نخستین خاطراتام از خواندن
سهساله بودم؛ در نزدیکی پورتسموث، در محلهی پوربروک زندگی میکردیم. اگر بچهی حرفگوشکنی بودم مادرم کتابی به کتابفروشی محلی سفارش میداد؛ ماه بعد میرفتیم و تحویلاش میگرفتیم.
هایاواتای کودکان، نسخهای زیبا از داستان نینواز هاملین با تصویرگری مارگارت ترنت، و کتاب میکادو[1]ی مصوری را به یاد دارم؛ واژههای آهنگین کتاب میکادو را بیهیچ موسیقیای یاد میگرفتم [2] :
چشمانتظار حس ضربهای تندوتیزِ ساطوری تیزتیز و ارزان
بر سنگی بزرگ و مشکی [3]
و باقی آن... برای کودکی سهساله، شنیدنیهای چندان خوشایندی نبودند.
در سایت کتابک بخوانید: معرفی کتاب اقیانوس انتهای جاده از نیل گیمن
جلد اپرای میکادو
کتاب محبوبام در سیر بالندگی
اگر در هفت یا هشتسالگی از من چنین سؤالی میکردید، انتخابام کتابهای نارنیا بودند که گمان میکردم میتوان بارها و بارها خواندشان، میخواستم در آنها زندگی کنم. اما اگر در 9 یا 10سالگی همین سؤال را از من میکردید، انتخابام ارباب حلقهها بود. پذیرفته بودم که ارباب حلقهها نهتنها بهترین کتابی است که تا به حال نوشته شده، بلکه بهترین کتابی است که کسی میتواند بنویسد. فقط باید پایان داستان را میفهمیدم؛ چراکه مدرسهی من فقط دو کتاب نخست را داشت! زمانیکه در درس انگلیسی ممتاز شدم، برای جایزه، کتاب بازگشت پادشاه را درخواست کردم.
کتابی که در نوجوانی متحولام کرد
رمانهای ارباب روشنایی [4] و مخلوقات روشنایی و تاریکی [5] از راجر زلازنی. او نویسندهای محشر با سبکوسیاقی شگفتانگیز در نثر بود و جلوهای سرگرمکننده به نوشتن میبخشید. پیش از خواندن آنها هم مشتاق نوشتن بودم، اما زلازنی تصمیمام را قطعی کرد.
نویسندهای که جهانبینیام را دگرگون کرد
تا پیش از بیستودوسالگی درنیافته بودم که میتوانم بهجای پرورش خیالِ نویسنده شدن، نویسنده شوم! همهچیز با هارلن الیسون و مقدمهاش شروع شد؛ مقدمهای که برای داستانی کوتاه به نام رو ساعتی حساب کن که زمان را نشان میدهد [6] نوشت؛ این داستان در مجموعهای به نام شَتِردِی منتشر شد.
او دربارهی اتلاف زمان نوشت؛ دربارهی اینکه چگونه تا چشم بگردانی، زمان پر کشیده است. آن مقدمه مستقیماً وصل میشد به همهی فکرهایی که تا آن زمان دربارهی نویسنده شدن داشتم یا دربارهاش آرزو میکردم؛ در آن لحظه تصمیم گرفتم نویسنده شوم! فکر کردم بهتر است تلاش کنم و شکست بخورم تا اینکه تلاشنکرده، گذر زمان را نظاره کنم.
کتابی که سبب شد آرزوی نویسندگی را در سر بپرورانم
به یاد ندارم زمانی بوده باشد که آرزوی نویسندگی نداشته باشم، اما بیشک سی. اس. لوئیس و کتابهای نارنیای او بود که سبب شد پی ببرم بیشک «کسی» داستانهایی که عاشقشان هستم را نوشته است. لوئیس تظاهر به نامرئی بودن نمیکرد؛ او با رضایت قلبی در متن حاضر بود و ارتباطی دوستداشتنی و صمیمانه - از دیدگاه راوی و سوم شخص- با خواننده برقرار میکرد. من نیز این کار را بسیار دوست داشتم و تصور انجام دادنش برایم خوشایند بود.
خرید مجموعه کتاب ماجراهای نارنیا
کتابی که به آن بازگشتم
جین ولف نویسندهای بود که او را محترم میشمردم، اما دوستاش نداشتم. در بیستسالگی، برای خواندنِ نخستین کتاب از مجموعهی خورشید جدید [7] با عنوان سایه شکنجهگر [8] تقلایی کردم که بیفایده بود. اما نمیدانم چرا حدود یک سال بعد، دوباره همین کتاب را انتخاب کردم! اینبار متعجب شدم چراکه به نظر میآمد جالبترین کتاب دنیاست.
