن هزینههای خود و خواهرش روی آورده است. پدر نیز برای کار به شهر دیگری رفته، و نسبت به وظایف پدریاش کوتاهی میکند.
فرار ترنا از بیمارستان، دلبستگی او به دوستش افشین، و فلوت زدنش در مترو، کار را برای سینا دشوارتر میکند.
او که به ناچار به زندگی در کلیسایی ویژه پناهندگان رو آورده و به تازگی دوستیاش را با مونا، که یک دختر کانادایی است و شیفته فرهنگ مشرق زمین، آغاز کرده، در پی آن برمیآید که همراه ترنا آپارتمان مستقلی برای خودشان بگیرند، اما این هم چاره افسردگی ترنا نیست. سرانجام سینا و ترنا تصمیم میگیرند بیخبر از پدر، مادرشان را در ترکیه ببینند و پس از آن ترنا همراه مادر به ایران برود، و سینا هم برای ادامه تحصیل به کانادا بازگردد. در مسیر رسیدن به ترکیه است که قهرمانان کتاب «شب به خیر، ترنا!» به راز یکدیگر در پنهان کردن تصمیم پدر پی میبرند، و تلاش هر یک برای حفظ آرامش دیگری آشکار میشود.
کتاب «شب به خیر ترنا!» جایزه «پرنده آبی» در بخش دستنوشتهها را به دست آورده، دارای نشان ۴ لاک پشت پرنده است و به کتابخانه بینالمللی مونیخ و فهرست کلاغ سفید راه یافته (۱۳۹۷). فیلمنامه این رمان نیز توسط ابراهیم فروزش، کارگردان سینمای کودک و نوجوان ایران، برای کانون پرورش نوشته شده است.
درباره نویسنده کتاب «شب به خیر ترنا!»
جمال الدین اکرمی (متولد ۱۳۳۶) دانش آموخته رشته نقشه برداری و زبان فرانسه، نخستین کتابش را در سال ۱۳۶۸ منتشر کرده است. «شب به خیر ترنا!»، «آناهید ملکه ی سایه ها»، «روباه دم بریده»، «آرزوهای گمشده مرد کلاه دودی»، «خانم آقای کلاه دودی»، «پسران آفتاب»، «غریبه و دریا» از آثار اوست.