جین ولف
کتابی که دیگر نتوانستم سراغاش بروم
بازگشت به آثار انید بلایتون برایم بسیار دشوار است؛ حتی خواندن آثار او برای بچههایام هم سخت است. عجیب است! چرا که به یاد دارم چقدر بلایتون را دوست داشتم. من آدمی هستم که مشتاقم به کتابهای محبوب دوران کودکیام بازگردم. با وجود این، هرآنچه دربارهی او میستودم، با جهانبینی بزرگسالانهام نیست شده است!
کتابی که دیرتر در زندگی کشفاش کردم
کتاب خانهی قانونزده از چارلز دیکنز، کتابی که در اواخر دههی چهل زندگیام به سراغش رفتم. گمان میکردم فقط به دلیل جذابیت بخشی از کتاب، که در آن یکی از شخصیتهای داستان خودبهخود آتش میگیرد[9]، -که البته بخش مهمی هم نبود! - به سراغ آن رفتهام، اما اینطور نبود. عمیقاً عاشق این کتاب شدم، از طرح داستان گرفته تا نثر و فن نویسندگی، و در مجموع کل کتاب! در حقیقت، علاقهی دوران کودکیام به دیکنز را دوباره از نو کشف کردم.
تصویری از احتراق خودبهخودی در کتاب «خانهی قانونزده»
کتاب امن و راحت من
کتاب خورشید نو [10] اثر ولف است. هر دهه از زندگیام آن را میخوانم و چیزهای جدیدی در آن مییابم. گرچه چند سال پیش در دوران قرنطینه، زمانی که ماهها تنها بودم، کتابهای محبوب دوران کودکیام بدل به کتابهای امن و راحتام شد. جالبترین کتابهایی که از نو کشف کردم، آثار نیکلاس استوارت گری [11] بود؛ نویسندهای که بهطرزی غیرمنصفانه، امروزه فراموش شده است اما هنگامیکه در اوج بود، از درخشانترین نویسندگان ادبیات کودک قرن بیستم به شمار میآمد.
8 تمرین کاربردی برای نوشتن به پیشنهاد نیل گیمن
- بنویس.
- واژهها را کنار هم بچین. واژهی مناسب را انتخاب کن و آن را بنویس.
- آنچه نوشتهای را به سرانجام برسان. هرکاری که لازم است برای به پایان رساندن آن انجام دهی، انجام بده و تماماش کن.
- چیزی که نوشتهی را کنار بگذار. وقتی میخوانیاش وانمود کن انگار پیش از آن متن را نخواندهای. به دوستانی که سلیقهی آنها را قبول داری و کسانی که میدانی از اینجور نوشتهها خوششان میآید، متن را نشان بده.
- یادت باشد: زمانیکه مخاطب میگوید یک جای کار میلنگد یا با متن ارتباط برقرار نکرده است، در بیشتر موارد درست میگوید؛ اما وقتیکه به تو میگویند دقیقاً چه چیزی مشکل دارد و چگونه باید مشکل را برطرف کنی، بیشتر اوقات اشتباه میگویند!
- درستاش کن. به یاد داشته باش، پیش از آنکه متن پخته شود باید رهایاش کنی و سراغ نوشتن متن بعدی بروی. کمالجویی به تعقیب کردن افق شبیه است. پس به حرکت ادامه بده.
- به بامزهبازیهای خودت بخند.
- قانون اصلی نوشتن این است که اگر با اعتمادبهنفس و اطمینان انجاماش دهی، اجازهی انجام دادن هرکاری را که دوست داری پیدا میکنی. شاید این قانون برای زندگی هم به کار برود، همانگونه که برای نوشتن صدق میکند. پس داستان خودت را همانگونه بنویس که باید نوشته شود. صادقانه بنویس و به بهترین شکل ممکن تعریفاش کن. بعید میدانم اصول مهم دیگری باقی مانده باشد.
پانویس:
[1]. میکادو یا شهر تیتیپو اُپرایی است در دو پرده که در قالب کتاب مصور نیز منتشر شده است.
[2]. در پردهی نخست اپرا به سال 1885، میکادو، امپراتور ژاپن، درمییابد شهر تیتیپو از سهمیهی اعدام خود عقب مانده است و بیدرنگ دستور میدهد که سری را ببرند. پوهبه، کوکو و پیشتوش، سه مقام دولتی، دربارهی این موضوع بحث میکنند که کدامیک از آنها باید سر به تیغ دهد تا شهر از بلا نجات یابد. پس از پایان گرفتن بحث و جدلها، هر سه آهنگ «I Am So Proud» را میخوانند. در آخرین سطرهای آهنگ، این سه به احساس تند و تیز ضربهی تبر و بریده شدن سر فکر میکنند.
[3]. Awaiting the sensation of a short, sharp shock from a cheap and chippy chopper on a big black block
[4]. Lord of Light
[5]. Creatures of Light and Darkness
[6]. Count the Clock that Tells the Time برگرفته از غزل دوازدهم شکسپیر.
[7]. New Sun
[8]. The Shadow of the Torturer
[9]. Spontaneous human combustion
[10]. The Book of the New Sun
[11]. Nicholas Stuart Gray